بهزاد پاکروح در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:
با درود و احترام
این بیت که در اصل باید پیش از بیت آخر باشد از قلم افتاده است:
به قدرِ مردمِ چشمِ من است ورطه ی خون
در این محیط نه هرکس شناوری داند
لطفا آن را درج بفرمایید.
بیت مورد اشاره در برخی نسخ دیوان حافظ نیست اما در نسخه ی نیمه ی اول سده ی نهم موجود در کتابخانه ملی ایران و در نسخه ی مورخ نیمه ی اول سده ی نهم که در کتابخانه عزت ایون اوغلو ترکیه نگهداری می شود و تصویر آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران وجود دارد یافت می شود.
سپاس
فرجاد در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲:
با میثم موافقم. به جا "سال" باید "سووال" باشد.
مصطفی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵:
صحرای علل ، دین و خدای ساختگی می باشد
که روشی برای محدود کردن فکر مردم است که سازنده خود از آن پیروی نمی کنن یا دورش می زنند
بهانه ای ساخته اند همان دین ساختگی است که در آینده پر شاخ و برگ تر می شود ، قضیه همون گربه و دعای بودایی ها
علی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:
آواز کامل ترجیع بند هاتف اصفهانی با صدای استاد حسین شفیعی اصفهان در کانال تلگرام
Tlgrm.in/hosseinshafieinik
ایلیاد در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۶:
بگه درسته یعنی بگاه ... در یک زمان
شاه شادانی هم درسته
علی رجبی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۲ - خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر:
اسحاق جان به نظرم معنی این بیت این خواهد بود:
با یک جستن یا جهش از زمستان گذر کرد
زم(اگر سرما باشه مجاز از زمستان خواهد بود)
با یک شتاب اولبه این ناورد( یعنی همون زمستان) را شکست داد
درم شاید اینجا منظور لحظه ای هست که پاها رو کنار هم قرار میدی برای یک شتاب در حرکت...
مثل خرگوش که پاها رو جفت میکنه و شتاب میده در حرکت اولیه اش...
البته نظر شخصی هست شاید هم درست نباشه
ولی با توجه به بیت های بالا و پایین این معنی ممکنه درست باشه...
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:
خلاصه میگوید سعدی ریز می بینمت
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:
چو سایه هیچ کس است آدمی که هیچش نیست
مانند سایه هیچ کس به شمار میرود که چیزی ندارد
به قول امروزی ها:عددی نیست که هیچ چیزی ندارد.
مرا از این چه که چون آفتاب مشهوری
به من چه که تو مانند آفتاب در همه جا مشهور هستی
مرا سننه که همه تو را میشناسند پول و پله نداری ول معطلی
تناسب سایه و خورشید جالب است
محسن در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:
لطفاً ، توضیحی در معنای این بیت بدهید ، ممنونم
چو سایه هیچ کس است آدمی که هیچش نیست
مرا از این چه که چون آفتاب مشهوری
حسن در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:
سلام
غزلیات دیگر آیینی و قدرتمند شهریار را نیز بگذارید.
یا علی ع
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۶:
ویرایش:دسته نه بسته
البته دسته ای که میتواند بسته هم باشد
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۶:
کلاله و گلاله هر دو یکی است و منسوب به کلال یا گلال که همان تاج سر است و در جنوب و غرب گلال گویند چنانچه شانه به سر یا هدهد را گلالی گویند
خلاصه هر دو یکی است و آن هم به معنی کاکل و تاج و چکاد سر
مو یا پر که دسته شده است.
اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی=اگر موی مشکین بسته شده را از رخ کنار بزنی
علیرضا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
خیام بدون شک ندانم گرایی خداباور بوده، کما اینکه اعتقاد به وجود آفرینده در بسیاری از رباعی ها که جنبه پرسشگرانه و یا انتقادی نسبت به آفریننده و آفرینش دارند رو میشه به سادگی تشخیص داد. اصولا بدون شک او به دو چیز اعتقادی از جنس یقین داشته اولی وجود آفریننده و دومی مرگ به عنوان پایان کار برای آدمی. در این بین نسبت به باقی مسایل از صفات خدا گرفته (علم، حمت، عدالت وغیره) تا فلسفه و هدف آفرینش نگاهی شک گرایانه داشته. مذهب و باور های مذهبی رو هم به به طور کلی تاب نمی آورده کما اینکه به نظر میرسه تکرار بیش از حد و لجالت روی مصرف می و مشروبات الکلی هم بیشتر در لجاجت با قشریون باشه تا اعتقاد اون بزرگوار به مصرف الکل که اگه خیام مسیحی بود کلا این همه تاکید بر نوشیدن می و شراب بیشتر اشعار اون رو به هجو تبدیل میکرد تا یک اثر فلسفی و شجاعانه در دوران تعصبات دینی. تعابیر عرفانی هم از اشعار حکیم منطقی به نظر نمیرسه که ایشون جزو معدود شعرا و فلاسفه ای بوده که به سادگی هر چه تمام منظور رو بیان میکرده.
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:
به گریه گفتمش ای سرو قد سیم اندام
اگر چه سرو نباشد به رو گل سوری
نیم بیت دوم (به رو) نیست و (برو=بر او) درست است.
معنی هم که روشن است
---
پاسخ: با تشکر، متن و خوانش تصحیح شد (جهت اطلاع دوستان در متن چاپی عبارت یاد شده «برو» ثبت شده است).
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
همه حسرت می خورند و حسرت از باب ناکامی است
کام ندیده از دنیا می روند و فقط کسی کامروان است که با تیر دوست صید شده باشد
این نهایت خاکساری سعدی در برابر دوست است که البته در همه غزل ها به زبانی بازگو شده
کشته شدن به دست دوست یعنی ورود قلمرویی که دوست تو را انتخاب کرده است و چه کامی از این برتر و والاتر
خداییش بعید می دونم کسی بتونه شرحی روان تر از کلام خود حضرت سعدی بنویسد بر ابیاتش
کمال داودوند در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴:
6023
علیرضا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:
تعبیر آقا فرهاد صحیح هستش، مصراع چهارم در ادامه مصرع سوم به شکل یک واحد کلی باید معنی بشه
علی رجبی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۲ - خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر:
بیت 5 مصرع دوم
شناور چو "ماغ" و دلاور چو ببر
حسین در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۱:
به عقیده بنده اگر شعر شاه نعمت الله را تا آخر بخوانید ایشان گفته
از خود بر آ و در صف اصحاب ما خرام
تا سیدانه روی دلت با خدا کنیم
و این یعنی او هم تمام دارایی خود را از خدا میداند نه از خود. یعنی خاک را به خاطر وصل با خدا بودن به کیمیا تبدیل می کند. و این ادعا همان ادعایی است که حافظ دارد که : در پس ایینه طوطی صفتم داشته اند/ آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
همینطور اگر اشعار دیگر شاه نعمت الله ر هم مطالعه کنید این نکته را می فهمید که او هرگز اهل خودستایی نیست و خدمت به خلق و تواضع در برابر خدا و بندگان او را امتیاز خود می داند.
علی رجبی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک: