گنجور

حاشیه‌ها

نوروز فولادی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳:

با تشکر از دوستان اندیشمندی که در مورد ادبی شعر اظهار نظر می کنند و آن را بارور تز می کنند اما جای بررسی های اجتماعی در این اظهار نظر ها بسیار خالی است. اشعار شاهنامه چون صدف زیبایی هستند که در دورن خود گوهر گرانبهایی دازند باید این صدف ها را شکاف داد و گوهر ها را شناخت و از آنان بهره گرفت.
مانند:دو مار سیه از دو کتفش برست و.....
قصد فردوسی آیا این نیست که این ابلیس نشانده همانند اعراب دست به شست و شوی مغزی زدند؟؟

 

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۷۱:

4677

 

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

یعنی درنومیدی بسی امید است
ودرنتیجه طاقت برای رسیدن به مقصد
همواره موردنیاز.

 

سهیل قاسمی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:

مصراع ِ دوم: سواد ِ سِحر مثل دعا یا دستنوشته ی جادو است. (نوع معاصرش دعاهایی است که رمال ها می نویسند!) سواد یا مسوّده یعنی چیزی که نوشته می شود. سواد یعنی سیاهی. و بمعنی سیاه کردن کاغذ با قلم (نوشته) به کار می رفته است. می گویند یارو سواد دارد یعنی می تواند بنویسد.
نسخه سقیم هم از اصطلاحات همان رمال ها و طلسم نویس ها و اسطرلاب چی ها است. که فلان نسخه مجرّب است! یعنی کار می کند (حالا شفا می دهد یا چه...) یا فلان نسخه سقیم است! یعنی کار نمی کند و اشکال دارد و صحیح نیست.
حالا سقم متضاد صحت هم هست. سقیم بمعنی بیمار هم می آید. و چشم جادوی معشوق را عین سواد ِ سِحر (دستنوشته ی طلسم و جادو) دانسته. و اینجا سقیم را برای چشم (چشم ِ بیمار یا چشم ِ خمار که صفات ِ مستحسنی برای چشم محسوب می شوند) به کار برده است.

 

مهناز ، س در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۷:

مارال جان
سلام بر شما
بدون تحقیق مرا متهم به دستبرد کردید .
به لغتنامه ی دهخدا مراجعه بفرمائید.
به این آدرس: پیوند به وبگاه بیرونی
آمده :
مانا = معنا / معنی / مانند
من درآوردی نیست
باز هم ”مانا“ باشید ، اگر دوست ندارید ” ماندگار“ باشید

 

سهیل قاسمی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:

در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
مصراع دوم حالتی است در خوشنویسی.
دوده را با آب می آمیختند (الان هم می آمیزند) و داخل آن لیقه می ریختند. و قلم (مَشقَت) را داخل آن می زدند و با آن خوشنویسی (کتابت) می کردند.
گاهی اوقات دوده به خوبی مخلوط نمی شد یا دانه ی اندکی درشت تر داشت و به لیقه و به قلم می چسبید.
در خوشنویسی، نوشتن قوس ها کار دقیقی است که نخست نوک قلم و بعد تمام عرض قلم را درگیر می کند. در این حالت، گاهی این دوده ی حل نشده مثل نقطه ای کوچک داخل قسمت تمام قلم قوس به کاغذ می چسبید.
اینجا حلقه ی جیم همان قسمت قوس ج را می گوید. که شکل ج را به خم زلف یار تشبیه کرده و آن خال را مثل نقطه ای که داخل حلقه ی جیم می افتد دانسته.

 

امیرفراهانی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۸:

ای آنکه طبیب دردهای مائی
این درد ز حد برفت چه میفرمائی
والله اگر هزار معجون داری
من جان نبرم ، تا تو رخی ننمائی

 

بدر الدین در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

سلام علیکم بر ادب دوستان بوستان ادب فارسی
از نظر بنده شعر چون دارای محذوفات است ربط بین دو مصرع سخت بدست می آید.
لذا :
ای نازنین یار من، آن جور را به من مکن که اگر بکنی کافر میشم.
نتیجه جور تو می شود کافر شدن من یعنی اگر جور کنی من کافر میشم و اگر یهودی شوم(که نوعی از کفر است) دیگر در زمره مسلمانان نیستم.
جور تو => کفر من(=یهودی شدن من)
کافر و یهودی شدن من => بی بهره شدن از مسلمانی
نازنینا، مکن آن جور که تو کافرم نکند
و اگر یهودی(کافر ذمّی) شوم دیگر بهره از اسلام ندارم.
حال، چرا یهودی شدن را در اینگونه ابیات مطرح میکنند خودش بحث دیگری ست.
موفق باشید
یا زهرا

 

گوشه نشین در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

ای یار نازنین من , ستمی را که کافر هم مرتکب آن نمی شود بر من روا مدار زیرا اگر در اثر این ستم, زفتار جهودانه پیش گیرم از اسلام بهره ای نخواهم برد. (شرح غزلهای سعدی دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی ) نشر زوار ص 284

 

سهیل قاسمی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

نمی دانم «بهره» به معنی امروزی (سود سپرده مالی) زمان سعدی هم به کار می رفته یا نه. ولی چیزی که نخستین لحظه با خواندن این مصراع به ذهنم رسید:
جهود ها (یهودی ها) بازرگانانی بودند که پول نقد داشتند و از پول خود استفاده می کردند. یعنی قرض می دادند و با بهره اش پس می گرفتند. (در سریال محتشم یوز ئیل) ترکیه ای زمان عثمانی هم نشان می دهد که شاه یا اداره کننده حرم یا وزیر وقتی نقدینگی کم می آوردند به سراغ تاجران یهودی می رفتند.
در اسلام اخذ بهره بابت پول حرام است. به نظرم «بهره در اسلامم نیست» به این موضوع اشاره دارد. خواهش می کند که ای نازنین آن طوری جفا نکن که کافران هم نمی کنند! چون من هم اگر بخواهم مثل تو رفتار کنم نمی توانم.
همچنان که مسلمان هم اگر بخواهد مثل جهود ها پول نزول بدهد، طبق شریعت اش بهره ای به او تعلق نخواهد گرفت! من هم بخواهم با تو جور و جفا کنم بقول امروزی ها اسلام دست و پای من را بسته!

 

سمیرا در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » حاصل عمر:

بانو مهدیه محمد خانی عزیز در آلبوم «در آغوش ماه» این غزل زیبا رو با صدای فوق العاده زیبا و دلنشینشون اجرا کردند، پیشنهاد میکنم حتما گوش کنید، فوق العاده زیباست

 

محمود در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

جهود به اعتقاد اکثر یهودیان کلمه زشت و ناپسندی هست
یعنی اگر کار نادرستی کنم خدا از کار من ناراضیه

 

امیر محمدی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

این بیت "نازنینا مکن آن جور که کافر نکند، ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست" من را به یاد بیت زیر از لسان غیب می اندازد:
هرچند بردی آبم، روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر وز مدعی رعایت
این ابیات توصیف حال عاشق "شاکی" است؛ اما مگر عاشق میتواند شکایت کند؟ لذا در عین شکایت شکر میکند:
زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت
اما این تمنای عاشق هم برای جلب توجه معشوق کارگر نیست و با بی مهری او روبرو میشود؛
یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت...

 

میثم در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

سلام.جهد به معنای تلاش، مقاومت و مقابله است. شاعر در مصرع اول از معشوق تقاضای ظلم نکردن دارد و در مصرع بعد برای اثبات وفاداری خود برای خود این حق را قائل نیست که در مقابل معشوق مقاومت کند و حاضر است جور معشوق را تحمل نموده و مخالفت نماید تا بر عهد خود باقی بماند. این ویژگی از خصایص این دوره است که عاشق همه چیز خود را فدای معشوق میکند و برای خود حقی قائل نیست به خلاف سبک بازگشت که برای نمونه شاعر میگوید مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ز بامی که برخاست مشکل نشیند.موفق باشید

 

مارال در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۷:

مانا در معنای ماندگاری درست است، اما به جای معنا به کار نمی رود دوست عزیز. بیاییم زبان پارسی را پاس بداریم و از دستبردهای زبانی دوری کنیم.

 

ارین در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

نازنینا مکن آن جور که کافر نکند
ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست
در این دو بیت کاملا میشه فهمید که تمامی عرفا من جمله سعدی به دین هیچ دین داری صراط نیستند و فقط راه عرفان و عاشقی رو راه سودمندی و درست میدونن وسبک زندگیو تفکرشون تمامی قواعد دینی و مذهبی رو میشکونه و پارو فراتر از اینا میگذاره راهی که رندی میطلبه از عاشق.
و اوردن( جهاد و اسلام) در این بیت این است که برتری راه عارف نسبت به زاهد اثبات شود.

 

علی رحیمی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

عرض سلام و ادب
در باب بیت
نازنینا مکن آن جور که کافر نکند
ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست
شاید مفروض شاعر بر این حجت باشد که
نازنین پروردگارا بر عاشقانت آن جور و ستمی( استعاره از سختیها و عذاب های دنیوی) را روا مدار که کافر روا نمی دارد آنرا بر غیر و اگر چون جهودان و یهود آن ظلم را بر خود و دیگران روا دارم دگر از مسلمانی مرا بهره و کرامتی نیست در درگاهت...

 

محمدامین احمدپور در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

جهود به معنای یهودی واهل دین یهود بارمعنایی منفی دارد و این لغت برساخته فردوسی درشاهنامه است و آن را درداستان براهام جهود ولنبک آبکش بابهرام آورده است.سعدی درمواضع متعدد تنفرش ازآنها راکه درمیان مسلمین به بی وفائی و غدر و نیز نجاست مشهوربودند آورده است ضمن اینکه درفقه اهل سنت اگرچه یهودیان جزء اهل ذمه هستند لیکن تفاوت چندانی با کافرندارند.سعدی درمواضع متعدد این لغت را بامعنای تحقیر به کاربرده:گرآب چاه نصرانی نه پاک است جهود مرده میشویم چه باک است!! یا درقطعه مشهورجدال جهود ومسلمان ومواضع متعدد دیگرکه مجال پرداختن به آنها دراین وجیزه میسورنیست.دراین بیت مقصود سعدی آشکاراست چرا که به معشوق میگوید:ای زیباروی، مهربان باش و ستمی که حتی کافران بی ایمان(نسبت به مسلمانان)روامیدارند را درباره من انجام مده.من اگرمانند جهودان منافق ودرعشق تو دو دل و بی وفا باشم بهر ه ونصیبی ازاسلام ندارم.تناسب کلمات کافر وجهود واسلام راهم درنظرداشته باشید.والسلام

 

سعید در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

با سلام
با توجه به اینکه جهودیان معروف به نزول خواری هستند من فکر کنم منظور اینست که اگر بخواهم مثل جهودها نزول خواری بکنم در اسلام بهره ای برایم نیست و درامدی ندارم. منظور کلی اینست که اگر میخواهی ظلم بزرگی بکنی دین اسلام اجازه نمی دهد و مسلمانی جایش نیست

 

سپیده در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

نازنینا مکن آن جور که کافر نکند
ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست
در باب مصرع دوم که جدا از مصرع اول نمیشه مفهومش کرد. در اسلام اگر در مقابل جور و ظلم کافر جهاد کنی ثواب محسوب میشه و واجبه. و حال این جور و جفایی که محبوب در حق عاشق میکنه رو حتی کافر با مسلمان نکرده و عاشق چطور میتونه جهاد و جدل کنه وقتی عاشقه و حتی این جهاد ثوابی هم براش نداره.

 

۱
۳۲۲۰
۳۲۲۱
۳۲۲۲
۳۲۲۳
۳۲۲۴
۵۰۴۸
sunny dark_mode