محمد در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:
جناب حاجی سیسی نفرمائید که مسجد درامتداد میخانه است!! عجب ازشما! آمدید ازمسجد دفاع کنید شوربختانه هم به مسجد جفاکردید وهم به میخانه! دیوان حضرت حافظ رادوباره مطالعه فرمائید شاید پی به خطایتان ببریید. درنظرگاه حافظ مسجد ومیخانه درتقابل یکدیگرند نه درامتدادهم! مسجد حداقل درآن دوره ای که حافظ میزیسته مکان ریاکاری متشرعین خشکه مغز داعش اندیش بود ومیخانه مکان باده نوشی وعیّاشی. امّا ازآنجا که این باده نوشی بی ریابوده،درنظرگاه حافظ جایگاهی والاترازمسجد داشته،: باده نوشی که دراو روی وریایی نبود بهتراززهدفروشیست که با روی وریاست.
فرمودید: البته اززبان حافظ: باید درمسجدسالها عبادت کرد وپیرشد سپس به میخانه گام نهاد! نه جناب سیسی عزیز نه حافظ می فرماید:
یادبادآنکه خرابات نشین بودم ومست. آنچه درمسجدم امروز کم است آنجا بود. ملاحظه فرمودید حافظ دیروز خرابات نشین بوده چه لذتها که ازمستی وبیخودی می برده، حال ازبدحادثه به مسجد آمده دیده متشرعین داعش اندیش، چه تزویرها وریاها که نمی کنند پشیمان شده وباحسرت ازدیروز خودیادمی کند. باعرض پوش واحترام محمد.
عمر شیردل در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۹۱ - چه خوش گفت اشتری با کره خویش:
با تائید نوشتهٔ آقای بوسلیمان بیت اول ، مصرع دوم ، باید چنین اصلاح گردد : خنک آن کس که داند کار خود را
مهدی در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۹:
حالی یعنی چی؟
کمال داودوند در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۱۳:
5875
شیخ حسن در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولیّ التوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بیادبی:
عزازیل یکی از نام های شیطان است، در این مصرع اشاره دارد به نافرمانی شیطان و رانده شدن از بهشت.
بابک ۲۵۰ در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲:
"سودا" معانی متعددی دارد، در بیت دهم به معنی "ملالت و دلگیری" است.
همایون در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱:
غزل رازداری برای دوستان صمیمی که همسایه جلال دین اند و به خانه او رفت و آمد دارند
و از او آتش قرض میکنند و گرما و عشق میگیرند
رخش رستمها را من تازیانه میزنم هر چه جنگهای خوب و تیرهای نجات بخش است از من نیرو میگیرد
چون من نزدیکترین رابطه با هستی و معشوق را دارم و هستی را من سامان میدهم، کنایه شانه زدن زلف معشوق
من در دل هیچکس جای نمی گیرم پس تو هم سعی نکن مرا در ذهن و اندیشه و دل خود جای دهی افسانه من برای هیچکس باور کردنی نیست
تنها از عشق و گرما و شادیای که از من میگیری با دیگران بگو از یک دانگی من حرفی نزن
از من تنها بگو که فلانی با فلانی که تبریزی بود دوست بود و از این دوستی بهرهها برد
شهلا در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۹:
جناب شهبازی در برنامه شماره 237 گنج حضور، گرمابه بان را خداوند وما انسانها را نقش های روی دیوار گرمابه معنی کردند...
شهروز کبیری در ۸ سال قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱ - پادشاهی ضحاک تازی هزار سال بود:
با درود خدمت اساتید پاک مغز
در باب بیت آغازین این قسمت، یعنی:
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
برو سالیان انجمن شد هزار
تعبیر جالب شنیدم که در میان گذاشتن آن با شما خالی از لطف نیست. میتوان اینگونه تعبیر کرد که از آنجا که حکومت ظلم و دیکتاتوری، سراسر سختی و دشواری است، پس هر لحظه آن هزار لحظه می نماید. بنابراین شهریاری ضحاک نیز اگرچه چند سال بوده باشد، اما چون هزار سال مینماید. چنان که رضی الدین ارتیمانی میفرماید:
عمر اگر خوش گذرد زندگی خضر کم است
ور به تلخی گذرد نیم نفس بسیار است
مهدی یار در ۸ سال قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۶ - حکایت سلطان محمود و سیرت ایاز:
فقط اونجاش که میگه:
خلاف طریقت بود کاولیا
تمنا کنند از خدا جز خدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست
تو در بند خویشی نه در بند دوست
واقعا ما همش یه چی از خدا میخوایم وقتی باهاش حرف میزنیم برا همینم هست لنگ میزنیم
چون اگر خودشو بخوای و دنبال خودش باشی همه چیو داری
و باید مثل اون بزرگواری که ملائکه خواستن قدرت بهش بدن گفت نمی خواهیم ، خودشان را میخواهیم..
⊙_⊙ در ۸ سال قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۴ - فِی التَّأَسُّفِ وَ النّدامَةِ عَلیٰ صَرْفِ الْعُمرِ فیما لایَنْفَعُ فِی الْقِیامَةِ وَ تأْویلِ قَولِ النَّبیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم: «سُؤْرُ الْمُؤْمِنِ شِفاءٌ»:
علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
طبع را افسردگی بخشد مدام
مولوی باور ندارد این کلام
اصلا منطقی نیست . فکر میکنم غلط املایی یا تحریف حادث شده باشد .
"طبع افسردگی بخشد مداد مولوی باور دارد این کلام "
درست هست . چون که تناقضی بین افکار مولوی و شیخ بهایی نیست . مولوی خود رهنمای شهر عشق است .
نجمه برناس در ۸ سال قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰:
سودابه دختر شاه هاماوران عاشق سیاوش می شود ولی چون عشق او رانپذیرفت سودابه علیه او دسیسه می چیند و سیاوش را به خیانت متهم می کند
نجمه برناس در ۸ سال قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰:
گرسیوز پسر پشنگ و برادر کوچک افراسیاب است و فرمانده سپاه توران که سرانجام به خاطر حسادت موجب کشته شدن سیاوش می شود
یاسر در ۸ سال قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار:
شبی چون دوش دیدم در زمانه....بوسه تیر بود و لب نشانه
بهبه از این هنررر
بهمن کاوه در ۸ سال قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴:
این شعر بشدت متاثر از معلقه ی اول، سروده ی امروء القیس میباشد. در کل، اشعار منوچهری تا درجات بالایی ملهم از ادب عربی بوده است؛ به عنوان مثال در همین شعر، به شیوه ی اعراب (پیش از اسلام) شعر سروده و به رسم و اطلال معشوقه و زاری بر آنها اشاره میکند، عنیزه را نام میبرد، که معشوقه ی امروءالقیس بود و معلقه ی اول نیز تا حدود فراوانی برای وی سروده شده بود... در مورد تاثیر ادب عربی بر ادبیات فارسی و اخصاً شیوه و سبک ادبی منوچهری دامغانی، حرف برای گفتن زیاد است...
ساعد و منصور باشید.
حسین در ۸ سال قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۷:
”شَعر“ به مانای موی نیز درست است
شَعر سیاه = موی سیاه
حسین در ۸ سال قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۷:
شنیدهام که تو را التماس شعر رهیست
تو کان شهد و نباتی شکر چه میخواهی
شنیده ام که آرزوی شعر آهنگین و نغمه گون داری
تو خود نهایت نغمه و آهنگی ،،،،،
”ره “به مانای آهنگ و نغمه خوش نیز هست
مهدی کاظمی در ۸ سال قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وا مانی، چه کفر آن حرف و چه ایمان، به هرچ از دوست دور افتی، چه زشت آن نقش و چه زیبا، در معنی قوله علیهالسلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن:
ما وابسته به جسم هستیم و چطور میتوانیم تورو با این جسم ببینیم ؟یا درخیالمون غم و خندیدنت رو تصور کنیم ماها که با تعاریف جسمی زندگی کردیم و همه چیز رو همینطوری تصور و مقیاس میکنیم(غم وشادی) چگونه میتونیم لایق دیدار حق باشیم
جسم جسمانه تواند دیدنت
در خیال آرد غم و خندیدنت
دل که او بستهٔ غم و خندیدنست
تو مگو کو لایق آن دیدنست
کسیکه محدود به همین صفاتی مانند غم و خنده است پس وجودش و موجودیتش به همین صفات عاریتی بسته اس اما باغ سرسبز عشق و اون عالم الهی بی منتها پر از میوه های متنوع تر از حالاتی مثل غم و شادی و خنده اس ...آنک او بستهٔ غم و خنده بود
او بدین دو عاریت زنده بود
باغ سبز عشق کو بی منتهاست
جز غم و شادی درو بس میوههاست
عالم سرسبز عاشقی ازین دوحالت غم و شادی و امثالهم برتر است و در گروئه پاییز و بهار نیست ...مولانا میخواد بگه عالم عاشقی(الهی) عالمی ماوراء محدودیات ماست خارج از جهاتی مثل بالا و پایین و یا حالاتی مثل غم و شادی و یا فصولی مثل پاییز و بهار ...اخوال عاشق ورای غم و شادی زودگذره و بسته به اتفاقات روزمره نیست عاشق در عالمی اصیل تر و در حال و هوایی وسیع تر سیر میکنه ...
زکات روی خوبت رو با روشن کردن این احوال برما بده ای صاحب حسن و روی خوب...
با کرشمه و غمزه ای ازین روی خوبت و ازین احوال روحانی داغ تازه ای بردلم ماند وحسرت وصالت بیشتر شد
عاشقی زین هر دو حالت برترست
بی بهار و بی خزان سبز و ترست
ده زکات روی خوب ای خوبرو
شرح جان شرحه شرحه بازگو
کز کرشم غمزهای غمازهای
بر دلم بنهاد داغی تازهای
بر همین منوال من دوست دارم تا خونم هم بریزی و من ازین احوال برخوردار شوم من همین اصرار رو داشتم و او ازین خونریزی میگریخت مراد از غمزه و کرشمه همین احوال و دریافتهای عالم عشق هست ...
کز کرشم غمزهای غمازهای
بر دلم بنهاد داغی تازهای
من حلالش کردم ار خونم بریخت
من همیگفتم حلال او میگریخت
توییکه ازین ناله و درخواست ما برای معرفت و اشنایی با این احوال گریزان و فراری هستی و رموز مستی رو باخودت به پنهان میبری ....با اینکارت چرا غم بدل ما غمناکیان میریزی ...
چون گریزانی ز نالهٔ خاکیان
غم چه ریزی بر دل غمناکیان
تماشاگه راز در ۸ سال قبل، سهشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان :
صورت ظاهر این غزل شرح طرز فکر و برداشت شاعر از نحوه زندگی و صرف فرجه حیاتگذر است و مجملی است از بینش و برداشت او از دستورات عبادی شریعت و حالت محض وایمان وتواضع واقعی او نسبت به آفریدگار:
بیت اول: نظر شاعر به بیارزشی جهان مادی.
بیت دوم: غرض نهایی از حیات، که سالک عارف باید جهت وصل جانان از جان بگذرد.
بیت سوم: تنقید از شیوه عمل متعبدان قشری که عبادت را برای رفتن به بهشت انجام میدهند.
بیت چهارم: عقیده به اشراق و تفکر درباره مبداء و نزدیک شدن به معبود بدون تحمل عبادات شاق.
بیت پنجم: گریز از مشقات تهیه سازو برگ زندگی پنج روزه عاریتی و زیست با طمأنینه وارامش خیال.
بیت ششم: قدر وقت دانستن و در کمال استغنا و خوشی وبیخیالی زیستن.
بیت هفتم: به خود مغرور نبودن و تسلیم محض مقدرات شدن و تنفید از عباداتی که به طمع اجر و مزد انجام میشود.
rezasafari در ۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶۶: