گنجور

حاشیه‌ها

۷ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:

درود
به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دارد
بود زهری که بهر کشتن ما در شکر دارد
میگوید میوه تلخی دارد زبان او که بین لبهای شیرینش قرار گرفته و تعجب و افسوس شاعر را برانگیخته.
بود زهری که بهر کشتن ما در شکر دارد
همچون زهر تلخ است با اینکه بین شکرین لبهای اوست.
سعدی:
برآمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی
فغان از قهر لطف اندود و زهر شکرآمیزت
لغتنامه های آنلاین کامل نیستند.الان لغتنامه دهخدا رو باز کردم همین چیزی نوشته که پیشتر آوردم.
پرویز خان هم احتمال زیاد معنی رو متوجه نشده گفته بذار یک ث بکوبیم رو ق کی به کیه
حدیقه الحدیقه و ... یا نام دیگر آن احتمالا الهی نامه باشد که ناخواسته نوشتم حدیقه المعانی

 

دکتر ترابی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

روفیای گرامی،
با اینکه انگلیسی من حتا از رییس جمهور پیشین آمریکا،جرج بوش هم بدتر است، زحمت افزا میشوم
( کتابی در دستور زبان انگلیسی دارم که سالها خاک میخورد و دم بر نمی آورد باعث خیر شدید)
در باب افعال وجهی چنین خواندم:
modal verbs
shall:
1 expresses law and rules
you shall abide by the law
2 some thing take place or exist in the future
1-2
to offer
shall we dance
2-2
suggestion
shall i open the window
3-2
future expressions and promises
i shall see you tomorrow at 6 pm.
should :
1-
personal opinion
you should see a doctor
2-
asking the opinion of someone
what should we do now
3-
to express that we wish some thin g had happened, but it did not
you should see that movie
4-
used something expected
every body should arrive at 10 am
با امید بخشایش،
فارسی من اما. بسیار بهتر از رییس جمهور کنونی ایران و دارودسته کدخدا سالار است.
"سرزده می آید عشق
نمی دانی کی ، کجا، چگونه می آید عشق
سرزده می آید عشق
خانه آراسته ای به انتظار. دروازه دل گشاده فراخ
بر در خانه نمی کوبد عشق
از پنجره می آید عشق
از بی راهه می آیدعشق
از ره به درت میکند عشق، در به درت میکند عشق
از خود به درت میکند عشق
با این همه خوش می آید عشق"

 

گمنام در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:

کس نمی تواند به زیر لب باغ تلخ بدارد، حرف و حدیث تلخ آری!! ، آنهم از زبان خوبرویان بیدادگر، تا آنجا که بخواهید.
حدیث است هم به شهادت مصراع بعدی که از شکر خایی زهر آلود سخن می گوید.

 

بابک چندم در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:

7 گرامی،
اگر حدیق مخفف حدیقه بود یقیناً در لغت نامه ها می آمد...
ضمن آنکه حدیق تلخ = باغ و بوستان تلخ، بد قواره و بی معنیست...
کتاب سنایی نیز حدیقه الحقیقه (حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة) نام دارد، البته آن نسخه ای که نزد مخلص موجود است...

 

بهنام در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی‌پر وای او
من تا جایی ک بتونم فکر میکنم در مورد اشعار مولانا و سعی میکنم در حد دانش خودم ب معنی ون پی ببرم ب عنوان مثال درک من از این بیت ب آخرش اشاره میکنم ک میگه تون مثل مرغی میمونه ک پر نداره خیلی عمیقه ماه هاست با این بیت زندگی میکنم میگه اون بعد رفتنش! مثل مرغی بدون پر موند وای او.
بیت آخر هم ب نظرم منظورش اینه ک میدونی چرا آیینه صورتت رو غماز (اشاره های ابرو و صورت) نشون نمیده برای اینکه غم اندوه از صورتت برداشته نشده. دوستان من ادبیات نخوندم ب من ایراد نگیرید اگه تفاسیرم درست نیست راهنمایی کنید

 

۷ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:

حدیق=باغ=باغ گل
باغ گلی که دیوار دورش باشد
مجازی به معنای گنجینه،مجموعه نفیس
سنایی که کتابی دارد به نام حدیقه المعانی

 

امیر در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

باعرض سلام واحترام خدمت دوستان مسولین سایت اول جاداره بگم بادین وبی دین بودن روخداوندبهتر میدونه ومابجای خداقضاوت نکنیم این شعربگونه ای شکایت عاشق به معشوق ازجورزمانه است که میفرماند شکایتی شیرین دارم که به بزرگان ومردان تشنه راهت حتی کسی اب نمیده توراهنمایی وروشنگرراهوروشن کن مسیرهدایت مارا که جایی رازدرمقابل توبودن ندارم ونیزعشقت رسدبه فریاد ارخودسان حافظ قران زبهربخوانی درچارده روایت عشق متظوربه خداست که بغیراوکسب فریادرس نبست ولواینکه شما قران روچارده زبان هم ازبهربخونی وتفصیرکنی تابه معنویت وکلام ان پی نبری بی فایده است اول واخر خداست عشق حقیقی وبس

 

جلال الدین در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:

ابر حرف : اشاره به همان صبح کاذب

 

جلال الدین در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

بله از نظر ادبی درست است، حالی گمان میبرم سخن راندن در باب ادب کافی باشد، به نظرم بدون استثنا در تمام ابیاتی که به شمس اشاره شده مقصود شخص شمس تبریزی نیست. الله اعلم
شمس تبریز تویی خورشید اندر ابر حرف
چون برامد آفتابت محو شد گفتارها

 

محسن در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:

این بیت را چگونه می خوانید؟
بام و هوا تویی و بس نیست روی به جز هوس
آب حیات جان تویی صورت‌ها همه سقا
از این جمله چه درمی فهمید؟ "نیست روی به جز هوس"

 

بابک چندم در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:

میثم گرامی،
در فرهنگ معین هم نشانه ای از حدیق نیست...
فقط یک گمانه زنی و آن اینکه "ق" و "ث" بر روی کیبورد در کنار یکدیگرند، شاید هنگام تایپ کردن حدیث به اشتباه حدیق آمده...

 

بابک چندم در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

روفیا جان،
به گمانم پاسخ را در این لینک بیابی:
پیوند به وبگاه بیرونی/
به کاربرد دوم و سوم shall توجه کن.
اگر روشن نبود و یا پرسش دیگری باشد در خدمتم...

 

حسن معقول در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:

در مصراع دوم بیت 3 بلبلان درست است . ن حذف شده
در مصراع خدا دوا کند این درد بی دوا ما را ، به جای بی دوا ما ، بی مداوا درست است .
در مصراع آخر ، بهتر است چنین ثبت شود : به هرزه لب مگشا

 

میثم در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:

درود بر گنجور و دوستان
دوستان معنی کلمه ی "حدیق"؟
تو لغتنامه نبود
حدیقه بود به معنای باغ و بوستان

 

پرده نشین در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

وقتی صحبت از حکم ازلی هست؛ تمام تفاسیر فرآیندی مثل گلابگیری و ... و شیشه و مدفون کردن گل زیر خاک و باید چنین باشد تا چنان شود منتفی هست. مساله در خود گل خاتمه می یابد که گلاب را در پرده دارد./ ظاهر و باطن

 

حمید در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۶۲:

بیت یکم: به نظر می‌رسد «فارغم» درست باشد نه «غارغم»
بیت پنجم: به نظر می‌رسد «ایوان» درست باشد نه «ایران».

 

روفیا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

بابک جان شب زنده دار
سپاسگزارم از شما دوست عزیز
در دانشگاه شیراز بیشتر منابع درسی ما به زبان انگلیسی بودند و برخی اساتید به زبان انگلیسی درس می دادند!
فقط شما تصور کنید یک بچه ساده شهرستانی در بدو ورود به دانشگاه با چنین اساتیدی روبرو شود،
به یاد دارم چقدر وحشت می کردم که امروز من از کل این دو ساعت کلاس بیش از دو جمله دستگیرم نشد!
در دستور زبان شعر و محاوره هنوز چندان خوب نیستم گرچه مخزن واژگانم نسبتا غنیست،
از یادگیری زبان و تفننات زبانی لذت می برم.
پدرم دو جلد کتاب تاریخی معتبر از جنگ جهانی اول و دوم ترجمه کرده است و در کودکی و نوجوانی با مترجم حسن انوشه و کتاب هایش زندگی کرده ام. هر کتاب خوبی که فکرش را بکنید در دسترس من بود گرچه بیشترشان را نخواندم.
این تاریخچه مختصر بسنده است برای اینکه بدانیم چرا و چگونه یک انسان به دنیای کلام دل می بندد!
با پوزش از سایت و کاربران خیال می کردم در محاورات امروزی انگلیسی واژه shall کمتر در جمله مثبت و بیشتر در جمله پرسشی وقتی یک offer به کسی داده می شود به کار می رود،
مثل :
میخواهی به دوستانت زنگ بزنم؟
Shall I call yr friends
?

 

حسن در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷:

بیت آخر اینگونه نیز ثبت شده است:
بگذار بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست

 

احمد طالبی تکلدانی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

با سلام و عرض ادب
در خصوص معنای مصراع آخر، عزیزانی لطف فرموده و پاسخ هایی داده اند. ضمن احترام به تمامی ایشان، گفتنی است که هیچ کدام از معانی گفته شده صحیح به نظر نمی رسد. لکن از آنجا که حقیر سرقت ادبی را بسیار مذموم می دانم، آدرس منبعی را که معنای درست را از آن نقل می کنم نیز خدمتتان عرض می کنم:
جناب آقای دکتر سعید واعظ عضو هئیت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی، در گاهنامه‌ی تخصصی زبان و ادبیات فارسی، سوفیا، (سال یازدهم شماره نوزدهم- بهار 1391 صفحه ی 51) طی مقاله ای مستقل به این موضوع پرداخته و با اعلام اینکه: ... جای بسی شگفتی است که بیشتر شارحان گرانقدر غزلیات سعدی در معنی این بیت ما نحن فیه، یا بیراهه رفته یا با گذاشتن نشانه ی پرسشی ( ؟ ) پیش آن، زحمت معنی آن را به خود نداده اند. ... پس از شرح و بسط و تجزیه و ترکیب الفاظ، معنای درست را اینگونه بیان فرموده اند:
یعنی: به هشیاری که مردم را در حال سرمستی از باده ی وجد، ترک کرده، بگو: ما را ملامت - و ترک - مکن؛ چرا که هیچ هشیار ما را ملامت نمی کند، چرا که مستی ما از باده ی معمولی نیست.
برای مطالعه اصل مقاله مراجعه فرمایید به منبع فوق الاشاره. جهت سهولت دسترسی می توانید از لینک زیر هم استفاده کنید:
پیوند به وبگاه بیرونی
خداوند یار و نگهدارتان باد.

 

نشاط در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:

خانم میترا درست می فرمایند به جای آنکه بر سر ظاهر و صورت گفتار مولانا با هم نزاع بپردازیم بهتر است که دنبال مفهوم و معنی گفتار مولانا باشیم ۔ به گمانم این چند بیت مقصودم را به خوبی بیان می کند
چار کس را داد مردی یک درم
آن یکی گفت این بانگوری دهم
آن یکی دیگر عرب بد گفت لا
من عنب خواهم نه انگور ای دغا
آن یکی ترکی بد و گفت این بنم
من نمی‌خواهم عنب خواهم ازم
آن یکی رومی بگفت این قیل را
ترک کن خواهیم استافیل را
در تنازع آن نفر جنگی شدند
که ز سر نامها غافل بدند

 

۱
۳۲۷۷
۳۲۷۸
۳۲۷۹
۳۲۸۰
۳۲۸۱
۵۰۴۵
sunny dark_mode