گنجور

حاشیه‌ها

مرضیه در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۸:

ترتیب ابیات این غزلبه هم ریخته است. درست آن می تواند شعر زیر باشد:
به عشق لاابالی کوه طاقت بر نمی آید
علاج شورش این بحر از لنگر نمی آید
مگر یاقوت سیرابش به داد ما رسد، ورنه
علاج تشنه ما از لب ساغر نمی آید
دل گردون نمی سوزد به آه آتشین ما
به دود تلخ، آب از دیده مجمر نمی آید
به دشواری توان دل از لباس فقر بر کندن
به پای خود برون از بند نی، شکر نمی آید
شکوه حسن او مهری به لب زد بیقراران را
که آواز سپند از هیچ مجمر برنمی آید
به داغ عشق دارد محرم و بیگانه یک نسبت
ازین آتش خلیل الله سالم بر نمی آید
خموشی پیشه کن تا دامن مطلب به دست آری
که بی پاس نفس از بحر گوهر بر نمی آید
کدامین عنبرین مو می کند در سینه ام جولان؟
که از دریای دل یک موج بی عنبر نمی آید
به منزل می برد قطع تعلق کاروانی را
ز رهزن آنچه می آید ز صد رهبر نمی آید
گران گشتم به چشمش بس که رفتم بی طلب سویش
مرا از پای نافرمان چها بر سر نمی آید!
چه بگشاید زماه عید بی همدستی طالع؟
ز صیقل کار بی امداد روشنگر نمی آید
به گردون جنگ دارد چشم کوته بین، نمی داند
که بی تحریک ساقی باده در ساغر نمی آید
شکوه عشق هیهات است مغلوب نظر گردد
که کوه قاف عنقا را به زیر پر نمی آید
به آهی خرمن افلاک را بر هم زدم صائب
ز یک دل آنچه می آید ز صد لشکر نمی آید

ابراهیم در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۳:

این دو بیت فقط ردبف دارند و قافیه ندارند

محمدرضا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵۶:

مصرع اول بیت اخر از نظر وزنی سکته دارد. بنظر میرسد یک هجا کم دارد

محمدرضا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۰ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

سلام فکر میکنم در بیت هفتم مصراع دوم مشکلی باشه و درستش این باشه
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟؟؟

رضا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - قصیدهٔ در مدح قوام الدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع:

که منجذب نشد "و" از جذبه‌های سبحانی
لطفاً "و" زاید است نسبت به تصحیح آن اقدام فرمایید
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۰۳:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 8495

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:

طیق نسخه قزوینی:
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ...اگر چه صنعت بسیار در "عبادت" کرد

سامان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

این غژل در تک آهنگ از عشق استاد شجریان اومده که واقعا با صدای استاد رنگ و بوی دیگری پیدا می کنه،متاستفانه این آهنگ در سایت موجود نبود،برا همین اینجا ذکر کردم

احمد در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰:

با سلام
طبق انچه که اقا شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح ااجنان می نگارد: پس از یکی از سفر های شاه عباس اول مسیر وی از خراان و مضجع شریف امام واجب اطاعه آقا امام هشتم علیه الاف و تحیات و السلام می افتد. شاه عباس تصمیم می گیرد مدتی را به خادمی امام رضا در مشهد بماند (که این نیز طولانی گشته و در آن سال ها بسیاری از توسعه ها و ساختار و ... حرم به دستور وی و با اجرا و نظارت شیج بزرگ شیخ بهایی انجام می پذیرد.). در احوال نقل است که شبی شاه عباس با مقراض مشغول خاموش نمودن شمع های شمعدان های آقا امام هشتم بوده که شیخ بهایی در دل شب به وی می رسد و فی البداهه این ابیات را می سراید.

قیژو در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » مرغ سحر (در دستگاه ماهور):

منظور از خاک توده همان خاکستر روی آتش است که با یک باد شعله‌ور می‌شود، چنانچه که شاعر می‌گوید وز نفسی عرصه این خاک توده را، پر شرر کن. استفاده خاک تیره هم به واسطه سیاه بودن خاکستر، درست است، اما واژه توده به خاطر تداعی کردن معنی توده مردم که در یک انقلاب به مانند آتش زیر خاکستر شعله ور می‌شوند، به زیبایی شعر و معنایش می‌افزاید. ملک‌الشعرا نیز خود از واژه توده استفاده کرده‌اند و به نظرم دیگر دلیلی برای استفاده از خاک تیره وجود ندارد. همچنین می‌توان یادی از این شعر شاملو «شکل فانونسی‌ان که اگه خاموشه واسه نفت نیس یه عالم نفت توشه» و نیز این شعر اخوان ثالث «مانده خکستر گرمی ، جایی؟ در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز؟» در ارتباط با این قسمت از شعر ملک‌الشعرا کرد.

نادر.. در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۱:

خویش هست می‌پنداری..

نادر.. در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز:

"تا لهاوور" درست می باشد، ... عزیز

... در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز:

ندیمی خاص بودش نام شاپور
جهان گشته ز مغرب تالهاور
این بیت از نظر قافیه اشکالی ندارد؟

مرتضی عبّاسی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۲:

درباره‌ی واژه‌ی مورد بحث در مصراع نخست از بیت دوم و اینکه آن را "مالا" بخوانیم و یا "ملا"، نظر به مفهوم کلام (که نعمت نیست ما را) و نیز اینکه سعدی دو بیت از این شعر را در حکایت دوم از باب سوم گلستان نیز آورده و آنجا از دو امیرزاده سخن گفته که یکی مال می‌اندوزد و دیگری علم (یکی به سلطنت می‌رسد و دیگری در مسکنت می‌ماند) و نیز بر اساس اقدم نسخ که متن مُصَحَّح مرحوم فروغی بر پایه‌ی آن صورت گرفته پر بدیهی است که واژه‌ی درست "مال" با همان الف اطلاق و کثرت (مالا) است و نتیجتاً "ملا" (به هر معنی) محلّی از صحّت ندارد؛ گو اینکه نمونه‌های بسیاری بر اینکه مال‌داری مزید ظلم و ضلال و خود مایه‌ی وبال صاحب آن بوده شاهد است.
امّا مور و مالیدن: همانگونه که دوستی نیز اشاره کرده‌اند و در تمام نسخ هم از لفظ "مالیدن" (طلی کردن و اندودن) استفاده شده، باید بگوییم سخن ناظر و دائر بر انتفاع و سودمندی و احتراز از گزند و آسیب‌رسانی است، و به هیچ روی اشاره به انظلام که برخی اشاره کرده‌اند ندارد و مصادیق دیگر آن را نیز به فراوانی در جای‌جای کلام سعدی (گلستان، بوستان و مواعظ) می‌توان دید.
نکته‌ی آخر اینکه سعدی التقاطی است و اندیشه‌ی او در طرز بخصوصی منحصر نیست.

منوچهر مشکوة در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ چهارم:

در مصرع اول یازده بیت به آخر مانده اشتباه تایپی اصلاح شود
زیر کله ماند سر و ریش من

منوچهر مشکوة در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ چهارم:

در مصرع اول بیت ( اا بیت به آخر مانده) اشتباه تایپی صورت گرفته لطفا تصحیح شود: زیر کله ماند سر و ریش من

zamas در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در مدح سلطان اویس:

سلام، این بیت بنظرتون مشکل نداره؟
می‌فرستم جان به دست باد پیشش گرچه
ناتوان افتاده‌ است، افتان و خیزان می‌برد
نباید به انتهای مصرع اول "او" اضافه بشه؟
می‌فرستم جان به دست باد پیشش گرچه او
ناتوان افتاده‌ است، افتان و خیزان می‌برد

شمس تبریزی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:

'بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم '
شوق رهایی
'شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم'
رها شدم از بندهایی که مرا به حصار درآورده بود بعد از هزاران سال زندگانی در پس زندگانی
'آن جا روم آن جا روم بالا بدم بالا روم
بازم رهان بازم رهان کاین جا به زنهار آمدم'
در جهان درون والامرتبه بودم و بالاتر روم آمدنم به اینجا از سر ناچاری که همان کسب نیروی درک حقیقت در عین محصور بودن در قواعد اجتماع و نیروهای فیزیکی است
'من مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم
من نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر
آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدم
ما را به چشم سر مبین ما را به چشم سر ببین
آن جا بیا ما را ببین کان جا سبکبار آمدم'
جانی رها بودم که اسیر جسم و قانون گشت وخلاصه من این جسم نیستم آن نور درونی حقیقت من است و آن حقیقت وجودی جز با چشم سِر یا سوم قابل دیدن نیست
'از چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم
من گوهر کانی بدم کاین جا به دیدار آمدم'
چهار مادر آب٫آتش٫هوا٫خاک
هفت آبا هفت آسمان٫هفت چاکرا
'یارم به بازار آمده‌ست چالاک و هشیار آمده‌ست
ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدم'
اشاره به شمس
'ای شمس تبریزی نظر در کل عالم کی کنی
کاندر بیابان فنا جان و دل افگار آمدم'
ای شمس با آن دیده ی جهان بینت مرا ببین که فنا شدم یا همان رها شدن از بندهایی که روح یا همان نور درون را به اسارت جسم درآورده است

سید احمد مجاب در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳ - رقیب:

اگر خواهی بتا! شیرین مذاق (عاشقانت) را
ز قند لعل خود کام صبوحی را یک ارزن زن

۷ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳:

همای شخص من از آشیان شادی دور
چو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشت
همای=مرغ خوب،مرغ فرخنده
هوماک
هو=خو=خوب(هوتن،هوتخش)
ماک=مرغ ماکیان=مرغان

۱
۳۲۷۸
۳۲۷۹
۳۲۸۰
۳۲۸۱
۳۲۸۲
۵۵۴۹