کمال داودوند در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۷:
7268
اسماعیل اسدی ده میراحمدی در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:
سلام دوستان
اولا ممنونم از بنیانگذاران این سایت ، ب نظرم لخلخه درسته...
دوستان گاهی نظرات بعض از شماها واقعا ادمو نا امید میکنه! اخه این همه توهین مسخره کردن تیکه انداخت اونم تو ی سایتی ک دوستدارانش دوستدار شعر و ادب هستن درست نیست،شعر مولانا رو بالا میخونید اونوقت ...حالا طرفدار اقای چاووشی هستی یا شهرام ناظری فرقی نداره و قرار نیست همه ی سبک گوش بدن و اینکه هرکسی قدمی برای شناسوندن فرهنگ کشورمون برداره باید ممنونش باشیم دم چاووشی شهرام ناظری شکیلا عصار شماعی زاده و...گرم ک اینکارو کردن
خواهشا توهین و بی احترامی نکنید
اسماعیل اسدی ده میراحمدی در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۳:
سلام ،چون ک گلی نمیدهی جلوه به بوستان مکن صحیحه
گلستان اشتباهه چون وزن و اهنگ شعر رو میگیره
هرچند خانم شکیلا کارشناس شعر نیستن ولی ایشون هم بوستان میگن ک درسته
نیلوفر در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹:
برترین درود ها نثار تو شیخ اجل که چنین شیرین سخنی.لذت بردم
احقر در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:
با سلام و عرض ادب...
اولا که غزلی فاخر از پروردگار تغزل ادب پارسی رو مطالعه نمودید...
خواهشی که کمترین دارد اینست که در صفحات شعرای کلاسیک مثل سعدی و حافظ و صایب و...حرفی از شعرای جدید نزنیم...(به استثنای شهریار)چرا که این بزرگواران همه از عرفا و حکما و فضلای شامخ در عرصه ی عرفان و ادب هستند...و جنس کلامشان به صورت تمام قد با ادبیات نو تفاوت دارد...و متعاقبا مخاطب ایشان هم به طبع دچار عرقی ملفوف نسبت به ایشان هستند...انقباض خواطر این بزرگواران دور از انصاف است...
ثانیا...حقیقتا در حیرتم که چطور کسی میتواند به لحن داوودی استاد خرده بگیرد!!!!
یک مقدار درباره ی مسایلی که محبوبیت عام دارند لطیف تر صحبت کنیم...حکم عقلیه ست...
موید باشید...وشکرگذار...
جمشید پیمان در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵۹:
سلام صمیمانه! در پاسخ به عین هدی گرامی: این دو ( کـــه ) مورد نظر شما نمی تواند به معنی کسی یا چه کسی باشد . زیرا شاعر در هر دو مصرع، خودش توضیح می دهد مقصودش از ( تـــــو) کیست و چیست . ( تو) را در مصرع اول ازبیت اول، ،نسخه ی نامه ی الهی ، و در مصرع دوم،آینه ی جمال شاهی ، معرفی می مند. بر این اساس شاعر اگر می خواست مصرع اول را به نثر بیان کند چنین می گفت : " ای تو که نسخه ی نامه ی الهی هستی" و همچنین درمصرع دوم؛" ای تو که آیینه جمال شاهی هستی!! و چون می خواسته این را به نظم در آورد برای حفظ و رعایت وزن، به ضرورت ( کــــه) را به قبل از ردیف شعر یعنی ( توئی) منتقل کرده است! پایدار و سرفراز باشید!
سیمحمد امیرمیران در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵ - نقش حقایق:
دیدی که چه غافل گذرد قافه عمر
بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت
آهسته که اشکی به واعت بفشانیم
ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت
این دو بیت یکی از شاه ابیات مرحوم استاد شهریار است ، بسیار ظریف و پر نغز
اسکندر اقدسی عابر در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
درودها
این شعر استاد شهریار در عین سادگی و در حالی که دارای چندان تکنیک و آرایه ی ادبی نمی باشد جزو معدود شعرهای تاثیرگذار به شمار می آید
یعنی این شعر به شدت در مخاطب نفوذ کرده و ورد زبان او می شود
حتی افرادی که علقه ی چندانی با شعر ندارند هم دو سه بیت این غزل فراگیر را ازبر بوده و با خود زمزمه می کنند
البته باید توجه داشت این غزل سروده ی شاعری است که شاهکارهایی همچون حیدربابا و خان ننه را دارد
اسکندر اقدسی عابر در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
درودها
این شعر استاد شهریار در عین سادگی و در حالی که دارای چندان تکنیک و آرایه ی ادبی جزو معدود شعرهای تاثیرگذار می باشد
یعنی این شعر به شدت در مخاطب نفوذ کرده و ورد زبان او می شود
حتی افرادی که علقه ی چندانی با شعر ندارند هم دو سه بیت این غزل فراگیر را ازبر بوده و با خود زمزمه می کنند
البته باید توجه داشت این غزل سروده ی شاعری است که شاهکارهایی همچون حیدربابا و خان ننه را دارد
شمس شیرازی در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:
قربانی آردی و حدیث مفصل..
شمس شیرازی در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:
بابک گرامی،
عهد عتیق کتاب اعداد، قربانی و هدایای روزانه شماره 28:
" خداوند این دستورات را به موسا داد تا به قوم بنی اسراییل ابلاغ نماید:
قربانی هایی که قوم اسراییل بر آتش به من تقدیم می کنند خوراک من است و از آنها خوشنودم
،،،،،
باید از بره های نر یکساله و بی عیب باشد و هر روز دوتا از آنهارا به عنوان قربانی سوختنی تقدیم کنند با آن ها یک کیلو آرد مرغوب که بایک لیتر روغن زیتون مخلوط شده باشد به عنوان قربانی اردی تقدیم شود
همراه آن یک لیتر شراب با هر بره و بایستی در قدس در حضور خداوند ریخته شود
...
در روز سبت علاوه بر آن دو بره یکساله
...
همچنین در روز اول هر ماه دو گاو جوان یک قوچ و هفت بره نر یکساله سال و بی عیب ...."
و تو خود هدیث مفصل بخوان از......
محمد عسگری - وفا - در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۰:
سلام، من همواره سپاسگزار شما هستم بخاطر این خدمت ارزنده به فرهنگ و مردم ایران عزیز و بلکه اهل ادب در هر جای عالم. خواهش و در خواست مصرانه ، بلکه خاک سارانه ام این است که برای سامان دادن بایسته به حاشیه ها، تمام حاشیه های غیر مربوط به شعر در تمام موارد را حذف فرمایید
محمد عسگری - وفا - در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور سوم » پادشاهی شاپور سوم:
گواژه به نقل از لغتنامه دهخدا به معنی طعنه زدن، به سخره گرفتن.
رضا در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
مـژدهی وصل توکوکزسر جان برخیزم
طـایـر قــُدسـم و از دام جـهــان برخیزم
این غزل نابِ عرفانی برروی سنگ مزارسرحلقه ی رندان جهان حضرت حافظ حک شده است.
"مـژده" : نـویــد ، بشـارت ، خبر خوش "وصـل" : کامیابی عاشق ومعشوق، رسیدن ِ عاشق به معشوق
"از سر جان برخیزم " :جانم رانثارکنم
"طـایـر ِ قُـدس": پـرندهی ِ پاک، آسمانی ، مرغ عالم معنا وملکوت
"طایرقـدس" استعاره از پرنده ی بهشتیست. یعنی متعلّق به زمین نیستم.
"دام جهان" : جـهـان به دام تشبیه شده است. حافظ عاشقی ناآرامست.هیچیک اززیبائیهای جهان نتوانست اورا آرام کند! اوآرامش ِ حقیقی را آرمیدن درآغوش ِ معشوق ازلی(خالق هستی بخش) می جوید. ازهمین روخودراپرنده ا ی آسمانی می پندارد که دردام ِجهان به بندافتاده وگرفتارشده است. اوتازمانی که به وصال نرسدچونان پرنده ای درقفس خودرابه درودیوارقفس کوبیده وبی تابی خواهدکرد.
معنی بیت : خطاب به معشوق ِ اَزلیست(خالق بی همتا)
بشارت ومُژدی وصال ِ تـو را نمی بینم ونمی شنوم! همچنان درانتظارشنیدن ِ این خبرخوش ورهایی بخش بسرمی برم. اگراین اتّفاق بیافتد ومن مژده ی وصل تورا بشنوم دردَم ازخُرسندی ، جانم را به مژدگانی هدیه می کنم. من خاکی وزمینی نیستم،پـرنده ای بهشتی اَم که در این دنیا (دام) گرفتار شدهام.
این غزل غزلی عارفانه واشاره به جهان بینی وباورهای ِ شاعراست. باورهایی که پس ازتحقیق وتفحّص ِ بسیاردروجودِ ناآرام ِ حافظ تکوین یافته وشکل گرفته اند. اوهمه ی راهها راطی کرد،مرتّب وضع موجودِ خودرانفی کرد،تابه وضع بهتری برسد. اودرهیچ حصاری باقی نماند وخودرادرهیچ تفکّرواندیشه ای محصورنکرد. همه وقت آزاداندیشی وکمال را بررکود وتوقّف وپوسیدگی ترجیح داد ونهایتاً به عشقی آسمانی وآبی دسترسی پیداکرد. اوثابت کرد که آزادفکری سرچشمه ی همه ی فضایل وسجایای اخلاقیست. وقتی ازهمه ی حصارها بیرون بیایی وازبندِ تعلّقات رهاشوی، عشق رامی بینی که نرم نرمک چونان دلبری دلرُبا باسبد گل بسویت می آید اوآنقدرزیباوخواستنی ست که حاضری برای کسی که مژده ی وصلتِ اورابه توآوَرد،جان ِعزیز وگرامی را نثارقدم های آن خوش خبر کنی.
آن خوش خبرکجاست که این فتح مژده داد؟
تاجان فشانمش چوزَر وسیم درقَدم
به وِلای توکه گـربنده ی خویشم خوانـی
از سـرخواجگی ِ کون و مکان برخـیزم
"وِلا" : محبّت ،دوستی
"بـنـده":غلام،مخلوق ،ارادتمند و خدمتگـزار
"خواجگی" : سلطنت وسروری ،آقایی ،
"از سر چیزی برخاستن" : ترک کردن و رها کردن.
معنی بیت : درادامه ی بیتِ قبلی،بازخطاب به معشوق ِ ازلی می فرماید: سوگـنـد به دوستی ومحبّتِ تو که برایم والاترین سوگنداست چنانچه تو مـرا غلام و خدمتگزار خودبخوانی ودرشماربندگانتِ قراردهی،ازپادشاهی بر دنیا که زیباترین لذتِ دنیویست چشم پوشی می کنم.
برای کسی که حقیقتِ عشق رادریافته باشد،دیگرهیچ چیزی به اندازه ی توّجهِ معشوق لذّت پذیر وگوارانخواهدبود. تمام ِ لذّت ِ عاشق دراین است که معشوق اورا درشمارخواهانش قراردهد.
به حاجبِ درخلوتسرای خاص بگو
فلان زگوشه نشینانِ خاک درگهِ ماست.
یـا رب از اَبرهـدایت بـرسـان بارانــی
پـیشترزان که چوگَردی زمیان برخیزم
ابـرهدایت": هـدایـت به اَبر تشبیه شده تا
"بارانی" ازفیض وتوجّهِ خداوندبرخاکِ تشنه ی وجودِ شاعرببارد. وجودی که به تعبیراو همچون گَردی بیش نیست وممکن است به کوچکترین وزش ِ نسیمی ازمیان برود.
معنی بیت :
خداوندا،همچون گردی ضعیف وناتوانم وبیم آن دارم که به بادی ملایم ازکوی ِعشق توخارج شده وازمیان بروم، قبل ازاینکه این اتّفاق رُخ دهد ازتومی خواهم بارانی ازرحمت وعنایت برسانی تا قوی ترشوم وبه اندک نسیمی ازمیدان بدر نروم.
سالک ازنورهدایت بِبَرد راه به دوست
که به جایی نرسد گربه ضلالت برود
برسرتُربـت مـن بی مِیْ و مـُـطـرب مَنشین
تـابه بویت ز لَحَد رقـص کنان برخیزم
"تابه بویت " ایهام دارد : 1-تابه عطر و رایحـه ی تو 2- تابه امیدوآرزوی دیدارتو
تااینجا روی سخن با معشوقِ آسمانی بود دراینجا حافظ بایک چرخش، خطاب به معشوق ِ زمینی می فرماید:
بعدازوفاتِ من، هنگامی که به مَزارمن می آیی، مست وغزلخوان بیا بی شراب و موسیقی مباش تا من هم بااستشمام عطر روح پرور تو(یابه امیدِ دیدارتو) رقص کنان برانگیخته شده ودوباره زنـده زندگی آغازکنم.
چرخش ِ روی سخن ازمعشوق ِ آسمانی به معشوق زمینی،رساننده ی این نکته هست که چنانچه عشق ازصمیم ِ دل وجان وعاری ازشهوت وکینه وبَدی ها بوده باشد،عشق زمینی نیز به همان میزان که عشقِ آسمانی حُرمت دارد ارزشمند خواهدبود وموازی ودرامتداد یکدیگرجریان پیدا خواهندکرد. عشق زمینی اگردرست هدایت شود وبه سجایای اخلاقی وفضیلت مُزیّن باشد متصّل به عشق حقیقی می گردد. ازهمین روست که حافظ مخاطبین خودرا دراغلبِ غزلیّاتش به سفر رفت وبرگشت ازعشق زمینی به آسمانی وبلعکس میهمان می نماید.
چشمم آن دَم که زشوق ِ تونَهدسربه لَحَد
تادَم صبح ِ قیامت نگران خواهد بود.
خیـزو بـالا بنما ای بـُت شـیـریـن حرکات
کزسر جان وجهان دست فـشان برخیزم
"خیزوبالابنما" یعنی به قدوقامت نشان بده، به تجلّی درآی وجلوه گری آغازکن. هم می تواندخطاب به معشوق زمینی باشد هم معشوق آسمانی.
انسانهای باذوق همیشه درآتش ِ اشتیاق ِ دریافت ِ جلوه های محبوب ِاَزلی می سوزند وهرگزسیراب نمی شوند.
دربرداشتِ عرفانی،شاعرازمعشوق حقیقی(خالق ِ زیبائیها) می خواهد بیشترجلوه گری کند تا مگرآتش ِ اشتیاق ِ درونی اندکی فروکش کند.
"بـُت" درادبیّاتِ عاشقانه استعاره از معشوق ِ زیباروی است.
"شیرین حرکات" : کسی که رفتارش دلـپـذیر است
"دست فشـان" :بانشاط و درحال رقص.
معنی بیت : ای معشوقِ خوش رفـتـارمن، عزم ِ جلوه گری کن و قـد و بـالای رعـنـای خودرا به من نشـان بـده تا من با مشاهده ی ِ زیبائیهای تو، بانشاط وسرور، رقص کنان دست ازهمه چیز(جان و جهان بشویم ).
همچوصبحم یک نفس باقیست تادیدارتو
چهره بنما دلبرا تاجان برافشانم چوشمع
گرچه پـیـرم تـوشبی تنگ درآغوشم کـش
تـا سحرگه زکنار تـوجوان بـرخیـزم
معنی بیت : هرچندکه من سالخورده و پـیـر شده ام ، امّا اگرتوای معشوق زیباروی من،عنایت کنی ویک شب مـرا ازروی مهرومرحمت،در آغوش بـگـیـری ، هنگام سحرکه از کنار تـو بـلـنـد می شوم،می بینی که جوان شده ام.
آری تنهادردنیای عشق است که چنین اتّفاقهای خارق العاده رُخ می دهد. عشق چنانکه زلیخا را جوان کرد نه تنها پیر وسالخورده راجوان می سازدبلکه ازمرگِ عاشق نیزجلوگیری می کند چنانکه حافظ هنوزازبسیاری بظاهر زندگان زنده تر است ! دردنیای عشق اسیری وبندگی آزادی ازهردوجهانست وگدای ِ کوی عشق، گوشه ی تاج سلطنت را ازسر فخرمی شکند!. عشق یک قصّه ای بیش نیست امّا ازهرزبان که بشنوی نامکرّراست!
عجب علمیست علم هیئتِ عشق
که چرخ هشتمش هفتم زمین است
روز مــرگـــم نـفــســی مُهلت دیدار بــده
تـا چـو حـافـظ ز سـر جـان و جـهــان بـرخـیــزم
"نـفـسـی" :لحظه ای، یک نفس ،
معنی بیت : هنگام مرگ یک لحظه رُخصتِ دیـدارعنایت فرمای تا همانندِ حافظِ عاشق پیشه، به شکرانه ی این لطف ومرحمت، جانم را تقدیم کنم و دودست از جهان وهرچه دراوست بشویم.
برای عاشق هیچ چیزدردناک وملال آورترازدوری معشوق نیست. عاشق فقط به لحظه ی دیدار ووصال می اندیشد وبس. اگرموقع جان سپردن دیدارمعشوق میّسرباشد مرگ نیزسهل وآسان خواهدبود.
روز مـرگـم نفسی وعـدهی دیـدار بـده
وانگهم تـا بـه لَحَـد فارغ و آزاد بـبـر
اسماعیل اسدی ده میراحمدی در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:
سلام سلام سلام
دوستان واقعا خوشحالم ک در جمع شمام
اقای دکتر ترابی چقد شما خوبید....
روح همه درگذشتگان حادثه دلخراش زمین لرزه بم مخصوصا ایرج بسطامی عزیزم گرامی باد
استاد شجریان تو یکی از کنسرتهاش اینو خییییلی زیبا میخونه و بیت اول رو دوبار میخونه دیدن و گوش کردنش خالی از لطف نیست
ان شاالله غم و غصه از دل همه مردم رخت بربنده و صلح و ارامش در دنیا حکم فرما بشه و هیشکی هیچ غمی نداشته باشه
رسید مژده ک ایام غم نخواهد ماند ، چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
سیدمرتضی غفاریان در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت:
تمام شعرهای مولانا بامفهوم ومحتوای فراوانی هستند ولی این مصرع که میگه چون توبا بد بد کنی پس فرق چیست بسیار زیبا وپرمفهوم ومحتواست که اگر این مصرع رو سرلوحه زندگیمون کنیم هیچ وقت ناراحتی سراغمون نمیاد
رضا در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
آب درون کوزه است چنان که جان است درون تن.
میراب کسی که آب دارد و آب می دهد که همانا جان دارد و جان می دهد اما کوزه را دهانه کوچک است باید آن را شکست تا مانند کاسه گشاده گردد و روح پذیر.
در امتحان عشق عقل رفوزه است و راه قبولی بی هشیست (بر گیجگاه ما زن)
بابک چندم در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:
@ مصطفی،
دوست عزیز این بیان شما:
"نه مسکرات لجن آلود دنیوی که جز پست تر از حیوانیت برای آدمی عایدی ندارد" ، جای تامل بسیار دارد...
به خصوص برای کباب خواران، که تحقیقات نشان داده از کلسترل و چربی خون و دیابت و نقرس گرفته تا سرطان روده را "می عنابی" است که پیشگیر است...
من مانده ام که خدایش چرا شراب را حرام کرد و کباب را رها؟...
بابک چندم در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۴ - حکایت:
حسین جان،
با شما کلاً و کاملاً در توافقم...
امیر در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » خان ننه: