گنجور

حاشیه‌ها

نادر.. در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸۶:

هر جا روی بیایم، هر جا روم بیایی..
ای آب زندگانی، با تو کجاست مردن؟...

ایلیاد در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۵ - تعظیم نعت مصطفی صلی الله علیه و سلم کی مذکور بود در انجیل:

در این ابیات منظور از احمد و روح الامین کیست؟
طبق کلام خدا هدف از آفرینش انسان ، پیدا شدن نخبگانی است که بتوانند از اندیشه و عقل و اختیار خود استفاده کنند و چنین کسانی توسط حق تعالی به تکامل می رسند و دارای بیش برتر و شنوائی برتر و درکی والاتر می شوند و خداوند از روح خودش به آنها عطا می کند همچنانکه در قرآن انسان و بشر آفریده شد و زمانیکه این انسان از عقل و فکر خود استفاده کرد و در مقابل ملائک به پیروزی رسید به او آدم گفته شد و سپس خداوند به ملائک فرمود وقتی آدم روهدایت کردم و به او از روح خودم عطا کردم ، او را برتر از خود بدانید:
پس وقتی هدایتش کردم و به تکامل رساندمش و از روح خود در او دمیدم، او را برتر از خود یاد کنید [ حجر 29 ] سپس هدایتش کرد و به تکامل رساندش و از روح خود در او دمید و شما را شنوا و بینا و متفکر ساخت چه اندک سپاس می ‌گزارید؟ [ سجدة 9 ]
پس ما باید با استفاده از عقل و فکرمون و بکمک هدایتگر خداوند به مقام آدمیت برسیم و آنزمان مسجود ملائکه می شویم و مقام ما از ملائک یعنی پادشاهان نیز بالاتر می رود:
در مدرسه آدم با حق چو شدی محرم/ بر صدر ملک بنشین تدریس ز اسما کن
لذا افرادی که به پاداش روح می رسند بعد از مرگ جسم خاکی خود را ترک کرده و در روح خداوند با تولدی دوباره زنده شده و به حیات جاودانه میرسند و بستگی به رتبه و مقامشان دستیار حق تعالی شده و آیه ای از آیات الله می شوند مثل مریم:
و آنکسی که خود را پاکدامن نگاه داشت پس از روح خویش در او
دمیدیم و او و پسرش را برای جهانیان آیه ای قرار دادیم [أنبیاء 91]
و به مجموع این افراد در قرآن روح و آیات الله گفته شده که درهر زمانی خداوند یکی از آنان را برای هدایت کردن انسان های دیگر به میان آنان رسالت می دهد:
هیچ بشری را نسزد که الله با او سخن گوید،جز به وحی یا از پشت حجابی یا «رسولی» را رسالت می دهد پس وحی می کند به اذن خویش آنچه را بخواهد ؛ یقیناً او «حکیمی» والاست [51 شوری]
و در صدر اسلام یکی از این رسولان هدایتگر به سوی پیامبر و تازه مسلمانان نازل شد و این رسول حکیم که به اذن خود وحی می کند روحی از امر خداست تا مردم رو به راه راست هدایت کنه:
و بدین خاطر «روحی» از «امر» خود را به سوی تو وحی کردیم ، تو نه درکی از کتاب و نه ایمان داشتی!؟ ولی او را «نوری» گرداندیم تا هر کدام از بندگانمان را که بخواهیم به وسیله او هدایت کنیم و قطعأ تو برای هدایت کردن بسوی صراط مستقیمی [52 شوری]
و این رسول حکیم ، بنام احمد است که روحی از امر خدا می باشد و او همان رسولی است که عیسی مسیح بشارت آمدنش را داده بود :
و آن هنگام که عیسی پسر مریم گفت:ای فرزندان اسرائیل، من رسول الله به سوی شما هستم. آنچه از این تورات ، که در دستان شماست را تصدیق می‌کنم و به رسولی که پس از من می‌آید و نام او «احمد» است بشارتگرم ، پس وقتی او با دلایل روشن به سراغشان آمد ، گفتند: این سحری آشکار است * و إذ قال عیسی ابن مریم یا بنی إسرائیل إنی رسول الله إلیکم مصدقا لما بین یدی من التوراة و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه أحمد فلما جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین [صف 6]
و این رسول حکیم همان رسول کریم و امینی است که پیامبر در معراج به دیدن او رفت و قرآن سخن اوست:
و سوگند به صبح چو دمیدن گیرد بی شک قرآن سخن رسولی کریم است قدرقدرتی که نزد صاحب عرش مکین است و در آنجا فرمانروائی امین است و دوست شما دیوانه نیست و او را در اُفق مبین دیده است [تکویر 18-23]
در سوره شعرا پنج تن از پیامبران یعنی : نوح ، هود ، صالح ، لوط و شعیب بعنوان رسولی امین نام برده شده اند «إنی لکم رسول أَمین» و همچنین در سوره دخان موسی بعنوان رسولی کریم و همچنین رسولی امین نام برده شده :
و به یقین، پیش از آنان قوم فرعون را بیازمودیم و رسولی کریم به سراغشان آمد بندگان الله را به من بسپارید، زیرا که من برای شما رسولی امینم [ دخان 18 ]
و با توجه به سوره تکویر که آن روح از امر خدا رو رسولی کریم و رسولی امین نام برده پس احتمال اینکه از میان این پیامبران که رسولی امین نامبرده شده اند ، موسی که رسول کریم هم نام برده شده همان روحی باشد که در صدر اسلام نازل شده بیشتر است یعنی موسی همان روح الامین است که بر پیامبر نازل شد و به او رسالت داد چون نام او در تورات و انجیل آمده و دانشمندان بنی اسرائیل نیز او را می شناسند:
و بی شک آفریدگار تو همان عزیز رحیم است وقطعأ او نازل شده آفریدگار این جهان هاست بوسیله او این روح الامین نازل شد بر ذهن و قلبت ، تا از هشدار دهندگان باشی دارای زبانی فسیح و روشنگر است و بی شک او در کتاب پیشینیان است آیا همین نشانه ای برایشان نیست که دانشمندان بنی اسرائیل او را می شناسند[شعراء 191-197 ]

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:

5227

همایون در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۴:

جلال دین پیامبری است که پیام ویژه دارد مانند همه پیامبران که پیام و رسالت ویژه خود را دارند
پیامبران هر چند برخی‌ در کار خود موفق اند و برخی‌ نا موفق، ولی این ظاهر کار آنان است
در حقیقت هر پیامبری که پیام ویژه‌ای بیاورد همان ویژگی ضمانت و گرو پیروزی اوست
جلال دین زیبا‌ترین پیام و رسالت را بر گزیده است که درخورد و شایسته مقام انسان است
همان چیزی که هستی‌ و نیروی افریدگاری نیز با آن‌ موافق و سازگار و هماهنگ است

آرمان در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

سلام.با نهایت احترام.می خوا به طور خلاصه دو مورد رو بیان کنم.1-ای دوست قصه چو پیمانه است
معنی معنی اندر آن بسان دانه است
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را چون گشت نقل
بهتر نیست به جای پرداختن به کلمه خربنده درباره مفهوم شعر صحبت می شد.
2-از دید یک دانشجو،به نظر بنده متوهم کسی است که در قرن بیست و یک هنوز هم جهان را بدون علت و خالق بپندارد.دوستان دانشجویم وقتی می خواهند کسی را مورد تمسخر قرار دهند میگویند :دارد وجود همه چیز از هیچ (اشاره به نظریه استفان هاوکینگ که اخیرا به صورت کامل رد شد)را توضیح می دهد.در مورد داروینیسم هم بهتر است سکوت فرمایید.چون هر گونه صحبت درباره این دو مورد توسط پوچ گرایان از نظر بنده و بسیاری از دانشجویان حکم «تف سر بالا»را دارد.

حسین در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴ - عید خون:

رایگان در پای نامردان برافشانی چه دانی کاین همایون گوهر از کام نهنگان چون گرفتند
دومین بیت غزل است بر اساس دیوان شهریار که اینجا درج نشده است.

ایلیا محمدی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

این رباعی را هاتف که در زمان افشاریان و زندیان می زیسته است برای کریمخان زند(وکیل الرعایا) سروده و روی شمشیر کریمخان که اکنون در موزه ی پارس میباشد حک شده است.

نادر.. در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۹:

کو در این خانه یکی سوخته مفتونی
که به شب‌ها شنود ناله مفتون دگر..

دکتر محمد عیسی شاهدی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۲ - در نعمت سید المرسلین:

آن یکی را او رفیق غار بود
و آن دگر لشکرزش ابرار بود
در مصرع آخر واژه لشکرزش غلط است. این می شود لشکرکش. در نسخه قدیمی همینطور است که اینجانب در اختیار دارم- دکتر عیسی شاهدی از داکا بنگلادش..

امپرور در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۶:

راستی ببخشید دو جا اشتباه تایپی داشتم

nabavar در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

محمد جان
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
می گوید : هر قلمی شیرین نیست ، هر پائینی بالا ندارد
شاید منظورش این باشد که : گمان مبر که چون افتادی ، می توانی بر خیزی
زنده باشی

سمیرا تابش در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

با عرض سلام خدمت تمام علاقمندان حافظ و راه عشق
از مطالب فوق استفاده بردم اما متوجه نمی شوم چرا بعضی از دوستان به بحث و مجادله پرداختند!
سخن حافظ به گونه ایست که هر کس بنا به ذهنیت خود برداشتی می کند و کسی نمی تواند ادعا کند مقصود اصلی شاعر را کشف کرده است! زیبایی و اعجاز کلام خواجه در همین است.
بیاییم به جای بحث منطقی، عقل را کنار گذاشته مثل خواجه، عاشقانه بنگریم. ان شاءالله در راه های معرفت به رویمان باز شود.
از زیاده گویی پرهیز کرده و شما را حافظ می سپارم
با سپاس فراوان
به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست
به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود
مباحثی که در آن مجلس جنون می رفت
ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود
دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
قیاس کردم و آن چشم جادوانه مست
هزار ساحر چون سامریش در گله بود
بگفتمش به لبم بوسه ای حوالت کن
به خنده گفت کی ات با من این معامله بود
ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش
میان ماه و رخ یار من مقابله بود
دهان یار که درمان درد حافظ داشت
فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود

نیکومنش در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

متن اول دو مورد غلط املایی داشت متن دوم رو بعد از اصلاح ارسال نمودم

نیکومنش در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

با سلام و عرض أدب خدمت همه بزرگواران از ساحت مقدس أدب و عرفان ایرانی أجازه می خوام این حقیر هم تعبیری از این شعر لسان الغیب ارائه نمایم
انان که خاک را به نظر کیمیا کنند ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند
بله به نظر می رسه این شعر حافظ در ارتباط با این شعر شاه نعمت الله ولی باشد که می فرمایند
ماییم که خاک را به نظر کیمیا کنیم هر درد را به یکی نظاره دوا کنیم
با این تعبیر که یکی از ابزارهای تربیتی اولیا خداوند نعل وارونه زدن ویا همان تناقض نمایی یا پارادوکس می باشد اینجا حافظ ایهام ایجاد می کند (ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند)نعل وارونه می زندبه حاسدان
چرا که اگر مدعیان از عیش نهانی حافظ نسبت به پیر طریقت و شاه اطلاع پیدا کنند چه بسا داستانی همانند داستان یوسف تکرار خواهد شد وبا این وارونگی چشم زخم از طرف مدعیان و حاسدان رو از خود و پیر دور می کند و همچنین با این ایهام ایا بود که گوشه چشمی ...با مفهوم تمنا و عشق پنهانی ارادت قلبی خویش را به شاه می رساند که در ظاهر هم شرط ادب را رعایت کرده باشد و گواه این تعبیر اینکه در پایان شعر دوباره روی صحبت با پیر طریقت یعنی شاه برگشته از وی تمنا می کند که اگر به حلقه و مجلس انس حافظ و ارادتمندان شاه که زمره حضور هستند گذری بکنه همه سر تا پا با تمام وجود اوقاتشون رو صرف دعا بابت پایداری و سلامتی شاه خواهند کرد و همچنین دوباره تو این در خواست از شاه تمنا دارد که (پنهان ز حاسدان ...)پنهان از اغیار به حافظ توجه داشته باشه که هم حسادت هم کیشان غیورش بر انگیخته نشود وهم این توجه به صورت مخفی و نهانی باشد به طریق کرامت و بزرگواری خواهد بود و در پایان با بیت زیبای خود که ذهن حاسدان رو با پارادوکس بیت اول از مسیر حقیقی خارج کرده یعنی (حافظ مدام وصل میسر نمی شود شاهان کم التفاط به حال گدا کنند) هم علاقمندی خود را به صورت گدایی کوی عشق شاه به صحنه می کشد و هم در ساحت بزرگواری شاه ابراز ارادتمندی می کند و زمانی که بیت اول رو در ارتباط با شعر شاه فرض کرده باشیم جهت حفظ پیوستگی معنایی و ساختار فرمی شکل نمی شود قسمت پایانی رو راجع به شخص یا ماهیت دیگری بدانیم لذا حافظ هوشمندانه با توجه به اقتضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی زمان خویش در این شعر هم ارادتمندی و اظهار طلب خود رو به پیر و قطب وقت رسونده وهم نوعی تقیه و هم نوعی چشم زخم حاسدان رو از این ارادتمندی دور کرده هست ...همه در پناه مولا باشیم ان شا الله

