گنجور

حاشیه‌ها

فرشید در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵:

من نظرات را خوندم. همچنان میگم که بیت دوم اشتباه نوشته شده با توجه به قافیه بقیه ی ابیات "بیایی" درسته . نه "بیابی" چون آخر همه ی واژه ها "ایی" داره و این جوری معنی درست تری هم داره. چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۰۶:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 8418

Dariush در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

غار:محمد
نوح
روح:عیسی
کوه طور:موسی

کیانوش در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ عبدالواسع جبلی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شکایت:

معنی سفه چیست?

فرشید در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۴۱:

با درود این رباعی در قسمت رباعیات انوری به شماره 325 نیز آمده لطفا تصحیح بفرمایید

فرشید در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۴۰:

با درود خدمت شما این رباعی در قسمت رباعیاات انوری به شماره 320 آمده و این رباعی از انوری می باشد لطفا تصحیح بفرمایید

فرشید در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۷:

و گمان میکنم که انوری صحیح می باشد

فرشید در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۷:

با درود خدمت شما این رباعی در قسمت رباعیات عنصری به شمار0 39 نیز آماده لطفا مشخص فرمایید این رباعی از کدام بزرگوار است

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۲:

چه ترانه خرانه زیبایی!به به چمنزارت آباد
تا باد چنین بادا

شیرین غفارخانی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

دقیقا این معجزه ی اشعار و ابیات جناب حافظ است که میشود بیشمار معنی و تفسیر از آنها برداشت کرد.

یونس در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۷:

دکتر شفیعی در حاشیه این شعر مولانا نوشته اند: "این غزل تصویری است از حالت انسان در برابر مرگ. عملا هجای انسان است و غرور او. در تمامی کلمات قافیه برای تحقیر از صیغه تصغیر استفاده شده است. میر دروغین انسان است و مجموعه تعلقات مادی او"

سجاد ناطق در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:

«به نزدیک صاحب دیوان رفتم به سابقه معرفتی که در میان ما بود و صورت حالش بیان کردم و اهلیت و استحقاقش بگفتم تا به کاری مختصرش نصب کردند ......» بارقه هایی از پارتی بازی در دوره سعدی

احسان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

بنده صرفاً در خصوص بیت اول میخواستم نقل قولی بکنم از نوشته ایی که قبلا خوانده بودم و بنظرم با معنای بیت اول هماهنگی دارد.
«اکثر متدینان طول تاریخ فکر می‌کنند که دینداری کشتی‌سواری است و نمی‌دانند که نوعی شناگری است. [...] وقتی انسان خود را سوار کشتی می‌بیند، تصور می‌کند کشتی‌سواران اهل نجات‌اند، مگر به حسب تصادف و کسانی که سوار کشتی نیستند و بر موج سوارند غرق خواهند شد، مگر به حسب تصادف. روان‌شناسی افراد داخل کشتی این است که بنا بر قاعده به ساحل می‌رسیم، مگر اینکه تصادفی رخ دهد و آنهایی که بر موج‌ها سوارند و شنا می‌کنند بنا بر قاعده غرق می‌شوند، مگر اینکه برحسب تصادف نجات یابند. مسلمانانی که تلقی‌شان کشتی‌سواری است گمان می‌کنند مسلمانانِ اهل نجات‌اند، مگر آنکه تصادفی رخ دهد و آنهایی که مسلمان نیستند اهل غرق‌شدن‌اند، مگر آنکه تصادفی رخ دهد. [...] وقتی شناگر باشید، فقط با شناکردن امید به نجات دارید و نه با هیچ کار دیگری. بنابراین، همهٔ شناگران همّ و غمّ واحدی دارند و آن شناگری است.اما کسانی که سوار بر کشتی‌اند هرکدام کار مختلفی انجام می‌دهند؛ یکی رادیو گوش می‌کند، یکی روزنامه می‌خواند، یکی می‌خوابد، یکی آواز می‌خواند، یکی غذا می‌خورد و ... . آنها دل‌مشغولی واحدی ندارند، زیرا همه سوارند و می‌گویند هر کاری در کشتی انجام دهیم مهم نیست، زیرا در کشتی هستیم. متدینانی که چنین تلقی‌ای دارند و خود را مالک حقیقت می‌دانند به اینکه سوار کشتی نجات‌اند دل خوش دارند. اما شناگران این طور نیستند؛ آنها فقط یک همّ دارند و آن شناکردن است. اگر از شناگری غافل شوند، غرق می‌شوند.» (ملکیان، 1394: 244)
بنظر این حقیر، حضرت مولانا با بیت اول بحر در کوزه گنجانده و به دو بیت قصه ایی نقل کرده طویل.
جسارت بنده رو ببخشید که در حضور اساتید اطاله کلام کردم

زیبایی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۴ - دریغاگویی از نااهلی روزگار:

خیلی زیباست

یونس در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۷:

درود
مصرع "گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنم" صحیح نیست و باید به شکل "گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنی" باشه

موحدی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳۰:

در بیت اول، انتهای مصراع دوم، باید مأمن باشد نه مؤمن.

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰:

دامن ازو در کشیدم و مهره برچیدم
در اصل مهره مهر برچیدم:بند مهر را بریدم،بی خیالش شدم
مهره در زبان فارسی و ادبیات کاربرد زیادی داشته است و بیشتر برای پیوند مهر و جلوگیری از گزند به این مهر
از داستان رستم و سهراب که مهره مهر کارگر نشد:
به بازوم بر مهره ٔ خود نگر
ببین تاچه دید این پسر از پدر
چو بگشاد خفتان و آن مهره دید
همه جامه بر خویشتن بردرید.
تا فروش همه گونه مهره مار(افعی) که از دیرباز بازار داغی داشته است.خریدار این مهره ها هم بیشتر دختران هستند از دیروز تا امروز
ای لب و زلفین تو مهره و افعی بهم
افعی تو دام دیو مهره ٔ تو مهر جم
هرکس از مهره ٔ مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه
حافظ

نوای عشق در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

این غزل داستان حقیقی زندگی من هست.هر بار که خوندمش امکان نداشته اشکم به یاد نامردی روزگار و رفتن یار جاری نشه...آخ که چه کشیدم در این دنیای نامرد

مهدی نمازی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » جمهوری نامه:

در بیت: تقلاها نماید اندر این بین/ جلنبر زادۀ شیخ العراقین
مقصود از شیخ العراقین، همان شیخ العراقین مازندرانی، فقیه و حکیم و روحانی مشروطه خواه ایرانی است که جلنبر زادۀ او همان فرزندش، یعنی زین العابدین رهنما است که علیه رضا شاه فعالیت می کرد و مغضوب وی بود. در بند پیشین نیز، بهار به این رهنما اشاره کرده و گفته است: از ایران رهنما گشته روانه...»
جلنبر نیز به ضم جیم و لام و با، به معنای شخصی است که لباس مندرس و پاره بر تن دارد.

سعید اسکندری در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - نیز در مدح اتسز:

بیت35 به بیت احزان صحیح است.

۱
۳۲۷۵
۳۲۷۶
۳۲۷۷
۳۲۷۸
۳۲۷۹
۵۵۴۹