کسرا در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳:
واقعا عااالیه
حسین،۱ در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۷ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:
گمنام - 1 جان
جُستیم، نجُستیم
به هر حال عزیزی
گمنام-۱ در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶:
کورش جان ،
همان تتاری است، بهار درست میگوید.
کمال داودوند در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۹۸:
الهی آمین
جمع این رباعی از 4193
فرح در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:
دو بیت اول واقعا مست کننده است و هوش از سر انسان میبرد، در بیت دوم که گفته دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی اشاره به آیه الله لا اله الا هو الحی القیوم است که خداوند خود را زنده پایدار و هستی همیشگی خوانده، و انسان گذرا بودن همگان را بخوبی حس میکندمگر او که همیشه و همه جا هست و بندگانش را از شراب معیت خود مدهوش کرده
با تشکر از انتخاب عالی و فوق العاده ای که در گزینش این ابیات داشتید
همایون در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۱:
بدون شک این پرسش بوده و هست که شمس چه دگرگونی در جلال دین پدید آورده
که او اینطور تحت تاثیر قرار میگیرد و عاشقانه او را میستاید
چندین غزل به این پرسش پاسخ میدهد مانند مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
انسان یک بعدی مانند تیر یک مسیر و یک هدف بیشتر ندارد مثل ترشی که یک مزه بیشتر نیست
و آدم ترشرو به کسی میگویند که که با دیگران و با هستی رابطه نرمش پذیری ندارد
در برابر شیرینی به هزار مزه و بو و طعم و صورت قابل عرضه است
زبانی که به دل وصل باشد سخنهای شیرین و نو میآورد چون دل به آسمانها و کهکشانها راه دارد
و راز آمیزی هستی همان دل است که جلال دین در غزلهای زیادی به توصیف آن میپردازد
بیان رازهای دل سر بسیاری را به باد داده است
در این غزل نقش مهم شمس و هنر او نیز در حفاظت از جلال دین و آموزش خاموشی و زبان راز ورزی
بیان و آشکار میشود و اینکه زبان عشق و دل را نزد او آموخته است
Hz_ayaz در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:
حامد زمانی این غزل رو به صورت یک اهنگ زیبا در وصف امام حسن (ع) خوانده است
رضا در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
صبا: نسیم ملایمی که معروف به پیک عاشقان شده است. ازسمتِ بارگاهِ معشوق می وزد،و عطرو بویِ یار رابه مشام جان عاشقان رسانده وآنهارا سرمست می سازد. عاشقان نیز بااودردِ دل می کنند وازاومی خواهند که واگویه های آنان رابه معشوق برساند.
غزالِ رعنا: استعاره ازیارزیباروی ودلبردلستان
معنی بیت: ای بادصبا به نرمی ولطف ومحبّت، بامعشوق زیباروی ما بگو که عاشقانت به سبب عشقورزی به تو،ازفرط شیدایی وبی قراری سربه کوه وبیابان نهاده وسرگردان شده اند.(شاید دلش به رحم آید ودر حقّ ِ عاشقانش لطف وکرامت نماید،توجّه معشوق به حال عاشق،والاترین لطفیست که اوراسرمست وکامروامی سازد. عاشق ازمعشوق چیزی جزاین نمی طلبد.)
صبازمنزل جانان گذردریغ مدار
وزوبه عاشق بی دل خبر دریغ مدار
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا؟
تَفقُّدی نکند طوطی ِ شکرخا را
شکرفروش: استعاره ازیار شیرین سخن ونوشین لب
تفقُّد: دلجویی،احوال پرسی از روی لطف
طوطی ِ شکرخا: استعاره ازخود شاعر که شعرهای چون شکر شیرین می سراید.
معنی بیت:
شاعرازبادصبا می خواهد که ازقول او به معشوق بگوید:
آن یارزیبا ی نوشین لب وشیرین گفتار که عمرش طولانی باد،پیش ازاین ماراموردِ لطف وعنایت قرارمی داد وازتوّجه ِ اووسخنان شیرینی که می زد طبع شعری مرا شکوفامی نمود،چرادیگرازما مثل سابق دلجویی نمی کند ومارا مشمول لطف وعنایت خویش قرارنمی دهد؟
پیش ازاینت بیش ازاین اندیشه ی عشّاق بود
مهرورزیّ توباماشهره ی آفاق بود.
غرور حُسنت اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را؟
درادامه ی سخن:
ازقول من به یار بگو:
ای گل(ای معشوق) مگر غرور وکِبروناز مانع ازاین شد که دیگر ازاحوالاتِ بلبلِ شیداو عاشق جویانمی شوی وچنین به اوبی توجّهی می کنی؟
چنانکه می بینیم گلایه وشکایتِ حافظ نیزمنحصربفرد وسرشار ازاظهارعشق ومحبّت است. اودر عاشقی سنگ تمام گذاشته وبه معشوق کمتر ازگل نمی گوید.!
لافِ عشق وگِله ازیارزِهی لاف دروغ
عشقبازانِ چنین مستحقِ هجرانند.
به خُلق و لطف توان کرد صیدِ اهل ِ نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
خُلق: اخلاق
اهل نظر: نظربازان،اهل دلان، کسانی که اهل ذوقند ودریک نظرکردن به زیبائیهای معشوق، دل ودین ازدست داده وشیدایی پیشه می سازند.
اهل نظردوعالم بایک نظرببازند
عشق است وداوِ اوّل برنقدجان توان زد.
همچنان روی سخن بابادِ صباست تا واگویه ها ودردِ دل حافظ رابه معشوق برساند.
معنی بیت: ازقول ما بگو: ماعاشق پیشه واهل نظریم، نقطه ضعفِ این دسته ازآدمیان،دریافتِ لطف وعنایت واخلاق ومهربانیست. به کوچکترین لطف وعنایتی مامطیع وبنده می شویم. نیازی نیست برای اسیرکردنِ وبه بندکشیدن ماطرح ونقشه بریزی که ما خود به اختیار وازروی اشتیاق،سر دربندِ اسارت تومی نهیم. چنانکه مرغ دانا را به دام ودانه نمی توان به بندانداخت، برای به بندکشیدن ِ ما نیزکافیست که ازکمندِ محبّت استفاده کنی.
حافظ دراینجا با رندی،خودرا
صدمُلکِ دل به نیم نظرمی توان خرید
خوبان دراین معامله تقصیرمی کنند.
ندانم از چه سبب رنگِ آشنایی نیست
سَهی قدان ِ سیه چشم ِ ماه سیما را
سهی قدان: سروقامتان ِ رعنا
معنی بیت:
نمی دانم که چه سِرّیست! سروقامتان وسیاه چشمانِ رعنا وماه رخسار،اغلب ازآشنایی و نزدیک شدنِ باعشّاقِ خود پرهیزمی کنند.آنهابه جای آشناشدن باعاشقان خویش، دوری می جویند وغریبی می کنند.
دیدم وآن چشم ِدل سیه که توداری
جانبِ هیچ آشنا نگاه ندارد
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار مُحبّان بادپیما را
حبیب: معشوق
باده پیمایی: باده نوشی
محبّان: دوستداران وعاشقان
محبّان ِبادپیما: عاشقانی که دسترسی ندارند وبادبه دست هستند. دستشان خالیست.
به بادِ صبا که به خلوتگاهِ معشوق دسترسی داردمی فرماید:
وقتی که معشوق مشغول باده نوشسیت وتودرآنجاحضورداری وسعادتِ هم پیاله شدن بااوراپیدا می کنی ،به شکرانه ی این نعمت،ازمانیز یادکن که به معشوق دسترسی نداریم و دستانمان کوتاهست وازوصال محرومیم .
حافظ ازدولتِ عشق توسلیمانی شد
یعنی ازوصل تواَش نیست بجزبادبه دست!
جز این قَدَر نتوان گفت در جمال توعیب
که وَضع ِ مهر و وفا نیست روی زیبا را
وضع: قائده وقانون
درشمایل وشخصیّتِ توهیچ نقصی وجودندارد جزآنکه به قانون ِ وفاداری رازیرپا می گذاری وباعاشقان خویش نامهربانی می کنی.
درآن شمایلِ مطبوع هیچ نتوان گفت
جزاین قدر که رقیبانِ تندخوداری
در آسمان نه عجب گر به گفته ی حافظ
سرودِ زُهره به رقص آورد مسیحا را
زُهره که آوازه خوان چرخ فلک است درآسمان ازغزلیّات حافظ می خواند وتعجّبی نیست اگر ازتاثیراشعارحافظ، مسیح به وجدآید وازوجدوشعف برقصد!
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعرحافظ شیرین سخن ترانه ی توست
یاشار در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
در بیت آخر هم باز ایهام تناسب زیبایی نهفته است! روی: 1. چهره (که همین منظور مدنظر است و منظور از روی سرخ شادابی است) 2. فلز روی که با مس و زر تناسب دارد!
یاشار در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
شاهکار ایهام استاد سخن در این شعر به زیبایی نهفته است!
در بیت سوم، اوفتاده به دو معنی است 1. افتاده 2. فروتن
و همچنین مهر نیز ایهام تناسب دارد 1.مجبت (که همین معنی مدنظر است) و 2. خورشید که با آفتاب و عیوق (ستاره ای که نماد دوری است). و معنی فروتن از اوفتاده معنی بیت را به زیبایی می آراید. مانند شبنم متواضعانه در برابر آفتاب (معشوق) بودم ولی مهر [او] به جانم رسید و به کمال رسیدم.
کورش در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶:
بهارجان آهوی ختایی درست هست و با قافیه هم کاملا هماهنگ
گمنام-۱ در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۵ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:
آ حسین جان،
جوینده یابنده است
آیینه در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۳۷ - در شرح حدیث اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک:
یا براندازش به حرص و هوا
یا بپالایدش به عجب و ریا
یک دال جا افتاده
یا براندازدش
اسماعیل گله در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
به قول خود سعدی جان من در همه قول ها فصیحم در وصف شمایل تو اخرس
میم.کاف.مهریار در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۴ - مقالت هشتم در بیان آفرینش:
وعده تاریخ به سر نامده
طبق نظریه انیشتین و استیفن هاوکینگ تاریخ از زمان بیگ بنگ شروع شده و زمان زاییده ذهن ماست .
چقدر عرفان و علم مکمل و موید همند . عالم و عارفی با یکدیگر به صحبت میشینن پس از چند روز که حلقه آنها تمام میشود از عالم میپرسند چه شد ؟ میگوید آنچه من میدانم او میبیند . از عارف میپرسند ، میگوید : آنچه من میبینم او میداند ...
***
لعبتی از پرده به در نامده : اشاره به خلقت آدم و خوردن نیو ممنوعه دارد
گمنام-۱ در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:
محسن جان،
به قول معروف حالشو ببر ، مال هر که باشد
صالح نیا در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹ - خطاب زمینبوس:
ضبط «هارورتان» نادرست است. ضبط اصح «هارونان» است به معنای «پیک»که در شعر خاقانی هم بسیار به چشم می خورد و در تناسب تام با پیک در مصرع نخست هم قرار می گیرد
سارا در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:
عالم زتو بینیم و نبینیم تو را
علیرضا در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲۶:
با سلام
در بیت دوم کلمه ی احول به معنی "دوبین" درست میباشد نه احوال.
لطفا اصلاح بفرمایید.
ماهوش در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۹ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶: