گنجور

حاشیه‌ها

ارش در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰:

بیت اخر را لطفا معنی کنید

 

متین در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

امیر بی گزند حضرت علی است
و توصیفات این شعر برای حضرت علی سات و بسیار زیباست

 

روفیا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۷:

با خود ملک الموت بگوید هله واگرد
کاین جا نکند هیچ سلاح تو سلاحی
می گویند مردی در بازار برای فروش شمشیری با شور و حرارت تبلیغ می کرد و دایم میگفت شمشیر هندی است و اگر بر سنگ بکوبی آن را دو نیم می کند،
رهگذری رسید و گفت بر این سنگ بکوب ببینم،
کوبید و بخت بد سنگ دو نیم نشد و شمشیر دو نیم شد،
گفت پس چه میگفتی؟ مگر نگفتی این شمشیر هندیست؟!
گفت بله البته شمشیر هندی بود ولی سنگ از آن هندی تر بود!
این از همان مواردیست که سلاح هیچ سلاحی نمی کند!

 

روفیا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۷:

این حلقه مستان خرابات خراب است
دور از لب و دندان تو ای خواجه صاحی
صاحی یعنی هشیار
نوعی هشیار است که همواره از نرخ ارز و معاملات املاک و اکازیون های موجود در مارکت آگاه است،
قسمی دیگر از هشیار است که هشیار است مبادا این هشیاری ها موجب غفلت او از هشیاری های بالاتر شود!
و این هشیاری همان مستی و همان عیش مدام است!
مدام است چون با نوسانات ارز کم و زیاد نمی شود.
ابن فارض مصری می گوید :
فلا ‌عیش ‌فی ‌الدُّنیا،‌ لِمَن ‌عاش َ‌صاحیًا
عیشی در جهان نیست برای او که هشیارانه زندگی می کند!

 

پرده نشین در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

اشرف مخلوقات در پرورشگاه سفلگان!!!

 

جلال الدین در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴ - آرزو:

البته در ذات سگ و شیر و انسان همه یکی هستند.
اما در ادبیات سگ نماد انسان های سفله صفت است.
چنانی که مولایمان میفرماید : سگ نیم من، شیر حقم حق پرست
شیر حق آنست کز صورت برست

 

سعیدی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴ - آرزو:

فکر کنم اشتباه تاییپی پیش اومده:
که شاید با دو سیل او، برد خاک مزارم را
صحیح:
که شاید باد و سیل او، برد خاک مزارم را

 

مهرزاد رضایی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۶ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۵:

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست

 

حمید سامانی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۳ - سبب نظم کتاب:

خداوند روحت را شاد کند ای سعدی بزرگوا
شعر مورد نظر با املای صحیح
در اقصای گیتی بگشتم بسی
به سر بردم ایام با هر کسی
تمتع به هر گوشه‌ای یافتم
ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم
چو پاکان شیراز خاکی نهاد
ندیدم که رحمت بر این خاک باد
تولای مردان این پاک بوم
برانگیختم خاطر از شام و روم
دریغ آمدم زان همه بوستان
تهیدست رفتن سوی دوستان
به دل گفتم از مصر قند آورند
بر دوستان ارمغانی برند
مرا گر تهی بود از آن قند دست
سخنهای شیرینتر از قند هست
نه قندی که مردم به صورت خورند
که ارباب معنی به کاغذ برند
چو این کاخ دولت بپرداختم
بر او ده در از تربیت ساختم
یکی باب عدل است و تدبیر و رای
نگهبانی خلق و ترس خدای
دوم باب احسان نهادم اساس
که منعم کند فضل حق را سپاس
سوم باب عشق است و مستی و شور
نه عشقی که بندند بر خود به زور
چهارم تواضع رضا پنجمین
ششم ذکر مرد قناعت گزین
به هفتم در از عالم تربیت
به هشتم در از شکر بر عافیت
نهم باب توبه است و راه صواب
دهم در مناجات و ختم کتاب
به روز همایون و سال سعید
به تاریخ فرخ میان دو عید
ز ششصد فزون بود پنجاه و پنج
که پر در شد این نامبردار گنج
بماند‌ست با دامنی گوهرم
هنوز از خجالت سر اندر برم
که در بحر لؤلؤ صدف نیز هست
درخت بلندست در باغ و پست
الا ای هنرمند پاکیزه خوی
هنرمند نشنیده‌ام عیب جوی
قبا گر حریرست و گر پرنیان
به ناچار حشوش بود در میان
تو گر پرنیانی نیابی مجوش
کرم کار فرمای و حشوم بپوش
ننازم به سرمایهٔ فضل خویش
به دریوزه آورده‌ام دست پیش
شنیدم که در روز امید و بیم
بدان را به نیکان ببخشد کریم
تو نیز ار بدی بینیم در سخن
به خلق جهان آفرین کار کن
چو بیتی پسند آیدت از هزار
به مردی که دست از تعنت بدار
همانا که در پارس انشای من
چو مشک است کم قیمت اندر ختن
چو بانگ دهل هولم از دور بود
به غیبت درم عیب مستور بود
گل آورد سعدی سوی بوستان
به شوخی و فلفل به هندوستان
چو خرما به شیرینی اندوده پوست
چو بازش کنی استخوانی در اوست

 

علیرضا حاتملوی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۲۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » قاصد:

تو قاصد یارم هستی بنشین ، برایت چای گفتم بیارن ( کنایه از بیشتر موندن فکریار، صمیمی شدن )
خیالش را فرستاده، از بس که من اااخ و وااای گفته ام ( از روی ناراحتی و غم و غصه)
آخ که چه شبها که نخوابیدم و به تولالایی گفته ام ( در خیالم تو رو خوابوندم با لالایی گفتن )
و تو خوابیدی و من به چشمانم گفته ام ستاره ها رو بشمار ( کنایه از اینکه تو خوابیدی و من شبها در فکر تو خوابم نمیبره و ستاره ها رو میشمارم)
هر کس تو رو شبیه ستاره دونسته من که به تو ماه میگفتم (از بسکه زیبایی، اگر همه به ستاره تشبیهت میکردن، فقط من بودم که تو رو مثل ماه میدیدم- عشق زیاد )
بعد از رفتن تو، زندگی و حیات اگر شیرین هم بوده من تلخ میدیدم ( برا من تلخ بوده)
از هر زیبا رویی که میدیدم یه جایش رو شبیه تو میدیدم ( در زیبا رویان من دنبال نشانه ای از تو بودم که ببینم کجاش یا چه چیزش شبیه تو هست)
رفتن تو، مثل غروب خورشید بود اما من شبیه غروب ماه میدیدم (خودمو گول میزدم که مثل ماه غروب کردی و بعدش مثل خورشید طلوع خواهی کرد – میایی)
الان به تابستان، زمستون میگم. حال اینکه قبلا حتی زمستونها رو هم تابستان می گفتم ( زمانی که تو بودی، با گرمای وجودت زمستونها هم برام تابستون میشد)
گاهی خاطره عروسیت رو به یادم میاندازم و مثل دیونه ها نای نای (هلهله) میخونم ( در خیالم باهات جشن عروسی میگیرم)
بعدش دوباره عزادار میشم و با های های، گریه میکنم ( عزادارم بعد رفتنت و همش گریه هایی با آه و ناله سوزناک میکنم)
و دامانم مثل دریا پر میشه از اشک و اشک چشمانم همش مثل رودخانه جاری هستند
و چنین عمرم رو سپری میکنم و منه سیاه روز ، آخ میگم و واای میگم ( عمرم با اخ و وای و یاد غصه های تو میگذرد)

 

مرضیه در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۱:

مقصود از " آینه صبوح رأ ترجمه شبانه کن" چیست؟

 

"هیچ" در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۳:

با سلام و ادب محضر گرامیان
احتراما معروض میگردد که این رباعی از جکیم عمر خیام ست و نه از جناب ابوسعید ...
و اما زیبائی مطلب نیز در این ست که ، گنجور گران ارج، خود نیز بر صدق عرایض این حقیر صحه میگذارد
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹/
مانا باشید و نویسا

 

گمنام در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

عمو زاده گرامی جناب وی جی،
من که باشم که بخواهم خدای ناکرده شما را از خواندن و فهمیدن شعر فارسی محروم کنم!!
پدران سرکار حقی بسیار بزرگ بر گردن زبان پارسی دارند و ما هیچگاه فراموش نخواهیم کرد.
به گنجور خوش آمدید، نثر شیرینی دارید و من یقین دارم با خواندن و به ویژه نوشتن به فارسی بزودی از ترجمه این قندهای پارسی به زبانهای دیگر بی نیاز خواهید بود.
تندرست و شادکام بوید.
( زینده صورت درست زنده است، زیستن> زی> +نده> زینده > زنده. زنده و زینده باشید)

 

vijay در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

خانون روفیا، با این سخنها شرین بنده را تشویق و دلگرم کردید، زینده باشید!
اقای گمنام، من هم پوزش میخواهم امما اگر با ترجمه انگلیسی یک ساکن هند مولانا را خوبتر می فهمد، حتما این خدمت زبان است و جا پارسی عریضتر می شود نه تنگتر! فرهنگ و ادبیات اجم بسیار تونگر است مرا از این مهروم ناکنید.

 

ناشناخته در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:

7 ،
شمن ، صنم پرست را گویند
اگر تاج ایران سپارد به من
پرستش کنم ، چون بتان را شمن ( فردوسی)

 

قذمعلی ناصری در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:

محصل دراین جا معنی نگهبان می دهد.

 

۷ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:

ای مرغ اگر پری به سر کوی آن صنم
پیغام دوستان برسانی بدان پری
صنم در اثر شمن(یوگی) بوده که به عربی رفته و با جابجایی حروف و تبدیل ش به س(ص) صنم شده
شکر به سکر
شلوار به سروال
کفت که عربی شده کتف
دول که عربی شده دلو

 

میرزا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » بهشت آرزو:

سلام!
با عرض سپاس، به گمانم بیت هفتم مصراع دوم "یک" به اشتباه "بک" درج شده.

 

کمال در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۷:

6333

 

روفیا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

جناب گمنام
ایشان درخواست کرده بودند غزل را به زبان انگلیسی برگردانیم!
با وجود این از گردانندگان و کاربران سایت بابت قانون شکنی ناشی از هیجان پوزش میخواهم.
(دست خودم نیست، چالش های زبانی را دوست دارم.)

 

۱
۳۲۷۶
۳۲۷۷
۳۲۷۸
۳۲۷۹
۳۲۸۰
۵۰۴۹
sunny dark_mode