پدر مانی. الف در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
پدر مانی. ا.
هفتهای نیست که این غزل شورانگیز را که بر وجودم لرزه میافکند، نخوانم. وقتی به این بیت میرسم، برون از توانم برانگیخته میشوم:
با آن همه بیداد او وین عهد بیبنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم میرود
امروز، در نخستین روز از بهمنماه نودوشش، در این معنا اندیشه میکردم که در سینه و زبان من گوشهنشین چه کسی است که در گردش ایام، یادش لحظهای محو نمیشود. بیدرنگ به یاد کودک شش سالهام افتادم. امیدوارم طعم عشق را در قلوبتان زایل نکنم، اما بهگمانم هیچ محبتی را نتوان با عشق به فرزند ـ که نه رنگ میبازد و نه به دیگری منتقل میشود ـ قیاس کرد. شش سال است که همواره از خود پرسیدهام که چگونه سخنسرایی میتواند با داشتن فرزند، در وصف معشوق زمینی دیگری غزلی بگوید و شعر بسراید. و بعد به خود نهیب میزنم که آن غزلیاتی که اینگونه جهانگیر میشوند و برون از ظرف زمان و مکان، دل و دین هر نیوشندهای را میلرزانند، البته که پای بر زمین ندارند (گو اینکه باور دارم عشق فناناپذیر به فرزند نیز از جایی در آسمان بر زمین نازل میشود).
زیاده جسارت کردم. برای مادر امیرعلی هم بهترینها را آرزو دارم.
علی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:
قیامت میکنی سعدی نمک ریزی و مینازی
کبابی آر به تنگش می کناری حور سربازی
سرباز سیستان حور سبزه
محمد تاج احمدی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۸ - جمع آمدن ساحران از مداین پیش فرعون و تشریفها یافتن و دست بر سینه زدن در قهر خصم او کی این بر ما نویس:
مصرع
این سفال و این پلیته دیگرست
تا پایان ِ اثر اشاره ای هم به سوره نور آیه 35 دارد
nabavar در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷:
خورد گاو نادان زپهلوی خویش!
چه خوش تعبیر و تفسیری داشت ، مرسده بانو
که ضربه کارد به پهلوی گاو ، در نتیجه ی پرخوری و در نتیجه تنگی نفس اوست،
البته که تعبیر دیگر دوستان نیز تا حدودی قابل پذیرش است ، ولی حاشیه ی جناب مهاجرانی را مربوط به موضوع نمی بینم ، امید که ایشان توضیح بیشتری در مورد مجازی بودن پهلو بدهند
با احترام
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷:
خدایا پناه بر تو
من ماتم و مبهوتم این دوستان که هر یک فکر میکنند رای آنها درست است چرا دمی فکر نمیکنند که آیا ممکن نیست فردوسی هر دو برداشت را در نظر داشته است.
و اما به این دوست بالایی:
1-شکل درست این بیت شیخ سعدی چنین است:
بمرد از تهیدستی آزادمرد
ز پهلوی مسکین شکم پر نکرد
آزادمرد از تهیدستی مرد(یا میمیرد) ولی از پهلوی مسکین شکم خود پر نکرد(نمیکند)
چنانکه آشکار است میتوان گفت آن که آزادمرد نیست و ستمکاره است همچون درنده ای است که از پهلوی جانور مسکین و ناتوان شکم خود پر میکند و به مردارخواری روی نهاده و مینهد.(ضعیف کشی)
سعدی نیز در اینجا هر دو معنی را در نظر داشته است.
روفیا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷:
سید عطاء الله مهاجرانی گرامی
لطفا این را هم بگویید که معنای مجازی پهلو در اینجا چیست؟
معنای بیت چیست؟؟
محمد در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶:
در این شعر شاعر به موضوع مهمی اشاره دارد که امروزه بهش میگن: "زندگی در زمان حال"..اینکه ادم سعی کنه از تک تک لحظات زندگیش کمال استفاده رو بکنه و لذت ببره، چون در نهایت این زندگی چه خوب و چه بد میگذره...پس چه بهتر که اجازه بدیم به خوبی بگذره تا در اینده احساس پشیمانی نکنیم.
آرش شرفی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
هرکس به اندازه فهم و درکش از عرفان و شعر و ادبیات و همینطور به اندازه شعور اجتماعی که دارد می تواند صحبت نماید و واقعا صحبت های آقای صالح را من دیدم و واقعا تاسف خوردم که با چه کبر و غروری و از نگاه عاقل اندر سفیه دیگران را نگاه می کند و نمی داند که تکبر می تواند انسان را به پایین ترین درجات بیاندازد حتی اگر اگر دارای علم باشد در مورد این دوست عزیزمون قابل تأمل هست و امیدوارم که کمی در خلوت خودش فکر کند تا شاید بر شیطان غلبه کند و در مکان های دیگر افاضه علم را اصلاح نماید
سید عطاالله مهاجرانی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷:
خورد گاو نادان زپهلوی خویش!
زپهلوی خویش، یک اصطلاح مجازی ست، به معنای از سوی خویش یا از طرف خویش. دوستان ارجمندی که پهلو را به معنای حقیقی آن تصور کرده اند، در تفسیر بیت به تنگنا افتاده اند. اصطلاح «از پهلو » را در آثار شاعران دیگر می بینیم که شاهد سخن ماست.
مولوی:
گر بدزدی و ز گل من می بری
رو که هم از پهلوی خود می خوری
سعدی:
نمرد از تهیدستی آزاد مرد
ز پهلوی مسکین شکم پر نکرد
حافظ:
بگشا بند قبا تا بگشاید دل من
که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود
در هر سه شاهد پهلو به معنای مجازی ست و نه حقیقی. بدهی ست که حکیم فردوسی هم به همان مفهوم مجازی این واژه را به کار برده است.
با احترام
ریحانه کرم پور در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۱:
به خدا خبر ندارم چو نماز میگزارم
که تمام شد رکوعی؟ که امام شد فلانی؟
خسروی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:
سلام خدمت دوستان.بیت ششم"کوکب بخت مرا..."پیش از حافظ توی کتاب بختیار نامه از دقایقی مروزی به صورت تک بیتی ثبت شده.احتمالا حضرت حافظ این بیت رو از جناب مروزی به وام گرفته
خسروی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:
سلام خدمت بزرگواران.مشابه بیت سوم"به زیور ها بیارایند..." رو بنده تو ی کتاب بختیار نامه از محمد دقایقی مروزی( قرن6)خوندم با این ترتیب که *به زیور ها بیارایند خوبان خوب رویان را تو سیمین بر چنان خوبی که زیور ها بیارایی* به نظرم سعدی علیه الرحمه این بیت رو از جناب مروزی به وام گرفته
مجید در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
دربیت سعی چه کوشیم که از مروه صفا رفت غیر از اشاره به یکی از مناسک حج،مروه به معنی بسیار خوشبو و تمیز و صفا به معنی پاکیزگی و شادابی.
رضا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحهای از گیسوی مُعنبر دوست
صبا:بادبرین، بادی لطیف وروح افزا که گویند اززیرعرش وزیدن آغاز می کند وغنچه ها را می شکفد. درادبیّات عاشقانه رابط میان عاشق ومعشوق است. برمنزلگاه معشوق دسترسی دارد وپیام وعطر وبوی اورا برعاشقان می رساند.حافظ اغلب با این باد درد دل می کند.
نفخه: یکباروزیدن باد، بوی خوش، نَفَس
مُعنبر: عنبرین، مطلق خوشبو.عنبر مادهای خوشبو و خاکستریرنگ که در معده یا رودی عنبرماهی تولید و روی آب دریا جمع میشود. گاهی خود ماهی را صید میکنند و آن ماده را از شکمش بیرون میآورند.
گرچه دراین غزل اسمی ازکسی به میان نیامده، لیکن چنانکه ازفَحوای کلام برمی آید بنظرچنین می رسد که مخاطبِ غزل شیخ ابواسحاق است که قبل ازشاه شجاع ،یارصمیمی وانیس ِ دل ومونس جان حافظ بوده وباهمدیگرچندین سال رابطه ی عاطفی- عاشقانه داشتند. به ظنّ قوی او درسفر بوده وحافظ این غزل را ازدلتنگی ودرفراق ِ اوسروده تا اندکی ازآتش اشتیاق درونی فرونشانده باشد.
معنی بیت: ای نسیم سحرگاهی اگرگذرت به سرزمین دوست(به احتمال زیادشیخ ابواسحاق) بیافتد ازعطر جانبخشِ گیسوانِ عنبرین بوی دوست بیاور.
آن را که بوی عنبر زلف توآرزوست
چون عود گوبرآتش سودا بسوز وساز
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
جانبرافشانم: جان را نثار کنم.
درادامه ی بیت پیشین، ای پیک مشتاقان اگرنفحه ای ازعنبرین گیسوی دوست برای من بیاوری
معنی بیت: سوگند به جان دوست، که به شکرانه ی دریافت این عطر،جان خویش رابارغبت واشتیاق نثارمی کنم وجان به جان آفرین تسلیم می کنم.
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تاکنم جان ازسر رغبت فدای نام دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
درآن حضرتت : درآن بارگاه تورا
نباشد بار: راه نباشد،اجازه ی شرفیابی نداشته باشی
معنی بیت: درادامه ی سخن... ای صبا وچنانچه به تواجازه ی شرفیابی ندادند ونتوانستی به پیشگاهِ دوست مُشرّف گردی، دست خالی برنگردحداقل ازدر دوست مقداری گرد وغبار بیاور تاسُرمه چشمانم کنم.
گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
خاک راهی کان مُشرّف گرددازاقدام دوست
من گدا و تمنّایِ وصل ِ او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
هیهات: غیرممکن است، شدنی نیست.
منظر: چهره وسیما ،جایگاه نظر
معنی بیت: منِ تهیدست وفقیر ودرخواستِ وصلتِ او! هیهات ! (این دوهیچ سنخیّتی ندارند اطمینان دارم که غیرممکن است ومن به وصال او کامیاب نخواهم شد) اگرخیلی خوش اقبال وسعادتمند بوده باشم شاید بتوانم سیمای دلکش دوست را درخواب ببینم.
گفتم روم به خواب و ببینم جمال دوست
حافظ ز آه و ناله امانم نمیدهد
دل ِ صنوبری اَم همچو بید لرزان است
زحسرت قد وبالای چون صنوبر دوست
بسیاری ازشارحان، بدون توجّه به گستردگی معنای صنوبر،هردو صنوبر را درمصراع اوّل ودوّم به معنای معمول همان درخت گرفته ودرنتیجه معنای اصلی بیت ازنظرها پنهان مانده است.
"صنوبر" معانی زیادی دارد ازجمله: غم و اندوه , از غم و حسرت نحیف شدن، نگرانی , رنج و عذاب دادن , غصه خوردن , کاج , چوب کاج , درخت ِصنوبر،سپیدار، معشوق و.....
"صنوبر" درمصرع اوّل: از غم و حسرت نحیف شدن
"صنوبر" درمصرع دوّم : سرو وهمیشه سبز، درختی است از تیرة مخروطیان که همیشه سبز است و جزو درختان زینتی است . برگ های متناوب و سوزنی دارد و چوب آن در صنعت خاصه منبّت کاری به کار می رود.
معنی بیت: ازحسرتِ قدوبالای دلکش ِ دوست آنقدر غم وغصّه خورده ام که دلم ضعیف ونحیف شده ، وهمانندِ بید می لرزد.
چو شاهدان چمن زیردست حُسن تواَند
کرشمه بر سَمن و جلوه بر صنوبر کن
اگر چه دوست به چیزی نمیخرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
به چیزی نمیخرد ما را: برای ما ارزشی قایل نیست، وما اهمیّتی برای اونداریم،
معنی بیت: اگر دوست برای ما هیچ ارزشی قایل نیست وبه ماذرّه ای اهمیّت نمی دهد حاکم اوست واواختیارکامل دارد. لیکن اودرنظرگاهِ ما آنقدر اهمیّت وارزش دارد که یک تارموی اورا بایک جهان باهمه ی نعمتهایش معاوضه نمی کنیم.
اگربرجای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
چه باشد اَر شود از بندِ غم دلش آزاد
چو هست حافظ مِسکین غلام و چاکر دوست
چه باشد: چه اتّفاقی می افتد
مسکین : تهیدست وبی نوا
معنی بیت: اگردل ِ حافظ بی نوا وفقیر،بابذل توجّه وعنایتِ دوست ازبندِ غم آزاد گردد چه اتّفاقی می افتد ؟ ضمن آنکه حافظ غلام و خدمتگزار صدیقِ دوست است، واستحقاق دارد که دلش به فیض ِ دیداراواز بند ِغم واندوه رهایی یابد.
چه بودی اَر دل آن ماه مهربان بودی
که حال ما نه چنین بودی اَرچنان بودی
همایون در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
از غزل های آغازین پیش از ملاقات شمس و تحول بنیادین
نشانه تقلیدی از نهضت عرفانی بایزیدی و البته آلوده با باور های دینی که مبتنی بر خود نمایی و خود بزرگ بینی به همراه گناه کار و پست شمردن دیگران است و برتری خود
وقتی خود نمایی مهم می شود معنا در تاریکی قرار می گیرد
اگر نمی بود ملاقات او با شمس و پرواز و رهایی جلال دین٫ ما همچنان با این گونه عرفان در جا می زدیم
همان گونه که سر دمداران مذهپی ما پس از هزار سال هنوز به باور های دروغین و مردم فریب خود دل خوش اند و مردم ما به پابوسی اهل قبور
همایون در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
این غزل به خوبی عرفان و شناخت جلال دین پیش از دوستی با شمس را نشان می دهد و سند خوبی برای ارزیابی دستاورد عظیم این دوستی است
آلودگی باور ها و ادبیات دینی سامی که در غزل های آینده زدوده می شود یکی از این نشانه هاست
و اینکه جلال دین از ابتدا به شعر اهمیت می داده و ذوق آن را داشته و آیین درویشی و عشق را نیز از پدر عارف مسلک خود آموخته است
سستی مضامین این غزل چنانچه در برابر تک تک موارد مشابه در غزل های آینده جلال دین قرار بگیرد توانایی او را در اوج گیری پرواز معنوی نشان می دهد
تراژدی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:
«جنگ هفتاد و دو ملت "همه" را عذر بنه... چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند...» «"همه" را٬ "همه" را٬ "همه"...»
مشاهری در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۴:
در تصحیح محمد بقایی مصرع اول به این شکل است:
در ره روی عشق، چه میری، چه اسیری
علی رجبی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو:
البته بیت 99 اگر "تیو" اسم پهلوان باشه که اشاره شد
مصرع دوم بیت 99 صحیح این است
به سالار "تیو" سپه کش سپرد
ملینا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست: