بخش ۵۳ - داستان مشغول شدن عاشقی به عشقنامه خواندن و مطالعه کردن عشقنامه در حضور معشوق خویش و معشوق آن را ناپسند داشتن کی طلب الدلیل عند حضور المدلول قبیح والاشتغال بالعلم بعد الوصول الی المعلوم مذموم
آن یکی را یار پیش خود نشاند
نامه بیرون کرد و پیش یار خواند
بیتها در نامه و مدح و ثنا
زاری و مسکینی و بس لابهها
گفت معشوق «این اگر بهر منست
گاه وصل این عمر ضایع کردنست
من به پیشت حاضر و تو نامهخوان؟
نیست این باری نشان عاشقان»
گفت اینجا حاضری اما ولیک
من نمییایم نصیب خویش نیک
آنچ میدیدم ز تو پارینه سال
نیست این دم گرچه میبینم وصال
من ازین چشمه زلالی خوردهام
دیده و دل ز آب تازه کردهام
چشمه میبینم ولیکن آب نی
راه آبم را مگر زد رهزنی
گفت پس من نیستم معشوق تو
من به بلغار و مرادت در قتو
عاشقی تو بر من و بر حالتی
حالت اندر دست نبود یا فتی!
پس نیم کلی مطلوب تو من
جزو مقصودم تو را اندر زمن
خانهٔ معشوقهام، معشوق نی
عشق بر نقدست، بر صندوق نی
هست معشوق آنک او یکتو بود
مبتدا و منتهاات او بود
چون بیابیاش نمانی منتظر
هم هویدا او بوَد هم نیز سِرّ
میر احوالست نه موقوف حال
بندهٔ آن ماه باشد ماه و سال
چون بگوید حال را فرمان کند
چون بخواهد جسمها را جان کند
منتها نبود که موقوفست او
منتظر بنشسته باشد حالجو
کیمیای حال باشد دست او
دست جنباند شود مس مست او
گر بخواهد مرگ هم شیرین شود
خار و نشتر نرگس و نسرین شود
آنکه او موقوف حالست آدمیست
کاو بهحال افزون و گاهی در کمیست
صوفی ابن الوقت باشد در منال
لیک صافی فارغست از وقت و حال
حالها موقوف عزم و رای او
زنده از نفخ مسیحآسای او
عاشقِ حالی، نه عاشق بر منی
بر امید حال بر من میتنی
آنک یک دم کم دمی کامل بوَد
نیست معبودِ خلیل، آفل بوَد
وانک آفل باشد و گه آن و این
نیست دلبر لا احب الافلین
آنک او گاهی خوش و گه ناخوشست
یک زمانی آب و یک دم آتشست
برج مه باشد ولیکن ماه نه
نقش بت باشد ولی آگاه نه
هست صوفیِ صفاجو ابنِ وقت
وقت را همچون پدر بگرفته سخت
هست صافی غرق عشق ذوالجلال
ابنِ کس نه، فارغ از اوقات و حال
غرقهٔ نوری که او لم یولدست
لم یلد لم یولد آن ایزدست
رو چنین عشقی بجو گر زندهای
ورنه وقت مختلف را بندهای
منگر اندر نقش زشت و خوب خویش
بنگر اندر عشق و در مطلوب خویش
منگر آنک تو حقیری یا ضعیف
بنگر اندر همّت خود ای شریف
تو به هر حالی که باشی میطلب
آب میجو دایما ای خشکلب
کان لب خشکت گواهی میدهد
کاو بآخر بر سر منبع رسد
خشکی لب هست پیغامی ز آب
که بمات آرد یقین این اضطراب
کاین طلبکاری مبارک جنبشیست
این طلب در راهِ حق مانع کُشیست
این طلب مفتاح مطلوبات تست
این سپاه و نصرت رایات تست
این طلب همچون خروسی در صیاح
میزند نعره که میآید صباح
گرچه آلت نیستت تو میطلب
نیست آلت حاجت اندر راه رب
هر که را بینی طلبکار ای پسر
یار او شو پیش او انداز سر
کز جوار طالبان طالب شوی
وز ظلال غالبان غالب شوی
گر یکی موری سلیمانی بجست
منگر اندر جستن او سست سست
هرچه داری تو ز مال و پیشهای
نه طلب بود اول و اندیشهای؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره عشق و حال عاشق. شاعر ابتدا بیان میکند که معشوق در برابر نامهاش فقط کلماتی را میخواند و به حالت عشق واقعی اشاره میکند. او به معشوق میگوید که عشق واقعی فقط در وجود معشوق است و نه در کلمات یا احساسات زودگذر. شاعر بر این باور است که عشق واقعی باعث تحول در حالات انسان میشود و عشق به معشوق باید در زیر نور حقیقت و از روی معرفت باشد.
شاعر بر اهمیت "حال" و "حالت" تاکید میکند و میگوید که عاشق باید به دنبال حقیقت باشد و از ظواهر و حالات گذرا دوری کند. او به اوضاع مختلف زمان و حال اشاره میکند و میگوید که بهترین عشق، عشق به معشوقی است که از اوّل تا پایان وجود و حقیقت است. نهایتاً، شاعر از خواننده میخواهد که به درون خود بنگرد و خواستههای واقعیاش را بشناسد و بداند که طلب عشق و حقیقت، راهی به سوی کمال است.
هوش مصنوعی: یکی از آن دو نفر یار خود را به نزد خود دعوت کرد، سپس نامهای را بیرون آورد و آن را در حضور یار خواند.
هوش مصنوعی: در شعرها، به موضوعاتی همچون نامهنگاری، ستایش و مدح، ابراز زاری و مظلومیت، و همچنین درخواستها و درخواستهای مکرر پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: معشوق گفت: "اگر این وصل برای من است، پس صرف کردن این عمر در انتظار، بیفایده است."
هوش مصنوعی: من در برابر تو حاضر و تو فقط مشغول خواندن نامهای؟ این بار نشانهای از عشق را نشان نده.
هوش مصنوعی: او میگوید که تو اینجا حضور داری، اما من نمیآیم چون سرنوشتم بهتری در انتظارم نیست.
هوش مصنوعی: آنچه که در گذشته از تو میدیدم، دیگر نیست؛ این لحظه، علیرغم اینکه وصال را میبینم.
هوش مصنوعی: من از این چشمه پاک و زلال نوشیدهام و چشم و دلم را با آب تازهی آن شاداب کردهام.
هوش مصنوعی: من چشمهای را میبینم، اما آبی در آن نیست. گویی مسیر آب من را دزدی کرده و از راهش منحرف کرده است.
هوش مصنوعی: گفت اگر من معشوق تو نیستم، پس به سرزمین بلغار رفتهام و آرزوی تو در جایی دیگر است.
هوش مصنوعی: عشق تو به من و حالتی که در آن هستی، از کنترل تو خارج است، ای جوان!
هوش مصنوعی: من جزئی از آرزوی تو هستم، در حالی که تو همواره در زمان من وجود داری.
هوش مصنوعی: خانهٔ محبوبم، مثل خود معشوق نیست؛ عشق حقیقی ارزشمند و گرانبهاست، نه مثل چیزهای بیارزش در صندوق.
هوش مصنوعی: معشوق همان کسی است که او یکتا و منحصر به فرد است؛ او آغاز و پایان همه چیز است.
هوش مصنوعی: وقتی او را پیدا کنی، دیگر منتظر نخواهی ماند. وجود او آشکار است و در عین حال راز هم هست.
هوش مصنوعی: حال و وضع من به وضعیت آن ماه بستگی دارد، نه به زمان و تفکیک سال و ماه.
هوش مصنوعی: زمانی که او بگوید، وضعیت را تحت کنترل در میآورد و وقتی بخواهد، جان را به بدنها میبخشد.
هوش مصنوعی: در نهایت، اینطور نیست که آن فرد تنها در انتظار شما نشسته باشد و به حال شما نگاهی بیندازد.
هوش مصنوعی: کسی که حال و هوای خاصی دارد و از قدرت و تأثیر او بهرهمند میشوم، مثل این است که با دستش کار میکند و من تحت تأثیر او به حالتی عجیب و شگفتانگیز درآمدهام.
هوش مصنوعی: اگر مرگ بخواهد، میتواند زیبا و دلنشین شود، همانطور که گلهای نرگس و نسرین زیبا و دلربا هستند.
هوش مصنوعی: آدمی که وضعیت او دائماً در حال تغییر است، گاهی در حالتی خوب و یا فراوانی به سر میبرد و گاهی هم در حالتی کم و ضعیف.
هوش مصنوعی: صوفی در زمانه خود به دنبال حقیقت و کمال است، اما ویژگیهای خالص و واقعی او از قید زمان و حال رهایی یافته است.
هوش مصنوعی: زندگی و حال ما وابسته به اراده و تصمیم اوست و ما به برکت نفسی شبیه به زندگیبخش مسیح، به حیات خود ادامه میدهیم.
هوش مصنوعی: عاشق حالت هستم، نه اینکه به من عشق ورزی کنی؛ بلکه امیدوارم که حال تو بر من تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه هم از خداوند دور باشی، کامل نیستی و در واقع بینا و آگاه نیستی.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است گاهی در تاریکی و غیابها آثاری از دیگران مشاهده شود، اما من هیچگاه عشق به کسانی که در حال افول و زوال هستند را نمیپسندم.
هوش مصنوعی: او گاهی خوشحال و گاهی ناراحت است؛ یک لحظه مانند آب نرم و ملایم است و لحظهای دیگر مثل آتش پرحرارت و تند.
هوش مصنوعی: مهری که به شکل برج است، اما ماه نیست؛ تصویری از بت است، اما آگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: صوفیای که به دنبال صفا و پاکی است، زمان را به شدت در آغوش گرفته و به گونهای با آن برخورد میکند که گویی پدرش است.
هوش مصنوعی: شخصی در عشق خداوند متعال غرق شده است و از زمان و وضعیت خود بیخبر است.
هوش مصنوعی: مغروق در دریای نوری که خداوند هیچ زمانی متولد نشده و هیچکس او را زاده است، فقط خود آن خداوند است.
هوش مصنوعی: اگر زندهای به دنبال چنین عشقی باش، وگرنه در این روزهای متفاوت همچنان در بند خواهی بود.
هوش مصنوعی: به به جای توجه به ظواهر و ویژگیهای خوب و bad خود، بهتر است به عشق و خواستههای واقعیات نگاه کنی.
هوش مصنوعی: به ضعف و حقارت خود نگاه نکن، بلکه به اراده و تلاش خود به عنوان یک انسان شریف توجه کن.
هوش مصنوعی: هر طور که هستی و در هر شرایطی که قرار داری، همیشه به دنبال آب هستی، ای کسی که لبهایش خشک است.
هوش مصنوعی: لب خشک تو نشانهای است که به زودی بر سر منبع آب میرسی.
هوش مصنوعی: خشکی لبها نشاندهنده پیام آبی است که میتواند این نگرانی و اضطراب را برطرف کند.
هوش مصنوعی: این فعالیت در راستای طلب و خواستهای که داریم، حرکت مثبتی است. این تلاش برای حق و حقیقت، مانع از ظلم و ستم میشود.
هوش مصنوعی: این درخواست کلید به دست آوردن خواستهها است و این گروه و پیروزی، را مجال و حمایت میدهد.
هوش مصنوعی: این آرزو مانند خروسی است که صبحگاه با صدای بلندی آواز میخواند و خبر از آمدن صبح میدهد.
هوش مصنوعی: هرچند که تو دارای هیچ ابزار و وسایلی نیستی، ولی نباید دلتنگ باشی؛ زیرا در مسیر خداوند، نیازهای واقعی خود را پیدا میکنی.
هوش مصنوعی: هر کسی را که طلبکار میبینی، ای پسر، او را یار خود قرار بده و برایش احترام قائل شو.
هوش مصنوعی: اگر در کنار کسانی باشی که در پی علم و حقیقتاند، تو هم به دانش و معرفت دست پیدا میکنی و اگر در زیر سایه کسانی باشی که قدرتمدارند، تحت تأثیر آنها قرار میگیری و به سوی تسلط و تسلیم پیش میروی.
حتی موری اگر سلیمانی را میجوید در جستجو و طلب او، به چشم ضعیفی و حقارت نگاه مکن.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از مال و شغل و حرفه داری، ابتدا به خاطر تلاش و فکر کردن به دست آمده است، نه به خاطر خواسته و طلب تو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.