نیکومنش در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

با سلام و عرض أدب خدمت همه بزرگواران از ساحت مقدس أدب و عرفان ایرانی أجازه می خوام این حقیر هم تعبیری از این شعر لسان الغیب ارائه نمایم
انان که خاک را به نظر کیمیا کنند ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند
بله به نظر می رسه این شعر حافظ در ارتباط با این شعر شاه نعمت الله ولی باشد که می فرمایند
ماییم که خاک را به نظر کیمیا کنیم هر درد را به یکی نظاره دوا کنیم
با این تعبیر که یکی از ابزارهای تربیتی اولیا خداوند نعل وارونه زدن ویا همان تناقض نمایی یا پارادوکس می باشد اینجا حافظ ایهام ایجاد می کند (ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند)نعل وارونه می زندبه حاسدان
چرا که اگر مدعیان از عیش نهانی حافظ نسبت به پیر طریقت و شاه اطلاع پیدا کنند چه بسا داستانی همانند داستان یوسف تکرار خواهد شد وبا این وارونگی چشم زخم از طرف مدعیان و حاسدان رو از خود و پیر دور می کند و همچنین با این ایهام ایا بود که گوشه چشمی ...با مفهوم تمنا و عشق پنهانی ارادت قلبی خویش را به شاه می رساند که در ظاهر هم شرط ادب را رعایت کرده باشد و گواه این تعبیر اینکه در پایان شعر دوباره روی صحبت با پیر طریقت یعنی شاه برگشته از وی تمنا می کند که اگر به حلقه و مجلس انس حافظ و ارادتمندان شاه که زمره حضور هستند گذری بکنه همه سر تا پا با تمام وجود اوقاتشون رو صرف دعا بابت پایداری و سلامتی شاه خواهند کرد و همچنین دوباره تو این در خواست از شاه تمنا دارد که (پنهان ز حاسدان ...)پنهان از اغیار به حافظ توجه داشته باشه که هم حسادت هم کیشان غیورش بر انگیخته نشود وهم این توجه به صورت مخفی و نهانی باشد به طریق کرامت و بزرگواری خواهد بود و در پایان با بیت زیبای خود که ذهن حاسدان رو با پارادوکس بیت اول از مسیر حقیقی خارج کرده یعنی (حافظ مدام وصل میسر نمی شود شاهان کم التفاط به حال گدا کنند) هم علاقمندی خود را به صورت گدایی کوی عشق شاه به صحنه می کشد و هم در ساحت بزرگواری شاه ابراز ارادتمندی می کند و زمانی که بیت اول رو در ارتباط با شعر شاه فرض کرده باشیم جهت حفظ پیوستگی معنایی و ساختار فرمی شکل نمی شود قسمت پایانی رو راجع به شخص یا ماهیت دیگری بدانیم لذا حافظ هوشمندانه با توجه به اقتضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی زمان خویش در این شعر هم ارادتمندی و اظهار طلب خود رو به پیر و قطب وقت رسونده وهم نوعی تقیه و هم نوعی چشم زخم حاسدان رو از این ارادتمندی دور کرده هست ...

نیکومنش در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

با سلام و عرض أدب خدمت همه بزرگواران از ساحت مقدس أدب و عرفان ایرانی أجازه می خوام این حقیر هم تعبیری از این شعر لسان الغیب ارائه نمایم
انان که خاک را به نظر کیمیا کنند ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند
بله به نظر می رسه این شعر حافظ در ارتباط با این شعر شاه نعمت الله ولی باشد که می فرمایند
ماییم که خاک را به نظر کیمیا کنیم هر درد را به یکی نظاره دوا کنیم
با این تعبیر که یکی از ابزارهای تربیتی اولیا خداوند نعل وارونه زدن ویا همان تناقض نمایی یا پارادوکس می باشد اینجا حافظ ایهام ایجاد می کند (ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند)نعل وارونه می زندبه حاسدان
چرا که اگر مدعیان از عیش نهانی حافظ نسبت به پیر طریقت و شاه اطلاع پیدا کنند چه بسا داستانی همانند داستان یوسف تکرار خواهد شد وبا این وارونگی چشم زخم از طرف مدعیان و حاسدان رو از خود و پیر دور می کند و همچنین با این ایهام ایا بود که گوشه چشمی ...با مفهوم تمنا و عشق پنهانی ارادت قلبی خویش را به شاه می رساند که در ظاهر هم شرط ادب را رعایت کرده باشد و گواه این تعبیر اینکه در پایان شعر دوباره روی صحبت با پیر طریقت یعنی شاه برگشته از وی تمنا می کند که اگر به حلقه و مجلس انس حافظ و ارادتمندان شاه که زمره حضور هستند گذری بکنه همه سر تا پا با تمام وجود اوقاتشون رو صرف دعا بابت پایداری و سلامتی شاه خواهند کرد و همچنین دوباره تو این در خواست از شاه تمنا دارد که (پنهان ز حاسدان ...)پنهان از اغیار به حافظ توجه داشته باشه که هم حسادت هم کیشان غیورش رو بر انگیخته نشود وهم این توجه به صورت یغلی و نهانی باشد به طریق کرامت و بزرگواری خواهد بود و در پایان با بیت زیبای خود که ذهن حاسدان رو با پارادوکس بیت اول از مسیر حقیقی خارج کرده یعنی (حافظ مدام وصل میسر نمی شود شاهان کم التفاط به حال گدا کنند) هم علاقمندی خود را به صورت گدایی کوی عشق شاه به صحنه می کشد و هم در ساحت بزرگواری شاه ابراز ارادتمندی می کند و زمانی که بیت اول رو در ارتباط با شعر شاه فرض کرده باشیم جهت حفظ پیوستگی معنایی و ساختار فرمی شکل نمی شود قسمت پایانی رو راجع به شخص یا ماهیت دیگری بدانیم لذا حافظ خوش هوشمندانه با توجه به اقتضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی زمان خویش در این شعر هم ارادتمندی و اظهار طلب خود رو به پیر و قطب وقت رسونده وهم نوعی تقیه و هم نوعی چشم زخم حاسدان رو از این ارادتمندی دور کرده هست ...

احسان در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۸:

با درود و آرزوی تندرستی
بیت دوم، "با دلبری ستمگر و سرکش فتاده‌ام" درست است ("سمتگر" نوشته شده است).

حامد نوری در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:

سلام دوست عزیز جناب کرمانی
شما بیش از 40 حاشیه نوشته شده در مورد این غزل حافظ را زر مفت حساب کردید و حالا عیارش را از من می پرسید . خودتان که تایید کردید ( مفت ) . کاش قبل از این برچسب زشت، حساب مرا می پرسیدید . در هر حال کسی که این همه حاشیه را نمی پسندد مطمئناً
درک بالا و شناخت جامع تری از حافظ دارد . بنابراین ما را بیش از این در انتظار نگذارید .

مهرداد در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

سلام و ارادت
به نظر حقیر میرسد مصرع اول بیت ماقبل آخر بدین شکل صحیح است:
از آن پیوست حسن و عشق باهم
که ظاهرا به اشتباه عشاق آمده است..
با احترام

نفس در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

شهریار از نظر من بزرگترین شاعر ایران این غزلش هم از همه عالیتر بوووووووود افتخار میکنم تبریزیم و شهریار هم هموطنم بوده

۱
۳۰۷۲
۳۰۷۳
۳۰۷۴
۳۰۷۵
۳۰۷۶
۵۵۱۸