ای آتشِ سودایِ تو خون کرده جگرها
بر باد شده در سرِ سودایِ تو سرها
در گلشنِ امّید به شاخِ شجرِ من
گلها نشکفتند و برآمد نه ثمرها
ای در سرِ عشّاق ز شورِ تو شغبها
وی در دلِ زهّاد ز سوزِ تو اثرها
آلوده به خونابهٔ هجرِ تو روانها
پالوده ز اندیشهٔ وصلِ تو جگرها
وی مهرهٔ امّیدِ مرا زخمِ زمانه
در ششدرِ عشقِ تو فروبسته گذرها
کردم خطر و بر سرِ کویِ تو گذشتم
بسیار کند عاشق ازین گونه خطرها
خاقانی از آن گه که خبر یافت ز عشقت
از بیخبریّاش به جهان رفت خبرها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات شدید و دردناک عشق و فراق اشاره دارد. شاعر از آتش عشق میگوید که به جانها آسیب زده و دلها را به درد آورده است. در باغ امید شاعر، نشانی از شکوفهها و میوهها نیست و این موضوع به ناامیدی او دامن میزند. شور و شوق عاشقان و اثرات سوزناک آن در دل زاهدان نیز ذکر شده است. شاعری که با عشق و امید در دل، زخمهای زمانه را تحمل کرده است، به عشق مطلوب خود میرسد و از خطرات عاشقانه صحبت میکند. در پایان، شاعر به این نکته اشاره میکند که از زمان آگاهی به عشق، از بیخبری خود در این دنیا خبر یافته است.
هوش مصنوعی: ای آتش عشق تو، دلها را به درد کشیده و همه چیز در آرزوی تو نابود شده است. در مسیر عشق تو، سرها از جا کنده شدهاند.
هوش مصنوعی: در باغ امید، بر درخت من گلی نرویید و میوهای به بار نیامد.
هوش مصنوعی: تو در دل عاشقان سبب شور و هیجان هستی و در دل زاهدان تأثیر سوز و غم خود را باقی میگذاری.
هوش مصنوعی: روحها به خاطر جدایی و دوری از تو آغشته به درد و رنج شدهاند، اما دلها از اندیشه و امید به وصال و رسیدن به تو پاک و خالص هستند.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از درد و آسیبهایی اشاره دارد که بر روح و قلب فرد وارد آمده است. مهرهٔ امید، نماد آرزوها و آرزوهای فرد است که به خاطر زخمها و مشکلات زمانه در عشق و ارتباطی که دارد، بیفروغ و مختل شده است. به عبارتی، این عشق در حال حاضر تحت تأثیر زخمهای گذشته قرار گرفته که مانع از پیشرفت و گسترش آن میشود.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به تو، ریسک زیادی کردم و بارها از کنار محل تو گذشتم. عاشق به خاطر عشقش، از این نوع خطرات زیاد میکند.
هوش مصنوعی: خاقانی زمانی که از عشق تو مطلع شد، از بیخبریاش در دنیا خبرها را دریافت کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گر در دلم از داغ نوت ماند اثرها
غم کی خورم این نیز به بالای دگرها
هر رمز و معما که در افواه فتاده ست
هست از دهن تنگ تو آن جمله خبرها
بگشا کمر ناز و قصب پوش بتان بین
[...]
ای ز آتش می در گل روی تو اثرها
در سینه ازان آتشم افتاده شررها
سنگ لب رودی ز قتیل تو رود خون
باشد ز تموج به کنار آمده سرها
در خلعت گلگون قد رعنای تو سرو است
[...]
ای خانه زنبور ز فکر تو جگرها
آیینه حیرت ز جمال تو نظرها
مژگان نبود گرد نظرها، که بود چاک
از شوق لقای تو گریبان نظرها
از سنگدلی بود که از شرم لب تو
[...]
ای شور خیالت، نمک زخم جگرها
مجنون بیابان سراغ تو، نظرها
بی عشق ز دل ها نرود ریشهٔ غفلت
خورشید بر آرد رگ خامی، ز ثمرها
ای مرغ بهشتی، به کدامین لب بامی
[...]
ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها
چون غنچه پر از خون ز خیال تو جگرها
بس سنگدلانی که در این راه ز دوری
چون کوه گرفتند به هر گوشه کمرها
ایام جوانی است مرادی طلب از حق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.