گنجور

حاشیه‌ها

شهلا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸:

یای تسلیم را که کمی کشیده بخوانید، وزن درست می شود

بیک بابا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی:

پیش استادان سخن گفتن خطاست
بنا براین به سعدی علیه الرحمه ( باب اول در عدل و تدبیر و رای)مراجعه و نظرش را میارم. کاش در مدرسه ، درس سعدی تدریس می شد!
به نظر سعدی، ارتباط اجتماعی مثبت یا دوستی بین افراد تضمین‌کننده پیشروی به سوی جامعه ایده‌آل است. زیرا دوستی به وجود آمده در جامعه و در میان تک‌تک افراد آن، باعث بروز ارتباطاتی می‌شود که نزدیکی و درک متقابل را افزایش می‌دهد.

جوتیار در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰۴:

با سلام
این رباعی مربوط به نالی (شاعر کردی گوی قرن 19 میلادی) است و در دیوان او به چاپ رسیده. با تشکر

جوتیار در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰۴:

این رباعی از آن شاعر معروف کرد، نالی شهرزوری است و در دیوان نالی چاپ شده است.

امین مروتی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۰ - بقیهٔ قصه زید در جواب رسول صلی الله علیه و سلم:

حکمت خوف و رجا و ایمان به مثابه "جهش در تاریکی"
محمدامین مروتی
مولانا در دفتر اول احوال صحابی پیامبر، زید بن حارثه را توصیف می کند که اسرار هویدا می کند و پیامبر او را از این کار منع می کند. چرا که اگر همه اسرار هویدا شود، انگیزه ای برای عبادت و خوف و رجاء باقی نمی ماند. باید پایان کار نامعلوم باشد تا انسان از کوشش در جهت خیر بازنایستد:
این سخن پایان ندارد خیز زید
بر بُراق ناطقه بر بند قید
ناطقه چون فاضح آمد عیب را
می‌دراند پرده‌های غیب را
غیب مطلوب حق آمد چند گاه
این دهل زن را بِران، بربند راه
تکروی مکن و عنان زبان درکش و بگذار هر کس به خیال خود مسرور باشد و تلاشش را بکند:
تگ مران، دَرکِش عنان، مستور بِه
هر کس از پندارِ خود مسرور به
حق همی‌خواهد که نومیدانِ او
زین عبادت هم نگردانند رو
خدا می خواهد همه با امید رحمتِ عمیمش زندگی کنند:
هم به اومیدی مُشَرّف می‌شوند
چند روزی در رکابش می‌دوند
خواهد آن رحمت بتابد بر همه
بر بد و نیک، از عمومِ مرحمه
حق همی‌خواهد که هر میر و اسیر
با رجا و خوف باشند و حذیر
اگر پرده خوف و رجا یا غیب پاره شود به قول خیام: " نه تو مانی و نه من" و به قول خود مولانا این جهان به ستون غفلت پابرجاست :
این رجا و خوف در پرده بُود
تا پسِ این پرده، پرورده شود
این پرده که پاره شد کر و فر و شکوه و ارزش و ابهت غیب از بین می رود:
چون دریدی پرده، کو خوف و رجا؟
غیب را شد کرّ و فرّی بَر ملا
و از قول خدا می گوید این که من شکاف آسمان را بر عالم فانی و دنیای شما بسته ام به این دلیل است که بندگان مومن و حقیقی باید به من نادیده و پیش از برملا شدن حقایق در قیامت ایمان آورند و پیش از قائم شدن قیامت عدم فطور و سستی را در خلقت باور کنند. این دیدگاه دقیقا به دیدگاه "کی یرکه گور" در باره ماهیت "ایمان ابراهیمی" نزدیک است که از آن به "جهش در تاریکی" تعبیر می کند. یا همان چیزی که مولانا "قمار عاشقانه" می خواند:
یومنون بالغیب، می‌باید مرا
زان ببستم روزنِ فانی سرا
چون شکافم آسمان را در ظهور
چون بگویم هل تری فیها فطور
تا هرکس به جستجوی حقیقت به جانبی رود:
تا درین ظلمت تحرّی گسترند
هر کسی رو جانبی می‌آورند
به همین علت در این دنیای فانی چه بسا جای دزد و پاسبان یا بنده و سلطان هم عوض شود و نالایقان پست هایی را اشغال کنند:
مدتی معکوس باشد کارها
شحنه را دزد آورد بر دارها
تا که بس سلطان و عالی‌همتی
بنده یِ بنده ی◦ خود آید مدتی
ارزش بندگی و ایمان غایب بودن از مطلوب و دوری از اوست. چنان که بنده حقیقی سلطان در حدود و ثغور و مرزهای مملکت از ملک او پاسداری می کند:
بندگی در غیب آید خوب و گَش
حفظ غیب آید در استعبادِ خوش
کو که مدحِ شاه گوید پیش او
تا که در غیبت بود او شرم‌رو
قلعه‌داری کَز کنار مملکت،
دور از سلطان و سایه ی◦ سلطنت،
پاس دارد قلعه را از دشمنان،
قلعه نفروشد به مالی بی‌کران،
مومن حقیقی کسی است که خدا را نمی بیند ولی چنان عبادت می کند که گویی او را می بیند و چه بسا کسانی که در محضر شاه باشند و از او غایب باشند:
غایب از شه در کنار ثُغرها،
همچو حاضر او، نگه دارد وفا،
پیش شه او بِه بود از دیگران
که به خدمت، حاضرند و جان‌فشان
پس به غیبت نیم ذرّه حفظِ کار
به که اندر حاضری، زان صد هزار
ایمان در این دنیا ارزش دارد نه در قیامت که همه چیز به چشم دیده می شود و عیان گردیده است:
طاعت و ایمان کنون محمود شد
بعد مرگ، اندر عیان، مردود شد
پیامبر به زید می گوید تو خاموش باش. خدا خودش به علم لدنی و مصلحت همه چیز را آشکار می کند:
چون که غیب و غایب و روپوش بِه
پس لبان بر بند و لب خاموش بِه
ای برادر دست وادار از سخن
خود خدا پیدا کند علمِ لدن

میم.کاف.مهریار در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۴ - آغاز منور شدن عارف بنور غیب‌بین:

سلام سید حبیب عزیز ، خدا من رو روزی به درجه ای از انکار رسانید که کفر گفتم سپس در من انگیزه ای برای یافتن حقیقت ایجاد کرد . انقدر مطالعه کردم که از نظر علمی دیدم قرآن حقیقت است . حتی آن قسمتهایی که به نظر توهم و خیال می آیند مثل دیو ... . حتی ظهور مسیح و مهدی و خضر را دریافته ام . من نخواهم گفت شرح این و آن. شما خودتان باید تحقیق کنید . و برای راهنمایی باید بگویم در نجوم و فیزیک کوانتوم سرچ کنید .
موفق باشید .

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

در این مصرع یک ایراد وجود دارد که فعل هاتوا در ابتدای آن به صورت مفرد «هات» آمده است در حالی که خطاب به «أیُّها السکاری» است که جمع می باشد و نیز کلمه سکاری به صورت سکارا نوشته شده. سکاری مثل موسی عیسی الف مقصوره داره
صحیحش این است:
هاتُوا الصّبوح هبّوا یا أیها السکاری
و در خواندن هم هیچ ایرادی ندارد چون واو در هاتوا به همزه رسیده و التقاء ساکنین است و خوانده نمی شود
شاید هم نویسنده «هاتوا الصبوح» را شنیده و گمان کرده است که هاتُ الصبوح است که البته خواندنش همین طور است
ترجمه: ای مستان بشتابید و جام می صبگاهی بیاورید

احمد در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۴ - در ترشیح اصل این شجره به رشحه توحید و توشیح صدر این مخدره به وشاح تحمید و فی مناجات:

در یکی از سخنرانیها استاد فاطمی نیا ضمن اشاره به این شعر از زبان شیخ طوسی اینگونه نقل کرده اند : غیر از این نیست که بندگان عالم خدا از خدا خشیت دارند. نمی‌گوید «اِنَّمَا یَخَافُ اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمَاءُ». غصّه‌های این‌ها غیر از غصّه‌های دیگران است. بالاخره به قرب که می‌رسند از چند چیز خشیت دارند؛ یکی از آن هیبت پروردگار، عظمت محبوب و یکی هم خوف که یک وقت از پروردگار دور نیفتم

ازمابهتران در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - د‌ر مدح محمد شاه غازی رحمه‌الله فرماید:

با این حساب معلوم نیست کی این مصرع جعلی را نشر داده!!
"صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت"
درواقع شاهکارقاآنی را خواسته به ضدش تبدیل کنه

هوشنگ همدانی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۳:

منظور شاهر از آبی در بیت - بدان ماند که در آبان نشیند ژاله بر آبی- میوه به است که زرد رنگ و در ماه آبان فصل برداشت آن است

سامان خلفی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۹ - نیچه:

این شعر را در وصف نیچه می سراید علیرغم ملحد بودن نیچه به شدت مخالف بندگی و غلامی برآمده از کلیسا هست هر چند منکر وجود خداست
اقبال متاثر از اوست که شاه بیت جملاتش مخالفت با اسارت است
منظور اقبال این است که در قلبش به خاطر مخالفت با بندگی نور ایمان هست ولی در سرش ضد خداست

گمنام-۱ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۲:

سپیده جان،
خوشا و خرما که در گزیده شفیعی نیست!!!
غزل نمی نماید و زبان آن آزار دهنده است.

گمنام-۱ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۳:

...عزیز
جدا از " من " که لزوما به نویسنده بر نمی گردد ، و بیرون از گفتمان عقل و طامات ، واقعا فکر نمی کنید داستان میشود که شخصی بوده باشد؟؟
و پس به صحرای کربلا زدن و شمس و خاک پاک تبریز و ظلمت نفس ، که گریز گاه جمله واقعیت گریزان است ..... ؟؟؟

... در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۳:

آها پس طامات فرمودین. خیلی هم عالی. ممنون از توجهتون.

سپیده در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۲:

این غزل در دیوان شمس تصحیح استاد شفیعی کدکنی نیست.

نام در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۵:

مشاهده کننده همان مشاهده شونده است.

نادر.. در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:

ای گزیده نقش، از نقاش خود
کی جدایی کی جدایی کی جدا؟!..

وحید۹ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:

ببخشید دوستان این شعر رو یه خواننده ای وسط سریال نوار زرد شبکه دو خونده هرچی دارم میگردم پیداش نکردم . اگه کسی میدونه ممنون میشم بگه .متشکرم از دوستان اهل شعر

مهناز در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵۳:

به نظرم از شراب شدن اشاره داره به پختگی و تکامل ذهنی به آگاهی و اینکه وقتی رسیدی به این مرحله مبادا با من ذهنی به عقب برگردی و دوباره خام شوی
طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت

علی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:

به نظر من دعوایی که اینجا مولانا مطرح می کند به زبان و شیوه برقراری ارتباط برمی گردد در اینجا درسته که یک چوپان از کلمات و عبارت هایی استفاده می کند که اغلب در نگاه نخست در تضاد با اصول و عقاید دینی و کتب مقدس است اما در واقع چوپان نماد انسانی است که می خواهد با تمام وجود خودش را و اموالش را فدای درگاه خداوند کند و زبانی که استفاده می کند صور قضیه است یعنی وقتی شما به لحاظ عقلی به عبارت ها توجه میکنید دچار خطا می شود وقتی شعر را باتمام وجود می خوانید از درون متحول می شوید چوپان در پایان می گوید سالهات که از کوه قاف عبورکردیم ایم این یعنی اینکه هدف از بکاربردن این عبارتها عشق واقعی است همانطور که ما انسانها وقتی کسی را زیاد دوست داریم به زبان غیرمتعارف روی می آوریم. در این رابطه آیاتی در قراآن هم هست که اهمیت زیادی به حرف دل داده و چوپان در اینجا برای بنده گی تمام عیار و اهدا همه اموال خود در راه خدا از خود بی خود می شود.

۱
۳۱۱۹
۳۱۲۰
۳۱۲۱
۳۱۲۲
۳۱۲۳
۵۵۱۱