امیر محمد در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:
درود و وقت بخیر خدمات بزرگان و بزرگواران.
نخست این که، هرکسی از ظن خود شد یار من ...
مطالبی که دوستان می فرمایند تا حد زیادی بنظرم بافته ذهنی است یا یافته عینی و فکر می کنم پر کردن جای خالی با حدسیات، بیشتر گرایشات خود ما رو معین می کنه تا واقعیت ذهن گوینده رو...
دوم اینکه، من خیام شناس و متخصص خوزه ادب و شعر نیستم، در حد بضاعت عقلیم میدونم که خیام نیشابوری به دنبال تصوف و سلوک نبوده و اون عطار نیشابوری بوده!
سوم، در مورد کلمات و اشارات، هم موافقم و هم بی نظر؛ موافق از اون جهت که معاصران، متقدمان و متاخران خیام از اشارات و معانی دوری نسبت به خود واژه استفاده می کردن که بسیاری کنایه هایی از کیش مهر ایران باستان بوده...
اما بی نظرم، ازین حیث که مشخص نیست خیام هم همین روال رو داشته یا واژگان انحصاری خودش رو داشته و یا حتی به معنای عینی مستفاد شدن کلمات
چهارم اینکه، با توجه به دانش ریاضی خیام، احتمالی هم میدم مبنی بر اینکه کاربرد کلمات و واژگان حسب یه سری الگوریتمهایی بوده باشه که شاید بد نباشه دوستانی در حوزه هوش مصنوعی تلاشی و بررسی ای بنمایند.
پنجم، اگر درست خاطرم باشه، پورسینای بزرگ در کتاب «القانون فی طب» در بخشی تاکیداتی دارند بر مصرف شراب سرخ برای میانسالان و سالمندان (در برگردان انگلیسی و متن عربی که بود)؛ با توجه به نزدیکی زمانی با خیام، احتمالش هست که این ماجرا عملیاتی بوده باشه
ششم، دوستی در مورد حضرت لسان الغیب خواجه شمس الدین محمد بزرگ، فرمودن و ...؛ این شاعر گرانقدر بشکل کاملاً عملی و دقیق تمام مراحل تولید، فرآوری، و مصرف شراب سنتی شیراز رو بیان فرمودن. هرکس دوست داره میتونه با همون واژگان جستجو کنه در متون تخصصی شراب سازی و یا از شراب سازان بپرسه تا بهش توضیح بدن... حالا باقی ماجرا رو من تفسیری ندارم.
هفتم، و مخلص کلام، اینکه بسیاری از واژگان معانی و حتی تلفظشون رو مدیون زمانن و در دوره های مختلف زمانی واژه ها تولید میشن، تلفظن میشن و حتی منقرض! اینکه بخوایم یه واژه ای رو بدون زمان بررسی کنیم، خطرناکه
نمونه ساده، زمان جنگ تحمیلی اصطلاح «راهکار زدن» باب شد که امروزه میگیم «راهکار (ارائه) دادن»؛ فاصله زمانی حدود 30 سال هست اما معنای کاملاً فرق دارن.
در زمان جنگ راهکار زدن به معنای گشودن معبر (مسیر) در میدان مین بوده؛ اما الان به معنای راه حل عملی...
ایامتون به کام و زیبایی کلام خیام گوارای جانهای شیفته و بینظیرتان
حمید در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » بیان وادی توحید:
واقعا که خیلی خیلی خیلی سخته فهمش
رسول در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
آنک عسل اندوخته دارد مگس نحل
شهد لب شیرین تو زنبورمیان را
با تشکر از تعابیر زیبای دوستان، ظاهرا سبک و سیاق بیت ، شیرینی لب یار به عسل تشبیه شده ، و میان دو لب یار.زبان یار به زنبور تشبیه شده که هر کس طالب نوشیدن شهد عسل لبهای یار است باید درد و تلخیه نیش زبان را تحمل یارد
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:
ناهید داییجواد، معروف به «ناهید اصفهانی» در بیست و هشتم اردیبهشت سال 1321 در محله «احمدآباد» اصفهان به دنیا آمد.فعالیت هنری او به صورت حرفهای، زمانی آغاز شد که در دانشکده با سیروس ساغری و جهانبخش پازوکی آشنا شد. ناهید از محضر اساتیدی چون تاج اصفهانی، حسن کسایی، حبیبالله بدیعی بهره برد و در کنار اساتیدی چون حسین قوامی فعالیت هنری داشت.
اوایل دهه چهل ترانه «غروب کوهستون» را اجرا کرد و با اجرای اولین ترانه، نام او بر سر زبانها افتاد. برخی از ترانههایی که با صدای زندهیاد پوران ماندگار شد، پیشتر توسط ناهید دایی جواد در اصفهان اجرا و ضبط شده بود.گویا غلامرضا تختی با آهنگ غروب کوهستون به خواب میرفت.علی زند وکیلی این ترانه را بازخوانی کرده است.
پیوند به وبگاه بیرونی
پویا عباسیان در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳:
"پرسان پرسان روبم تا خیمهٔ یار"
"رویم" صحیحه.
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:
عجب خواننده ای بوده این ناهید دایی جواد اصفهانی.یک راننده نامرد زیرش گرفت.
پیوند به وبگاه بیرونی
پویا عباسیان در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » کسری و دهقان:
"ملک وبران شود ز جور ملوک"
فکر میکنم "ویران" صحیح باشه.
سید در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:
با درود سلام بر مدیران این درگاه اطلاعاتی بسیار مفید و به همه دوستان عزیزی که در اینجا یادداشتی به جا گذاشته اند.
مثنوی به قول دکتر الهی قمشه ای متنی دمکراتیک است و یکی از موضوعات پر مناقشه بحث جبر واختیار است. مولانا خود در آخرین بیت این بخش میگوید:
رو بترس و طعنه کم زن بر بدان
پی اش دام حکم عجز خود بدان
قوانین واحکام الهی عادلانه جاریست. این عدالت حق است که جبر است وبرای برقراری این نظام وجود ضد لازم است وگر نه در عدم حق هیچ نیست و هیچ جبری هم نیست. در دفتر ششم در قصه کودکی که به اسیری سلطان محمود گرفتار شده میگوید:
ای دهنده عقلها فریاد رس
گر نخواهی تو نخواهد هیچکس
هم بگو تو هم تو بشنو هم توباش
ما همه لاشیم با چندین تراش
زین حواله رغبت افزا در سجود
کاهلی جبر مفرست و خمود
اگر مفهوم جبر واختیار را با دقت نگاه کنیم تنها تفاوت در صبر است. که شیطان بر حکم حق صبر نکرد تا حکمت آن را دریابد و ما نیز زمانی که بر حکم حق که حادث در هر لحظه است صبر نکنیم به دام می افتیم و شروع به قضاوت از نفس میکنیم. داستان خضر وموسی بهترین مثال بر این حکایت است. وخدا میداند وبس.
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۵:
درست مثل خرید هندوانه که چندین ضربه کاری بر آن وارد میکنید تا بهترینش را برگزینید و دست آخر سفیدترین را قاش میکنید دست کم دو بار به کله ضربه بزنید ولی آرامتر باشد که مغز سفید به سیاهی نرود.
والسلام علی من التبع الهدی
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۹ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۵:
بارها گفته ام و بار دگر میگویم شاه کله خداداد را بخارانید و سپس نظربازی کنید.مثل ای کیو سان مثل منصور خان که به راستی تاثیر دارد.
صیت:گستردگی نام-آوازه-خوبی چیزی را بیان کردن
به صوت و نوا و به صیت معانی
میگوید از همه جهت سخنورم
مصطفی س ل در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۵:
بیت دوم به جای واژه صورت ، صوت در ست است.همچنین بصیت معنی خاصی نداره و اشتباه دارد شده .از قرینه ها اینجور برمی آد که درستش بسیط باشه
پویا عباسیان در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۶:
"گر بر سر ذرّهای فتد سایهٔ تو"
باید اصلاح بشه یک نیم فاصله جا افتاده "ذرّهای"
سلمان مختاری در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۸:
این شعر را سید حسام الدین سراج در آلبوم یاد یار بسیار بسیار زیبا خوانده اند.
سعید در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:
یکی از بازرگانان شیراز در سفری که به کشور بنگاله کرده بود تحف و هدایای گرانقیمتی به حضور سلطان غیاث الدین بن اسکندر بنگالی معروف به اعظم شاه پادشاه بنگاله تقدیم داشت و بدین وسیله مورد توجه واقع شد . شبی از شبهای بهاری که اعظم شاه محفل انسی ترتیب داده بود بازرگان موصوف را نیز به آن مجلس خواند . مهتاب شبی بود قرص و قمر دامن کشان انوار سیمین خود را بر روی باغ و چمن و کاخ سلطانی می گسترانید. به قول مؤلف الفهرست در دستگاه طرب سلطان سه دختر طناز به اسامی مستعار سرو وگل و لاله خدمت می کردند که یکی می نواخت ، دیگری می خواند و سومی با رقص شور انگیزش دلهای جمع را مسخر می کرد . مادر این سه دختر مرده شوی بود که او را به اصطلاح عربی متعارف غساله و دخترانش را هم قهرا دختران غساله و یا به قول ظرفا و شوخ طبعان هند ثلاثه غساله می گفته اند.
باری چون بزم دیجور کاملا گرم شد وسرو گل و لاله به نغمه سرایی و دلربایی پرداختند سلطان غیاث الدین را وجد و نشاطی زاید الوصف دست داد و ساقی گلفام مجلس را مخاطب قرار داده در حال نشاط و سرمستی مرتجا چنین گفت: ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود و با سرودن این مصراع که در آن صنعت ایهام به کار رفته و مرادش سه دختر غساله- ثلاثه غساله- بوده است که در آن مجلس بزم و طرب طنازی و هنر نمایی می کردند از ساقی جام شراب خواست . آن گاه هر چه تلاش کرد که با این مصراع و مطلع زیبا غزلی بسازد توفیق نیافت . بنا به استدعا و پیشنهاد حاضران مجلس مصراع مزبور را به مسابقه گذاشت و به شاعران پارسی گوی مقیم بنگاله مدت یکماه مهلت داد که با این مطلع به مناسبت آن مجلس غزل بسازد و سروده هر کس برنده شناخته شود به قول صاحب تاریخ بحیره پنجاه خروار قماش به او داده خواهد شد.
بازرگان ایرانی مورد بحث که در آن مجلس حضور داشت از پادشاه بنگاله خواهش کرد که مدت ضرب الاجل را تمدید نماید تا خواجه شیراز هم در این مسابقه ادبی شرکت کند . سلطان غیاث الدین رای بازرگان را پسندید ومدت مسابقه را تا مراجعت مجدد بازرگان از ایران تمدید کرد.
بازرگان موصوف به سرعت امور تجاری خود را در بنگاله سرو صورت داده به جانب شیراز روان گردید و ماوقع را به اطلاع حافظ رسانید.
غزل سرای نامی شیراز پس از اطلاع و آگاهی از جریان مجلس و عشوه گریهای سرو وگل و لاله که موجب نشاط خاطر سلطان غیاث الدین شده بودند غزل مشهور زیر را ساخت و به همان بازرگان شیرازی داد تا طوطیان هنر را شکر کن سازد:
ساقی حدیث سرو وگل و لاله می رود
وین بحث با ثلاثه غساله می رود
می ده که نو عروس چمن حد حسن یافت
کار این زمان زصنعت دلاله می رود
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می رود
طی زمان ببین و مکان در سلوک شعر
کاین طفل یکشبه ره یکساله می رود
باد بهار می وزد ازبوستان شاه
وزژاله باده در قدح لاله می رود
آن چشم جاودانه عابد فریب بین
کش کاروان سحر بدنباله می رود
خوی کرده می خرامد و بر عارض سمن
از شرم روی او عرق از ژاله می رود
ایمن مشو زعشوه دنیا که این عجوز
مکاره می نشیند و محتاله می رود
چون سامری مباش که زر دید و از خری
موسی بهشت و از پی گوساله می رود
حافظ زشوق مجلس سلطان غیاث الدین
خامش مشو که کار تو از ناله می رود
صابر خوشبین صفت در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - مست و هشیار:
سلام و درودها
اکثر شعرهای زنده یاد پروین اعتصامی در قالب "قطعه"است .
در بیشتر شعرهای شاعره ی خوش ذوق ، مشکلات و سختی های روزگار و مخصوصا عصر رضاخان به تصویر کشیده شده اند و قطعه های زیبای "محتسب"و "اشک یتیم"از این نمونه اند .
روحش شاد
صابر خوشبین صفت در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۳۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - مست و هشیار:
سلام و درودها
اکثر شعرهای زنده یاد پروین اعتصامی در قالب "قطعه"است .
در بیشتر شعرهای شاعره ی خوش ذوق ، مشکلات و سختی های روزگار و مخصوصا عصر رضاخان به تصویر کشیده شده اند و به قطعه های زیبای "محتسب"و "اشک یتیم"از این نمونه اند .
روحش شاد
جواد در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۵:
با سلام و احترام و ادب خدمت همه عزیزان. به راستی قدر این حالات خوش و ناب عرفانی و نفحات رحمانی را باید دانست و شکرگزار خداوند کریم بود. چگونه است که کسانی در تعامل با اینگونه متون و از همه والاتر قرآن کریم که نامه و سخن محبوب و معبود حقیقی است با بندگان ضعیف خود، اینگونه حالات خوش و ملکوتی را میچشند و برخی چون نگارنده از این غذاهای ناب روحانی محروم هستیم؟! ظاهرا رمز مطلب در این این نکته قابل تآمل است که به عمل کار برآید به سخندانی یا سخنرانی نیست. خداوند به توفیق خود ما را به عمل صالح و خالص و پاک موفق فرماید تا قابلیت اینگونه تعاملات لطیف را مستمرا داشته باشیم. چنین باد
دکتر حسن منعم در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۷ دربارهٔ قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:
با سلام
ظاهرا نظارت خاصی بر روی ابیات بالا نشده
لطفا دقت بیشتری بکار ببرید
چون این سایت جزء سایت های منبع و پر کار برد است ممکن است از نظر صلاحیت فضای مجازی مسدود گردد
لطفا رسیدگی کنید
نیکومنش در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:
درود بیکران بردوستان جان
-سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
معنی و مفهوم ابیات:به وقت سحر پیک سعادت بخش بیداری به بالینم امد وگفت برخیز که وقت نیایش و همدمی با نگار بلند بالا قد شیرین دهن میباشد
2-قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
جام وجودت را از می عشق لبریز کن و مستانه به تماشای نگار زیبا و روح بخش بپرداز چرا که آیین نگار سرمستی و سر خوشی عاشقان خویش می باشد.
3-مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
ای عاشق دردمند که به دنبال استشمام بوی یار (نافه گشا)هستی مژدگانی بده که اکنون (دمادم سحر)آن زمانی است که آهوی ختن از صحرا به سمت تو آمده است که بتوانی از نافه آن بهره مند شوی (استشمام نفخات محبوب به وقت سحر بر اساس عهد ازلی )
4-گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد
به وقت سحر عاشقان دل سوخته به ستایش محبوب خویش پرداخته و با سرازیر شدن اشک از چشمانشان فریاد دستگیری از محبوب سر می دهند
5-مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
مرغ دلم باز دل در گرو کمان ابروی زیبایی داده هست و ای کبوتر دل ایمن از شکار شاهین نظر این زیبا روی نخواهی بود
6-ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
ای ساقی می جان افرا در جام دلم به ریز و از دوست و دشمن باکی نداشته باش چرا که از جهت بر آوردن کام دل ما دشمن برفت و دوست پدیدار شد
7-رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
این یاسمن و سنبل و نسترنی که در وقت بهار در طبیعت مشاهده می کنید و بارانی که ابر بر سر آنها فرو می ریزاند در واقع گریه ایست که ابر به حال آنها می کند که فقط در بهار از زندگی بهره مند می شوند و روزگارشان تا پایان سال اعتباری ندارد واین گریه جانسوز عاشقان نیز بر وضعیت وصال بی اعتبار با محبوبشان هست که مدام این وصال اتفاق نمی افتد.
-چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد
چون صبا همانند حافظ ،بلبل را در نغمه خوانی و میگساری و
جان افشانی دید به تماشای گل ها و ریاحین خوشبو آمده و بو معطر و معنبر انها را در فضا پراکنده کرد و به سوی عاشقان به ارمغانی ارزانی داشت
سر به زیر کامیاب
نیکومنش در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱: