۷ در ۸ سال قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۷:
درباره استر(خراسب) یا قاطر این را هم بگویم که بر خلاف آنچه که بسیاری میپندارند این قاطر خر پدر و مادر اسب ترکی یا عربی است اینگونه نیست و از وازگان سغدی فارسی است که باید به گونه غاتر نوشته شود.
نام دیگر آن چمنا است
کمال داودوند در ۸ سال قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۳۳:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 9045
امیرحسین در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۵:
درود بر رازقی نازنین!
به باور من، روح مولانا آیینه ی تمام نمای پیچیدگیهای سرشت بشریه ؛ و چه بسا تضادها و تردیدها...شعرش ویترین و دکور نیست ؛ خودِ خودِ درده و زندگی در عین ژرف گرایی...همینه که میراث معنوی بشریت نام گرفته...باده ی عارف از درون...شراب شیره ی انگور که باده ی عامه و از برون...یک دست، جام باده و یک دست، جعد یار...این هم که از برونه...و چه دلپذیر و ملموس...
خود می فرماید :
گر من ز عجایبی که در دل دارم :
دیوانه نمی شوم ز دیوانگی است...
مهدی ملک زاده در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱ - مکتب حافظ:
جای تاسف ه بعضی ها صرفا به خاطر تخریب فرهنگ و ادبیات ایران و ترور شخصیت حرف هایی میگویند که واقعا باعث ناراحتی انسان میشود
اشخاصی هستند که در اینجا میگویند شهریار خوب نبوده و حافظ و سعدی خوب بوده اند و در جای دیگر حتی این بزرگان را هم تخریب می کنند و گروهی صرفا به علت کینه به ترکی زبان ها شهریار را تخریب میکنند که مبادا ترکان پارسی گو ادعای فرهنگ و ادبیات بکنند
بنده چیز زیادی از ادبیات نمی دانم ولی برعکس بعضی آقایان ادعای الکی نمیکنم که فلانی مقلد فلانی است و سبک فلان شاعر چنینگونه است و مولوی جزو غزل سرایان برتر است(!)
حتی اگر سبک و قالب شهریار هم مشابه حافظ باشد چیزی از زیبایی و لطافت شعرش کم نمی کند
بیایید از شعر لذت ببریم
عرفان در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
لطفا این تفاسیر گرانسنگتان را جایی نشر ندهید و به جای فشار آوردن بر ذهنتان از خواندن آن لذت ببرید.
محمدرضا در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
سلام
پایاب یعنی دستمزد و اجر و ثواب
بابک چندم در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:
دبیر فارسی در پهلوی =دیبیر("ی" دوم بلند یا کشیده) در اِیلامیِ هخامنشی توپ-پی-را (توپیرا) به معنی نویسنده، منشی (آنکه کارش نوشتن است)
دی-پی (دیپی) در پارسی کهن (هخامنشی) و برابرش در اِیلامیِ هخامنشی تیپ-پی (تیپی) آمده از آکادی (بابلی/آشوری) خود برگرفته از سومری به معنای نوشته شده،کتیبه،خط
در فارسی نو حال و روز خود را پیدا کرده...
رازقی در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۵ - تعظیم نعت مصطفی صلی الله علیه و سلم کی مذکور بود در انجیل:
دوستان اگر نگاه دقیقی به بیت :
هم مُخَبَط دینِشان و حُکمشان
از پِیِ طومارهایِ کژ بیان
بیاندازند و بر اوضاع خاورمیانه ی امروزی هم واقف باشند به راحتی میفهمند که منظور مولوی از "طومارهای کژ بیان" چیزی جز احادیث و روایات نیست
شیخ بهایی هم در این باب میفرماید:
علم فقه و علم تفسیر و "حدیث"
هست از تلبیس ابلیس خبیث
کمی به خود بیاییم...
مجید در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
درود برهمه دوستان
خیلی از نظرات رو خوندم و همه جالب توجه بودن اما به نظر من حضرت مولانا اشعاری سنگینتر و بالاتر از این تفاسیر سرودن!
بنظر من این شعر بطور کامل تفسیر وقایع ظهر عاشورا و از زبان حضرت زینب (س) سروده شده! بیت به بیت ملاحطه بفرمایید به حرف من میرسید
همیرضا در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱:
متن مطابق تصحیح فروغی است با این حال مصرع اول بیت آخر در گزیدهٔ غزلیات سعدی به انتخاب و شرح دکتر حسن انوری به صورت «با یاد توام سعدی...» آمده است.
هانیه سلیمی در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۶:
در چاپ امیر کبیر از غزلیات شمس استاد فروزانفر، این غزل با شماره 3344، در صفحه 1240 آمده
روفیا در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۶ - حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام به فعل و مکر و زرق زاهد و جواب زاهد مرغ را:
کز تناقض های دل پشتم شکست...
روفیا در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۶ - حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام به فعل و مکر و زرق زاهد و جواب زاهد مرغ را:
کار او دارد که حق را شد مرید
بهر کار او ز هر کاری برید
حافظ :
در کار یار باش که کاریست کردنی
هر کاری لایق انجام دادن نیست...
گل در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۹ دربارهٔ حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - قصیدهٔ در مدح شاه شیخ ابواسحاق:
گل در بر و مِی در کف و معشوق به کام است
سُلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماهِ رُخ دوست تمام است
آزاد در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۴۰:
دوشینه پی گلاب میگردیدم.....برطرف چمن
پژمرده گلی میان گلشن دیدم....افسرده چومن
گفتم که چه کردی که چنین میسوزی ....ای یارعزیز؟!
گفتاکه دمی دراین جهان خندیدم....پس وای به من.
بادرودبه شما بزرگواران.
این اصل مسمطی است که درکتاب ادبیات سال اول دبیرستان درسال 69 بود.ولی نمیدانم که دقیقا ازکیست وچرا به اشکال گوناگون در این مقال آمده است ؟؟
باسپاس بیحدازشما.
۷ در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲:
که پیش زنان راز هرگز مگوی
چو گویی سخن بازیابی بکوی
مکن هیچ کاری به فرمان زن
که هرگز نبینی زنی رای زن
رای زن=رایزن=همسگال-مشاور
مشاوره=رایزنی-کنکاش
رازقی در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۵:
امیر حسین گرامی!
باده ی عام از بُرون
باده ی عارف از درون!
خود پیدا کنید مولانا از درون مست میشده و در طلب بوده یا از بُرون!
۷ در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲:
ورا هوش در زاولستان بود
به دست تهم پور دستان بود
این هوش از هوشیدن یا خوشیدن است
خشک شدن-تباه شدن_مرگ
هوشک=خوشک=خشک
امپرور در ۸ سال قبل، شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸ - خودپرستی خداپرستی:
سلام
ببخشید شهریار تو این شعر از حافظ تعریف کرده یا از سعدی؟
۷ در ۸ سال قبل، یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۷: