خرم روزگار در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
" چله خانه " را میوان به جای قرنطینه به کار برد،
چه چله نشینان نیز چشم به راه پیامدی بوده اند.
( با اجازه فرهنگستان )
روفیا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
حسین خان
از من بپرسید می گویم درست کار کردن در مقام یک انسان از روزه گرفتن بیشتر نباشد کمتر نیست، خودم شخصا کار درست را مقدس ترین مقدسات می دانم.
خرم روزگار در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
آ حسین
به قرنطینه سر بزنید.
خرم روزگار در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
آ حسین گرامی
نقل است از احمد ابن محمد افریقی، در پاسخ به همسرش که وی را به نماز می خواند:
" من با افلاس و درویشی نماز نخواهم خواند، نماز را آنان که بر بستر آساَیش غنوده اند بخوانند، من که هیچ ندارم نماز بخوانم و شکر به جای آورم منافق خواهم بود"
چنین است حکایت روزه در گرمای جانکاه جنوب برای پاره ای نان بخور و نمیر، روزه را به جیب زنندگان حقوقهای نجومی و کدخدا دوستان بگیرند و تقاضای بخشایش کنند.
اما فراموش نکنیم افطار اگر به لبی لعل باشد روزه در هر حال واجب کفایی است
که فر موده است :
" روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است "
خرم روزگار در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
شاعر جماعت به قول امروزی ها اهل " خالی بندی " اند.
مگر نمی فرماید :
هزار جهد بکردم که گرد عشق نگردم ؟؟
یا همشهریشان ؛
هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک!!
هردو خالی می بندند ، شیخ دربه در عشق می جسته است و خواجه با اولین تشر پا به فرار می نهاده است.
نادر.. در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰:
به وصل، حیرت و در هجر، شوق حایل ماست
بهوش باش که رفع حجاب دشوار است..
نادر.. در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:
یار در آغوش تست هرزه به هر سو متاز
دیده ی بینا طلب جلوه نگه پرور است..
nabavar در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
مهناز بانوی گرامی
سالها در جنوب ایران و هر روز ساعتها در آفتاب ، با لباس کار و کلاه ایمنی کار کرده ام .
برای جبران تعرق ، لااقل هر روز سه لیتر آب لازم است
این با منطق روزه داری ابداً سازگاری ندارد . روزه و کمبود آب چنان آسیبی به بدن من و همکارانم می زند که جبران نا پذیر است .
ممنونم از توجه شما
مهناز ، س در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
گرامی حسین
هر کس به فراخور طبعش روشی را بر می گزیند ، یا از آئینی پیروی می کند . شما نیز همان می کنید . چون اینطور که از نوشتار شما بر می آید ، پایبند به قوانین اجباری نیستید ، آزاده ای هستید که بهترین ها را بر گزیده اید و بر خویشتن و اراده ی خود اعتماد دارید .
شما را تأیید می کنم که ترس ، زاری و گریستن از ترس را نفی کردید.
مانا باشید که خوش زندگی می کنید
nabavar در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
بانو روفیای گرامی
ایمان و اعتقاد راسخ شما را به دین اسلام تبریک می گویم ، عبادتتان قبول
که این کمترین هنوز به کنه و محتوای اسلام راستین پی نبرده ام .
برایتان آرزوی سلامت و خیر دارم.
مهناز ، س در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
گرامی حسین
ده من ،به مانای بسیار است ، قید کثرت است ، نه اینکه واقعاً سی کیلو غذا می خورده
مثل اینکه شما به برادر کوچکترتان دو سه بار ایراد بگیرید و بار چهارم می گویید صد دفعه گفتم گوش نکردی
مانا باشی
nabavar در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
عابدی را حکایت کنند که شبی ده من طعام بخوردی
سعدی جان ، کوتاه بیا ، ده من زیاد نیست ؟
فرخ مردان در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
بیت ماقبل آخر در نسخه فروغی به این صورته: " کم از مطالعۀ یوستان سلطان را..."
فرخ مردان در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
@7: ظاهرا: کم از=حداقل،دست کم. پس: حداقل بایستی که نگاه در این بوستان شاهی(= زیبایی معشوق) کرد چون نمی زاره ما دست بزنیم که (!).
... در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » بابٌ فی فرقِ فِرَقهم و مذاهِبهم و آیاتِهم و مقاماتِهم و حکایاتِهم » بخش ۵ - الفرقُ بینَ المقامِ و الحالِ:
کشف المحجوب هجویری از امهات متون صوفیه و اثری جامع و قابل ملاحظه در آداب و رسوم، مفاهیم اصطلاحات و افراد شاخص این طریق هست. گفته میشه عطار در تذکرة الاولیا از تذکره های موجود در این کتاب استفاده کرده. هرچند نه اطلاعاتی که در کشف المحجوب بیان میشه به اندازه تذکرةالاولیا کامل هست و نه نثرش به اون اندازه غنی و قوی.
اما مفاهیم عرفانی در کشف المحجوب بسیار موشکافانه مورد بررسی قرار گرفتن. البته همه چیز با متر و معیار و دیدگاه عرفانی خود هجویری سنجیده شده که به همراه استادش، ابوالفضل محمد بن حسن خُتَّلی (که ذکر ایشون هم در همین کشف المحجوب بیان شده) پیرو طریقه جنید و مکتب تصوف بغداد بودن.
این مطلب در مورد تفاوت های مقام و حال بیان شده که بحثی مفصل هست. اما نکته مورد نظر من بخش پایانی این قسمت هست که حکایتی بیان میشه در مورد نعره زدن بوحمزه از صدای مرغ حارث محاسبی. در این حکایت، حارث، بوحمزه رو به دلیل نعره زدن بعد از شنیدن صدای مرغ تکفیر می کنه و حتی برای کشتن بوحمزه هم دست به کار میشه. استدلال حارث هم اینه که چرا بوحمزه کاری کرد که به ظاهر به حلولیان منسوب هست. حارث معتقده مرغ که عقل نداره و از روی عادت و غریزه بانگ می زنه. چرا بوحمزه باید از این بانگ به یاد حق که منزه از حلول و اتحاد هست، بیفته. البته بوحمزه هم با اینکه معتقده قصدش از این نعره زدن با حلولیان متفاوت بوده، اما به علت شباهت صوری فعلش توبه می کنه.
حالا شما این نوع نگاه رو مقایسه کنید با حکایت معروف سعدی در گلستان که: «یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته... » که دقیقاً در شرایطی مشابه، حق رو به شوریده ای میده که از بانگ مرغ مدهوش میشه و نعره می زنه.
دیدگاه کشف المحجوب متعلق به پیروان جنید و مکتب بغداد هست. مکتبی که پایبندی به ظواهر رو حفظ کرده و برای اصول اهمیت زیادی قائل هست. به نظر من همین پایبندی البته فضایی خشک و بسته خلق کرده که در اون خلاقیت های شگرف هنری مجال ظهور پیدا نمی کنن. اگر عرفان رو (بنا بر نظر دکتر شفیعی) نگاه هنری به الاهیات بدونیم، این مکتب از هنر دورتر و به الاهیات نزدیکتر هست، بر خلاف مکتب خراسان که از جنبه های هنری قابل توجهی برخوردار هست.
لیلی رابربند در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۶ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:
متاسفانه استقبال نیست عین غزل حضرت سعدی اینجا امده با یک تفاوت در بیت اخر به جای سعدیا ؛اوحدی امده
لیلی رابربند در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:
عین این غزل در دیوان حضرت سعدی هست فقط بیت اخر به جای اوحدی ؛ سعدیا امده
استقبال از یک بیت نیست عین غزل امده
روفیا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:
مردم به این دلایل می نمی نوشند: یا به این دلیل که دستشان تنگ است یا از ترس رسوایی و یا به خاطر عواقب مستی، ولی من به این دلایل نیست که می نمی نوشم، که باید برای می گساری دلیل داشته باشم، برای یافتن شادی باید بنوشم که چون تو بر دلم نشستی شادی از آن منست و من از می بی نیاز.
راست می گویید که جناب افشین بیت اول را معنی نکردند، نمی دانم چرا خیال کردم این معنا که گفتم در توضیح ایشان مستتر است!
پوزش می خواهم.
حمید رضا۴ در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۲:
خانم رعنا فرحان این غزل را به سبک موسیقی blues بسیار زیبا اجرا کرده. (Rumi"s Prayer و یا دعای مطربان).
این موسیقی پس از دوران برده داری و از درد و رنج و از دل آمریکاییان آفریقایی تبار پدیدار شده.
نتها و فواصل شان در این دستگاه به گونه ای نواخته می شوند که همراه با شنیدن ناله هایی عمیق، صبوری و امید و شوق به زندگی نیز احساس میشود.
به نظر من به همین دلیل این سبک موسیقی توان بیان بسیاری از پیامهای مولوی را داراست.
مولوی در این غزل از نوازندگان که معمولا سهم کمتری از انگبین نسیب شان میشود قدردانی و از خدا برایشان آرزوی خوشبختی میکند اما در بیت آخر خود را تسلیم و خطاب به خدا می گوید که خود کریمی و نیازی نداری به تو گفته شود "چنان بخش و چنین ده".
پیوند به وبگاه بیرونی
پدرام در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲: