گنجور

حاشیه‌ها

۷ در ‫۸ سال قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:

کس از کناری در روی تو نگه نکند
که عاقبت نه به شوخیش در میان آری؟
این بیت در اصل به گونه تعجب و پرسش است:
کس از کناری در روی تو نگه نکند که عاقبت نه به شوخش در میان آری!؟
کسی خود را دور نگه دارد و تو را ننگرد که سرانجام مانند دیگران اسیر نگاه نشود!؟
و در بیت بعدی میگوید باز هم امکان ندارد که در نهان و خلوت شخص هم می تازی

سعیده در ‫۸ سال قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

دوست گرامی رضا
رقیب در اشعار حافظ کسیست که مانع وصل یار میشود، کسیست که در میان‌قرار گرفته و از وصال جلوگیری میکند ، در عرفان رقیب کسی نیست جز خود، آنگه که از حجاب خود بیرون می آیی آنگاه که از خود بیخود میشوی به وصال میرسی ، حافظ در اینجا نفرین به هیچ کس حز خود نمیکند ، ذات مادی خود را رقیب خود در رسیدن به ذات و به یار میبیند و البته ذات و یار کسی نیست جز حقیقت خود

مسعود در ‫۸ سال قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۸:

حسین 1 عزیز
سعدی خواسته کشتار بی گناهان را مجاز جلوه دهد
این لشگر کشی و کشتار به تفصیل در تاریخ های واقدی ، طبری ، و دیگر منابع آمده .

سعیده در ‫۸ سال قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

با عرض ارادت خدمت دوستان، در عالم عرفان‌ جایی که مجاز از میان برخواسته و حقیقت عیان میشود اصل توحید معنی میشود، توحید به این معنی که ذات حقیقی هر موجودی اعم از انسان و غیر انسان ، با ذات حقیقی پروردگار و هوش برتر کیهان یکیست " انا لله " ، در اینجا حضرت حافظ وقتی میفرماید تمنا چه حاجت است به این دلیل است که ما و ذات یکی هستیم ، ذات از نیاز باخبر است و نیازی به گفتن نیاز نیست ، آنجاست که وقتی پرده ها برافتد و یکی بودن عیان شود نه تو مانی و نه من ....

علی در ‫۸ سال قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲ - شاعر افسانه:

بیت آخر مصرع اول بخندند به مفهوم بیشتر میخوره
بگذار به هذیان تو طفلانه بخندند

بابک ۲۵۰ در ‫۸ سال قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:

آفرین به خانم ذوالقدر بابت این بیت لطیف و زیبا. لذت بردم.

همیرضا در ‫۸ سال قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:

بیت 3 و 4 «تو گر دعوی کنی پرهیزگاری-مصدق دارمت والله اعلم-وگر گویی که میل خاطرم نیست-من این دعوی نمی‌دارم مسلم» به هم ربط دارند.
می‌گوید اگر تو به عنوان دلیل دوری از نظر با نیکورویان (بیت 2) عنوان کنی که این کار را از روی پرهیزکاری نمی‌کنم قبول می‌کنم (مصدَّق به فتح دال یعنی کسی که حرفش راست پنداشته شده و تصدیق شده) اما اگر عنوان کنی که میل به این کار ندارم این دلیل را نمی‌پذیرم.

رضا در ‫۸ سال قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد/چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی.
آسیب یعنی برخورد و نه حتما به معنای آسیب رساندن، مثلا کسی که می خواهد شفا بدهد یا طبیب باید به مریض آسیبی برساند، یعنی به مریض دست بزند....
مولانا میگه هر کسی که تو یه برخورد باهاش داشتی، حتا اگه در حال مرگ هم بود، عشق تو چنان پریشانی هاش رو و مشکلاتش رو ازش دور میکنه که انگار جان دوباره می گیره

مروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را
گلستان ساز زندان را، بر این ارواح زندانی

سعیده در ‫۸ سال قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۴:

سلام این شعر رو میتونید با صدای هایده رئیس زاده از رادیو روغن حبه انگور گوش کنید

بهروز در ‫۸ سال قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر:

زنیرو بود مرد را راستی
زسستی گژی زاید و کاستی
بزرگترین اشتباهم تو زمینه ادبیات این بود که با شاهنامه شروع نکردم چرا انقدر کم نسبت به بقیه شعرای《 معروف قدیمی》 به فردوسی توجه شده و میشه

nabavar در ‫۸ سال قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:

بیژن جان
بگفت ای هوادار مسکین من
برفت انگبین یار شیرین من
چو شیرینی از من بدر می‌رود
چو فرهادم آتش به سر می‌رود
در قدیم دو جور شمع معمول بود ، یکی شمع شاهانه که از موم کندوی عسل درست می کردند ، دیگری از پیه حیوانات که بسیار بد بو بوده ، البته قبل ازین شمع های شیمیایی ، یا پارافینی . زمان سعدی شمع هااز موم کندو درست می شده .
می گوید : وقتی عسل را { یار و همدم مرا } از من { موم }جدا کرده اند از من شمع ساخته اند و آتش بر سرم نهاده اند
یعنی جدایی من از همدمم باعث سوختن من است
زنده باشی

احسان در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان:

بیت
این یکی شیر است اندر بادیه / آن دگر شیر است اندر بادیه
اگر این بیت جز شعر نبوده پس از کجا تو کتاب فارسی اومده بود ؟؟ چرا باید اختلاف شعری وجود داشته باشه؟؟؟

دکتراحمدرضانظری چروده در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » سعدی:

بهارشاعری است باعقاید سیاسی متزلزل.هم به میخ میکوبد وهم به نعل .بدین جهت است که اوتمام شاهان عصرخودرا هم مدح گفته وهم هجو کرده.

بیژن در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:

معنی این بیت چیه؟

چو شیرینی از من بدر می‌رود
چو فرهادم آتش به سر می‌رود

دکتراحمدرضانظری چروده در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » سعدی:

بهار دربند آخراین مسمط گفته دفتر سعدی وآن ها را برشمرده وبعدبوستان سعدی رابه قرآن تشبیه کرده است .وآن نامه منظور سعدی نامه است که نام دیگر بوستان است .بهارحتی شاهنامه را هم قرآن عجم نام نهاده است.البته بهار دردوران حیات شعریش گاهی به نعل میزده وگاهی به میخ.لذادراغلب قصایدش مدح شاهان هست وگاهی که پادشاهی عزل میگردد،اورا هجو میکند.

هومن بهامین در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۵ - تعظیم نعت مصطفی صلی الله علیه و سلم کی مذکور بود در انجیل:

من از دوستان تعجب میکنم در همین ابیات اخیر مولانا اصرار داشته که به معنی توجه کنیم و صورت و داستان مهم نیست حال چه تفاوت میکند که از کدام احمد در انجیل سخن رفته باشد ؟ احمد ما یا احمد کس دیگر .. خنده دار است . کاملاً واضح فرموده اند انانی که از انسان کامل زمان خود پیروی کردند در امان ماندند و رستگار شدند ... عشق زنده پاینده است ...

khayatikamal@ در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۸۲:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 11081

نادر.. در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:

دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری..

نادر.. در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:

مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم..
علیرضای عزیز
به گمانم این مصرع بیان می کند که: " حال و روز بد منِ عاشق را می بینی و با این حال با بی اعتنایی کردنت به من و نادیده گرفتن حال و روزم، هر لحظه دردم را بیشتر می کنی"

فرشید در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:

چه فرقی بین دیوار و آدم هست که وقتی از عشق سخن بگی در او اثر نکند

۱
۳۲۴۱
۳۲۴۲
۳۲۴۳
۳۲۴۴
۳۲۴۵
۵۴۸۵