سیما گلچهر در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
هر چند وصالت دقیق تر و کاملتر جلوه میکند
سیما گلچهر در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
در بیت هفتم مثالت و وصالت هر دو صحیح میباشد
سپهر در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:
سلام دوستان گفتم شاید شماهم مثل من در لغات مشکل داشته باشید :
سفله: بدسرشت، بدنهاد، پست، جلب، حقیر، دنی، دون، دون صفت، دون همت، رذل، رذیل، فرومایه، ناجوانمرد، ناکس
بستیز:به ستیز:مبارزه کن
خصم: دشمن، ستیزه جو، پیکارجو
فرخ مردان در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
در پِیَش=(در اینجا) "و سوای آن قضیه"
روفیا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:
سپاسگزارم دوست جان ها
پس شد کنش؟
یا کنش و تراکنش؟
Action و reaction ؟
یا interaction ؟
روفیا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۲:
مهناز جان
حاشیه پیشین از من نبود.
غزل بس عاشقانه است، خوش به حال مخاطب نیا و خوش به حال نیا و خوش به حال هر که بویی از عشق به مشامش رسیده است...
آرش آذیش در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۳:
مصرع اول بیت هشتمین تحقیق باید باشد...
کیانوش در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:
در جواب محمدرضای عزیز که روی این مصرع «چه غم اوفتادهای را که تواند احتیالی» پرسیده بودند :
این مصرع به عقیده ی بنده به این معنیست : افتاده ای که توان انجام هیچ کاری ندارد و به اصلاح مستاصل شده، غم این که بتواند یا نتواند حیله و نیرنگ به کار ببرد را ندارد.
این طور بخوانید که : چه غم اوفتاده ای را از این که آیا بتواند یا نتواند فریبکاری کند؟
ابیات حضرت سعدی با ظرافت و لطافت بسیاری توسط ایشان به کار رفته و ارزش ساعت ها فکر کردن و صحبت کردن دارد.
پیروز باشید
آرش آذیش در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۴:
بیرون نتوان رفت به هر کلفت آن بزم...
با خطای کوچک تایپی «آنتن بزم» آمده
محمدرضا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۵۷:
در موسیقی محلی خراسانی از این دوبیتی های باباطاهر زیاد بهره برده شده.
اساتیدی مثل پورعطایی و غفاری و شریف زاده با زیبایی خاصی این دوبیتی ها رو با صدای دلنشین دوتار خوندن
مریم در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:
وندر دل درون همت اسرار تو چون باشد
جلیل Jalilomidi@yahoo.com در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱:
میرعماد در 1024 ق. / 1615 به دلیل پیروی از مذهب اهل سنت و جماعت مثل بسیاری دیگر از ایرانیان آن روزگار ناجوانمردانه به دست شاهان صفوی کشته شد و در مسجد مقصود بیک در نزدیکی میدان نقش جهان اصفهان به خاک سپرده شد.
نادر.. در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۲:
درود مهناز عزیز
غزل لطیفی است ..
ردیف "گفتم" در ابیات نیمه دوم غزل، به لحاظ مفهوم، نابجا می نماید. البته شاید به شکلی، تاکید مد نظر سراینده بوده است..
رضا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰:
هزار دشـمـنـم اَر می کنند قـصد هلاک
گـرم تــو دوستی از دشمنـان ندارم باک
هزار: نشانه ی کثرت است.
اگرهزاران دشمن قصدِ ازبین بُردن مراداشته باشند هیچ بیم وباکی ندارم به شرطی که تودوست ویاورم باشی.
آری اگردوستی برپایه ی عشق راستین وازصمیم دل وجان باشد تردیدی نیست که آدمی به اتّکای دوست ، ازهزاران نفردشمن نهراسد. چراکه دراینصورت پشتوانه ی اونه قدرت جسمانی ومادّی بلکه عشقی به عظمت کوههای سربه فلک کشیده می شود وفرد به قدرت خارق العاده ی کیهانی متّصل می شود. همانطور که بارها وبارها به تجربه مشاهده شده که مادری ازلحاظ جسمانی کاملاً ضعیف وناتوان وشایدبسیارترسو، درشرایطِ خاص،تبدیل به بی باک ترین فرد روی زمین شده وفرزندش را ازدهان گرگ وپلنگ وکروکودیل شجاعانه بیرون می کشد! اودقیقاً به اتّکای عشق پاکِ مادریست که ناگهان صاحبِ چنین نیروی شگفت انگیز می شود. بنابراین حضرت حافظ غُلوّنکرده وپرده ازحقیقتی شگفت انگیزبرداشته است.عشق که پاک وبی غَلّ وغَش باشد فرقی نمی کند زمینی یاآسمانی، چون هردو به منبع لایزالِ عشق متّصل بوده وهردواعجازگرند.
دوست گویارشو وهردوجهان دشمن باش
بخت گوپشت مکن روی زمین لشکر باش
مــرا امــیــدِ وصــال تــو زنــده مـی دارد
وگرنـه هر دَمَـم از هجر تـوست بیـم ِهلاک
من تنها به امیدِ رسیدن به تو زنده هستم وگرنه هرلحظه بیم نابودی ومرگِ من متصوّراست. اگرامید به وصلتِ تونبود زنده نبودم که بی تووبی فروغ رُخسارتو جهان اصلاً جای خوبی نیست!
مرابه کارجهان هیچ التفات نبود
رُخ تودرنظرم اینچنین خوشش آراست
نـفـس نـفـس اگـر از بـاد نـشنـوم بـویـش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبـان چاک
"نفس نفس": هرلحظه هردَم
منظوراز"باد" همان بادصباست که پیامرسان عاشق ومعشوق است. ازسمتِ منزلگاهِ معشوق می وزد وبوی عطردل انگیزش رابه مشام عاشق می رساند.
اگردَم به دم ازنسیم صبا شمیم ِ جانپرور معشوق را نشنوم درهرلحظه همانندِ گل ازغم وغصّه گریبان وجامه ی خویش راپاره می کنم.
دوش بادازسرکویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاکِ گریبان توبی چیزی نیست
رود به خواب دو چشم از خیال تـو ؟ هیـهات !
بـود صـبـور دل اندر فـراقِ تــو ؟ حـاشـاک !
هیهات : امکان ندارد
حاشاک: شدنی نیست
ازخیال توامکان ندارد چشمهای من به خواب برود هرگز!
دلِ بیقرار من درهجران تولحظه ای آرامش یابد؟ میسّرنیست.!
قراروخواب وصبوری طمع مدارای دوست
قرارچیست صبوری کدام خواب کجاست؟
اگـر تـو زخم زنـی بـِه کـه دیـگــری مَـرهــم
وگـر تـو زَهـر دهــی بـه کـه دیـگـری تـریـاک
"تریاک": مَرهم،تسکین بخش
اگرتو برجان ودل من پی درپی زخم بزنی ودردهایم را فزونی بخشی برای من بهتراست ازاینکه دیگری برزخم های من مَرهم بنهد وآن هارامداواکند ودردهایم راتسکین ببخشد.
زهر وسَم گرفتن ازدست ِتو گواراتر وتسکین بخش تر ازداروهائیست که ازدستِ دیگران بگیرم.
دوستی حافظ حقیقتاً تماشائیست.
به تیغ اَم گرکُشدستش نگیرم
وگرتیرم زندمنّت پذیرم
بـِضـَربِ سَـیـفِـکَ قـَتـلی حـَیـٰاتـُنـٰـــــا ابــداً
لاَنَّ روحـیَ قـَـدْ طـٰـابَ اَنْ یَـکـُونَ فـِـــــدٰاکَ
کشتهشدن با ضربه های شمشیرتـوبرای من زندگانی جاویـدان است ، به این دلیل که روح وروان من شاد ومنزّه میشود اگر فدای تـو گردم .
به شمشیرم زدوباکس نگفتم
که رازدوست ازدشمن نهان بِه
عِنـان مـپـیـچ که گر میزنی به شمشیرم
سپــر کـنـم سـر و دستـت نـدارم از فتـراک
عنان : افسارو لگام مرکب
فتـراک : ترک بند یا تسمهای که در عقب یا جلو زین بسته میشود برای حمل شکار یا بستن اسب یـدک
عنان مپیچ: روی برنگردان
آن هنگام که قصد می کنی برسرمن شمشیرفرودآری تردیدمکن وروی برنگردان من مشتاقم شمشیرتوبرسرمن فرودآید. من سرخودرا سپر می کنم ودست ازترک بندِ مرکب اَت برنمی دارم. من داوطلبانه به دنبالِ مرکب دوان دوان می آیم تا تومراشکارکنی
جاناکدام سنگدل بی کفایت است
کوپیش زخم تیغ توجان راسپرنکرد؟
تـو را چنـان کـه تـوئـی هر نـظــر کجا بـیـنــد
بـه قـدر دانـش خـود هر کـسی کـنــد ادراک
زیبائی های تورا هیچ کس همانندِ من نمی تواند بصورتِ کامل ببیندهرکسی به قدر دانش وفهم خود اززیبائیها وحُسن تودریافت می کند.
دررهِ عشق نشدکس به یقین محرم راز
هرکسی برحَسَبِ فکرگمانی دارد
بـه چشم خلق عزیـز جهان شـود حافـظ
کـه بـر در تـو نهد روی مـسکنـت بـر خـاک
مسکنت : فقر و درویشی ، نـیـازمندی
معنی بیت : اگرحافظ بردرگاهِ تـو روی نیاز بساید وتنهاتسلیم بوده باشدسعادتی نصیبش می شود. در چشم مردم جهان عزیز ومحترم میشود. دراین غزل چنانکه مشاهده شد حافظ عشق زمینی وآسمانی رادرهم آمیخته تا به جویندگانِ حقیقت اطمینان خاطردهد که عشق های زمینی اگر صادقانه ومخلصانه وحافظانه باشد بی تردید پلی خواهدشد جهت اتصّال به عشق آسمانی. تامراعشق توتعلیم سخن گفتن کرد
خلق راوردِ زبان مدحت وتحسین من است
مهناز ، س در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۲:
گرامی روفیا
قضاوت نمی کنم که غزل خود گویاست
شما قیاس کنید :
آشنا وار ، اینچنین گفتم
با صدای بسی حزین گفتم
گرچه با ترس بود از ته دل
زیر لب لیک دلنشین گفتم
دوستت دارم ای نگار ینم
بیش ، از هر که در زمین ، گفتم
با صدای اذان به جای نماز
بر رخ خوبت آفرین گفتم
سجده ها می کنم به درگاهت
داغ پیداست بر جبین ، گفتم
آرزوهاست در دلم ای گل
تو گلی ، باغ و یاسمین ، گفتم
شوق دیدارت ای نسیم سحر
گشته با جان من عجین ، گفتم
بوی گیسوی تو به دست صبا
خوشتر ازعطر عنبرین ، گفتم
دست در دست من بِنِه که شوم
شاد و خرّم چو فرودین ، گفتم
تا ” نیا “ عاشق است ، بنشیند
در هوای تو نازنین ، گفتم
،
خوب و خوش باشید
روفیا در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۲:
قضاوت با شما
شعر دیگری از مولانا بعد از دیدن شمس
و ابراز پشیمانی از گذشته
مجتبی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:
حضرت آقای معین هم بیت "به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم"رو در آهنگ کعبه خوندن
omid در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷:
این شعر رو زنده یاد استاد ایرج بسطامی در ابوعطا خوندن باسوزی عجیب وبنیان فکن..البته اثر خصوصی هست واستاد در یک باغی قدم میزنن وبدون میکروفون در یک فضای باز با حنجره ملکوتی که دارن میخونن..هرچقدر از زیبایی این آواز بگم کم گفتم.برای دریافت این اثر ناب به کانال تلگرام استاد بسطامی مراجعه بفرمایید:
پیوند به وبگاه بیرونی
کمال داودوند در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۲۲:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 8085
حسین ۱ در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۲: