گنجور

حاشیه‌ها

نادر.. در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۰:

همچو زر خندان خوشم اندر میان آتشش..

نادر.. در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۸:

زر هر دمی خوشتر شود از زخم کان زرگر زند..

nabavar در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

درسا جان
منظور مرسده بانو را اشتباه متوجه شده ای
ایشان نظرشان بر تکرار ” بر افروخته بود“ در دو مصرع
بیت سوم و پنجم است که هم معناست ، و ابهامی بجاست.
چهره ای چون آتش
چهره ای چون مشعل
زنده باشی

درسا در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

ane
میدونی درواقع داره میگه تاوانشو داد
مثه اینکه هرچی اندوخته باشی از کفت بره به هر شکلی حالا

درسا در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

Ane:
لف و نشر؟
اینجا بنظرم میگه هرچی دل خون بدست آورد و دل خون کرد از دیده به عنوان اشک جاری شد و فکر کنم به جای خود به کار رفته است.

درسا در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

خانم مرسده
بنده نظری ک درباره ی ابهام شما در قافیه ی مصراع اول و مصراع ششم دارم این است که شما اینجا صرفا ظاهر فعل را نگاه نکنید و بیشتر روی معنی تمرکز کنید.
در مصراع اول برافروخته درواقع به نظرم مسندی برای فعل ساده ی "است" می باشد و یعنی چهره اش برافروخته و به معنای "سرخ و گلگونه شدن" رخسار میباشد؛
درحالتیکه در مصرع ششم برافروختن به معنای "آتش زدن" و "روشن کردن" که بیشتر این معنی را مشاهده میکنیم میباشد.
به هرحال باز هم میتوانید به دهخدا مراجعه کرده و ذهن خود را بازتر کرده و خود بیندیشید چراکه در این ورطه هیچ محدودیتی نیست و این نظر حقیر 18ساله ای بیش نیست که گفتم درمیان بگذارم.

nabavar در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - آمدن مهمان پیش یوسف علیه‌السلام و تقاضا کردن یوسف علیه‌السلام ازو تحفه و ارمغان:

عالیجنابان
این همه نوشتید و نوشتید کاش یک بیت را هم معنا می فرمودید ، مثلا:
گرچه دردانه به هاون کوفتند
نور چشم و دل شد و بیند بلند
که در فهمش پا در گلم

شهرزاد در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:

مازیار جان با شما موافقم
مغز انسان عاشق مسائل پیچیدست برای همین اصرار داره ساده ترین مسائل رو به شکل پیچیده ای تفسیر کنه و به هر قیمتی مسائل رو به شکلی استدلال کنه که به نظر خودش نزدیک باشه. شما یک خط عمودی صاف بکش و به مردم بگو این اثر از داوینچیه و ازشون بخواه تفسیر کنند، چه تفسیرها که نمیکنند یهو میبینی که اون خط صاف رو با چه استدلالهایی به نظریه نسبیت انیشتین ربط میدن, یه جمله گفتید که خیلی جمله خوبی بود و اون اینکه چرا ما آدمها نمیتونیم با چیزی اونجور که هست کنار بیایم؟

babak در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۷:

مصدع میشوم .بنا بر این میشود اینطور مطرح کرد:
تمایلات شیعی و سنی و مسیحی و یهودی او را خودش ابراز میکند و کتمان هم نمیکند ولی او (مطلقا) تمایلاتی به اندیشه های کفر آمیز ندارد و ابرازی هم در این خصوص نمی نماید , بلکه این ما هستیم که کفر و شرع را خودمان جداگانه تعریف میکنیم و بعد در خوصوص مولانا قضاوت می کنیم.
از وقتی که اختصاص دادید سپاسگزارم.

رضا در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

سلام تو بیت ای دل پاره پاره ام دیدن اوست چاره ام اوست پناه و پشت من تکیه بر این‌جهان مکن. منظورشو از اوست پناه و پشت من تکیه بر این‌جهان مکن چیست؟؟به خداوند اشاره داره؟؟کمی توضیح

نوید در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷:

لطفا اگرکسی معنی ومقصودشعررا میداند بیان کند

حافظ در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸۸ - حکایت در بیان توبهٔ نصوح کی چنانک شیر از پستان بیرون آید باز در پستان نرود آنک توبه نصوحی کرد هرگز از آن گناه یاد نکند به طریق رغبت بلک هر دم نفرتش افزون باشد و آن نفرت دلیل آن بود کی لذت قبول یافت آن شهوت اول بی‌لذت شد این به جای آن نشست نبرد عشق را جز عشق دیگر چرا یاری نجویی زو نکوتر وانک دلش باز بدان گناه رغبت می‌کند علامت آنست کی لذت قبول نیافته است و لذت قبول به جای آن لذت گناه ننشسته است سنیسره للیسری نشده است لذت و نیسره للعسری باقیست بر وی:

به به واقعا زیبا بود
داستان زیبای بانو روفیا مرا یاد خاطره ای که دوستمان تعریف میکرد انداخت
یکی از دوستان بنده اهل گناه و معصیت بود
چند روزی به مشکل خیلی جدی بر می خورد مشکلی که تنها راه حلش دست خدا بود
دوست بنده تصمیم میگیرد فقط تا وقتی که مشکلش حل میشود نماز و روزه و زهد و ورع را پیشه کند(فقط یک هفته)
لیکن هر روز و هر شب در قیام و سجود بود
ایشان میگفت در تک تک نماز هایم تصویر عمه ام را نیز مشاهده میکردم
آخرین روز هفته بود و من چون مشکل گشایی نیافتم بیخیال نماز و روزه و... شدم
تو همین لحظه تصویر عمه ام full HD ظاهر شد
آنجا بود که فهمیدم خدا همان اول کار میگفت این "نماز و روزه ات بدرد عمه ات می خورد"

محمد در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الی‌الجهاد الاکبر:

آقای مهدی کاظمی مرحبا
خیلی زیبا تفسیر کردید شعر را. کاشکی در همه جای گنجور به این سبک همچون شما انسان فهمیده ای بود و اینگونه اشعار را تفسیر می کرد/ کمال تشکر از شما ممنون

محسن در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

وقتی بنده (که البته هیچ سر رشته ای از ادبیات ندارم) برای بار اول بیت آخر رو خوندم، به نظرم اومد که مولانا در قسمتی که میگه "خموشی دم مرگست" بیشتر داره به خودش اشاره میکنه.
یعنی میگه خاموش باشید و ببینید که یک انسان خموش (که اشاره به خود مولانا داره) در حال مردن هست
خوشحال میشم نظرتون رو بدونم
سپاس

مقامی در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

در مورد مصرع "فرض ایزد بگزاریم به کس بد نکنیم" به نظر بنده اینست که در خطاب ناباوران بخدا میگوید و فرض در اینجا،فرضیه و قبولداشت است.یعنی مبادا که باشد.پس بهتر است فرض بر وجود او گزارده و به مراعات حضور او به کس بد نکنیم.

محسن محمدی در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

سلام تفسیر زیبایی در سایت مرد زبان بدن ایران خواندم که حیفم امد که به آن اشاره نکنم ایشان به ظاهر و به اشعار اکتفا ننموده و مهم بطن کلمات را مقبول می دانند.

عین. ح در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر:

مصراع نخست یکی از ابیات کاملا به‌هم‌ریخته و نادرست نوشته شده است؛ درستش چنین است:
فزون زاندازه دکتر کرد غرغر
که در متن اینگونه ضبط شده است:
دکتر فزون از اندازه غرغر کرد!
شگفتا!

احمد در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:

با عرض سلام
در مورد بیت آخر سوال داشتم
آیا «خوهم» تلفظ خاصی از «خواهم» است؟!

حمید در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

این شعر رو وقتی اول بار انسان کامل رو میبینه میگه. که از دیدن اون و معراج سعدی برای اولین بار.از هوش میره

هادی رسولی فر در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل:

سلام گنجور عزیز
لطفا این بیت رو :
ورای عقل چندان طول بیش است
که بعد و هم را در غور بیش است
به این اصلاح کنید :
ورای عقل چندان طور بیش است
که بعد و هم را در غور بیش است
طول در اینجا معنی نداره و هم وزن نیست
طور صحیح است
طور و غور
باسپاس فراوان از گنجور

۱
۳۲۵۵
۳۲۵۶
۳۲۵۷
۳۲۵۸
۳۲۵۹
۵۴۸۲