سعید سلطانی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:
بیت چهارم مصرع اول (( بخودی )) باید اصلاح بشه به (( بیخودی )) و همینطور مصرع دوم همین بیت (( ببین )) باید با (( بین )) اصلاح بشه .
آریا والا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۵:
به یاد دارم زمانی که استاد من که همچون شمسی برای مولانای وجود پر جوشش من زمانی که خبر فوت عزیزترین کسش را شنید ،
هر آنچه را سالها به ما آموخته بود خود عمل کرد
بر روی فلیپ چارت نوشت:
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
مشاهری در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص:
بیت 82 در تازیانه های سلوک دکتر شفیعی کدکنی به این صورت آمده
از درون جان برآمد نخوت و حقد و حسد
تا گز و سیمرغ رستم گشت بر اسفندیار
و درست هم همین قول دکتر کدکنی است. «نخوت» و «حقد» و «حسد» به صورت «گز» و«سیمرغ» و «رستم» اسفندیار را به کشتن داد.
فرشته در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۸:
بیانی فراتر از بیان یک انسان هنگامی که کلمات توانایی ندارن چطور میشه یک انسان انها را به رقص بیاره..
احمد در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
به نام خدا که تزلزل هارو از کلام بگیره،، گلاب شاهده و و گل کعبه (روح) ،به دیده دیده را هرگز که دیده، و در دایره قسمت ، نقطه پرگاره که اشاره به ولی داره، و بعدش صبر دوری و نزدیکی )از تو راجع به روح میپرسند بگو شما هیچ جیز راجه به ان نمیدانید، و خداوند عزوجل از روح خود امانت در زمین گمارد و چون یک بیشتر نیست فرمود اسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه نام من دیوانه زدند همون دایره و معنی ، ،،، و این روح وصفش در تورات هست که برای قابل فهم بودن و ادراک انسان به خداوند بعد از مرگ روح رو هدیه و امانت گذاشت که بصورت خود افرید، چون بالاتر از هررررر فهمیست خداوند و فرمود چون از یار خبر نداری دنبال دللللدار باش،
مشاهری در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در نعت رسول اکرم و مدح عارف زرگر:
معنی
بخشش خود را به شکر کس نیالاید که هست
در ره آزادمردی شکر جزوی از جزا
این است که:
او آنقدر آزادمرد است که حتی اجازه نمیدهد در ازای عطایش کسی از او تشکر کند؛ زیرا تشکر کردن هم در آیین جوانمردان بخشی از پاداش است و به نوعی بیچشمداشت بودن معطی را خدشهدار میکند.
مشاهری در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۲ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در نعت رسول اکرم و مدح عارف زرگر:
روح او بر غیب واقف همچو لوح آسمان
کاک او در شرع منصف همچو خط استوا
در این بیت کلمۀ اول مصرع دوم باید «کلک» باشد به معنای قلم.
آریا والا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:
صوفی و کنج خلوت سعدی و طرف صحرا
صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه
نمیدونم چه رمزی در این بیته که هر بار خواندش من رو دگرگون میکنه و بال پرواز بهم میده
آیا کسی تجربه نزدیک به این حس من دارد ،در رابطه با این بیت؟
امیررضا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:
خواستم از لفظ نابه جای ابتدای حاشیه انتقاد کنم
کیارش و جناب سعید زاده ی عزیز انتقاد مرا به تشکر تبدیل کردند .
دمتون گرم!
ایلیاد در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۴:
پیغامبر در این غزل منظور به موسی است
نادر.. در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۳:
مشتاقم و مشتاقی
من دور و تو الحاقی...
ن.ت
منصور قربانی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۱۵:
احتمالا بطایم باید بیایم باشد .
ایلیا بهرامی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۵:
در بیت ششم مصراع دوم باید ناگزیر به جای نا گریز نوشته شود
رضا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:
به دام زلفِ تو دل مبتلای خویشتن است
بکُش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
دل مبتلای خویشتن است: دل به میل و اختیار خود آمده وخودرابه بندِ زلفِ توبسته وگرفتار ساخته است.
بکُش به غمزه: به جفای دلبرانه بکُش.
معنی بیت: دلم که درمیان حلقه های زلفِ تو به دام افتاده، خود کرده ایست که استحقاقِ مرگ را دارد. اوبه میل واراده، خودرا به بندِ زلفِ توبسته، به جوروجفا وحرکاتِ دلبرانه بکش که سزاوارکشته شدن است.
خیال تیغ توباما حدیثِ تشنه وآب است
اسیرخویش گرفتی بکش چنانکه تودانی
گرت ز دست برآید مرادِ خاطر ما
به دست باش که خیری به جای خویشتن است
مُرادِ خاطر: آرزوی ما، درخواستِ ما(درخواستی که دربیتِ اوّل داربکش به غمزه....)
به دست باش: دست به کار شو، در انجام این کار بکوش، درنگ مکن.
به جای خویشتن: برای خویشتن
معنی بیت:خطاب به معشوق، اگرواقعاً برایت امکانپذیراست دلم را بکُش وآرزوی مرا برآورده کن که هم لطفی درحق من کرده باشی وهم خیر وثوابی برای خود رقم بزنی.
خونم بخورکه هیچ مَلک باچنین جمال
ازدل نیایدش که نویسد گناه تو
به جانت ای بُتِ شیرین دهن که همچون شمع
شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
مُرادم: آرزویم، درخواستم.
شبان تار: شبهای تاریک،کنایه ازشب های دوری وفراق
فنای خویشتن: نابودی خود
معنی بیت:سوگندبه جان تو ای محبوب شیرین دهان، درشبهای تاریکِ هجران، همانند شمعی درسوز وگدازم وتنها آرزویی که دارم مرگ ونابودی خویشتن است.
ای مجلسیان سوزدل حافظ مسکین
ازشمع بپرسید که درسوز وگدازاست
چو رأی عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
مکن که آن گل خندان به رای خویشتن است
چورأی عشق زدی: هنگامی که دل به عشق سپردی
بلبل : کنایه ازخود شاعراست. گل نیز کنایه ازمعشوق است.
به رای خویشتن است: خودخواه است وبه رای تو(نظر تو وعشق تو) اهمیّتی قائل نیست، در فکر منافع شخصی خویش است.
معنی بیت:خطاب به دل خویش است. ای دل عاشق پیشه، هنگامی که دل به عشق گل(معشوق) سپردی باتوگفتم که عاشق مشو، گل(معشوق) خودخواه است وجز به خودش به چیزدیگرنمی اندیشد.
نشانِ عهد ووفانیست درتبسّم گل
بنال بلبل بیدل که جای فریاداست
به مُشک چین و چِگِل نیست بوی گل محتاج
که نافههاش ز بند قبای خویشتن است
چـِگِل نام یکی از قبائل ترک شزقی است. در کتاب دیوان لغات الترک محمود کاشغری،قبائل ترک و از جمله قبایل چگل، افشار، بایُندر، سلغر،یغما، غز، سلجوق و مجغر که همان مجار باشد، را نام میبرد. "چِگِل" نام شهر وسرزمینی در جنوب قرقیزستان که درآنجا قبیلهیی از ترکان خُلخ زیسته و به زیبایی مشهور و ضربالمثل بوده اند.
به مُشکِ چین وچگل نیست بوی گل محتاج: یعنی اینکه گل خودش درذات خود،رنگ وبو وعطردارد ونیازی به آب ورنگ وآرایش ندارد.
نافه: بندناف، کیسه ی مُشک که درشکم بعضی ازآهوان نر هست وپس ازفراوری درعطرسازی مورداستفاده قرارمی گرفته است.
نافههاش زبند قبای خویشتن است: کنایه از اینکه هرچه دارد از خود دارد و از کسی وام نگرفته است. بندِ قبای غنچه که بازشود عطر گل منتشرمی شود.
معنی بیت: گل به عطر وآرایش نیازندارد که لوازم آن را ازچین وچگل بیاورند. گل زیبایی وعطر خودرا دردل خود دارد وهنگامی که بندِ قبای غنچه بازمی شود وگل می شکفد عطر وبوی آن نیزمنتشرمی گردد.
زعشق ناتمام ما جمال یارمستغنیست
به آب ورنگ وخال وخط چه حاجت روی زیبارا؟
مرو به خانه ی اربابِ بیمروّت دَهر
که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
اربابِ بیمروّتِ دَهر: دنیاداران بی انصاف.
گنج عافیت: تندرستی وسلامت به گنج تشبیه شده است.
شاعر دل خودرا نصیحت کرده وبه نوعی به محبوب ِ بی اعتنای خویش،صاحب منصب ومقام دولتی نیزهست کنایه می زند.
معنی بیت: ای دل ازاربابان بی انصاف ودنیاداران ودولتمردان توقّع نداشته باش که به ابرازاحساسات وعواطفِ توپاسخی درخور وشایسته دهند. آنچه می جویی دردرون توست. سلامتی وتندرستی گنجیست که باهیچ گنجی قابل قیاس نیست وآن دردرون خودِ توقراردارد.
سالها دل طلبِ جام جم ازما می کرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنّا می کرد
بسوخت حافظ ودرشرط عشقبازی، او
هنوزبرسرعهد و وفای خویشتن است
حافظ ازآتش اشتیاق سوخت امّا همانگونه که ازابتدا عهدبسته بود برفاداری خویش پابرجا ماند وپاپَس نکشید. گرچه کاملاً سوخت وازپای درآمد لیکن هنوز برسر عهد وپیمان خویش وفاداراست.
کُشته ی غمزه ی خودرا به زیارت دریاب
زانکه بیچاره همان دل نگرانست که بود.
حسین در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۶ - نصیحت کردن مرد مر زن را کی در فقیران به خواری منگر و در کار حق به گمان کمال نگر و طعنه مزن در فقر و فقیران به خیال و گمان بینوایی خویشتن:
بیت اول یک پرسش است:
فقر فخری از گزافست و مجاز?
نه ,هزاران عز پنهانست و ناز!
مصطفی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸:
با علی موافقم
درست تعبیر کردید
جالبه که شاعره در چارپارهها از گذر روزها "پریر و دی" استفاده کرده.
رباعیات ایشان به حق لطیلف و زنانه است
siah در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۵:
چه زیبا!؛
گفت و گوی پوچ ناصح را نمی دانم که چیست
ان قدر دانم که جای پنبه در گوشم تهی است...
مصطفی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴:
سلام،
نظر به اینکه تفسیر آقای عسگری درست میباشد، سوالی هست که امید است دوستان جواب بدهند که آیا در مصرع پایانی کلمه «موم» به معنای خود شمع (در زبان عربی) نیست؟
بر پای بدم که شمع را بنشانم
آتش ز سر شمع همه موم بسوخت
سپاس.
از توضیحات دوستان بهره زیادی میبرم . متشکرم
ر.غ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۶ - سلطان تکش بن اتسز در دوشنبه ۲۲ربع الاخر سنۀ ۵۶۸ در خوارزم بر تخت نشست رشید این رباعی بر وی بخواند:
با سلام در این مصراع "عدل پدرت شکستی کرد درست"، کلمه شکستی اشتباه است و شکستنی درست است.
حسام بیگ مرادبیگ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶: