گنجور

حاشیه‌ها

رضا ستخر در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۱:

متن گنجور :
نبندم به آوردگاه راه اوی
بنیرو نگیرم کمرگاه اوی
صحیح :
ببندم به آوردگاه راه اوی
بنیرو بگیرم کمرگاه اوی

سید حسن در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

برام خنده داره که کسایی که سطح درک و شناختشون نسبت به آفرینش از سطح چهارپایان و مسائل حیوانی فراتر نرفته میخوان درک و شناخت افکار حافظ رو به ما یاد بدهند.
به قول خود حافظ: کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت

abn در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵:

منم با تور تایلند موافقم

نیکومنش در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:

درود بیکران بر دوستان جان
-فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم
که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم
آن پیر صاحب نظرمرا فتوایی داده است که عهد ازلی بر آن استوار شده که به هنگام کامیابی از می محبوب می بایستی یاران هم کیش خویش را یاد کنی (یعنی یک تنه جام وجود را از می پر نکنم و از آن بهره ای به یاران برسانم )
2-چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم
روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم
این اموخته های ظاهری من چون دلقی ریا کارانه بر روحم سنگینی می کند و در پی آنم که این لباس ریایی را چاک زنم و روحم را از عذاب این علم ظاهری نجات دهم
3-تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من
سال‌ها شد که منم بر در میخانه مقیم
شاید در اینصورت که سال‌های زیادی است بر در میخانه عشق مقیم
شده ام نگارم نظری به من افکنده و جام وجودم را به جرعه ای از می هستی بخشش لبانش سیراب کند(رسیدن نفخه ای از محبوب به جان عاشق)
4-مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت
ای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیم
من سال‌های زیادی است که خدمتگذاری محبوب نهانی خویش را می‌کنم ولی محبوبم کامیابی را برای من روا نمی دارد ای نسیم پیام رسان سحری به هنگام بازگشت به سوی دوست این پیغام را به او برسان
5-بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری
سر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیم
که حتی اگر صد سال بعد بر سر خاک من گذرد کند و مرا یاد کند استخوان‌های پراکنده ام از شمیم جان افزایش رقص کنان زنده شده و به سویش به استقبال خواهند آمد
6-دلبر از ما به صد امید ستد اول دل
ظاهرا عهد فرامش نکند خلق کریم
آن نگار جفا پیشه در ابتدا با دادن صد ها امید و ارزو دل از ما ستاند و بعد همه وعده ها را فراموش کرد و فقط جفا پیشه کرد پس ظاهرا اینطور بوده که نگار بخشنده سیرت، وفا دار به عهد می باشد و دروغین بوده این وعده وعیدها(عشق آسان نمود اول ولی...)
7-غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش
کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم
ای دل چون غنچه به خود پیچیده از جفای یار دلتنگ مباش چرا که به همت شب زنده داری و سحر خیزی انفاس محبوب به صبحگاهان فرا خواهد رسید و چون گل کامیاب خواهی شد
8-فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن
درد عاشق نشود به به مداوای حکیم
واین را بدان که این اشفتگی و دل پریشی که تو داری به داروی حکیم مداوا نخواهد شد چرا که آن درد ،درد عشق است و مداوای دیگری دارد
9-گوهر معرفت آموز که با خود ببری
که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
تو ای دل پر درد من سعی کن که به گوهر دانش و معرفت خود را روشن سازی چرا که مال و اندوخته طلا و نقره در قسمت دیگران است که باید زحمت زکاتش را هم بکشند
10-دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
در راه عشق دام های زیادی را ابلیسیان گسترانیده اند که عاشق به معشوق خویش نرسد مگر خداوند کریم یاری نماید که عاشق بتواند از شیاطین پیش افتاده وخلاصی یابد .
-حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش
چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم
حافظ اگر به ظاهرسرمایه دنیایی چون طلا و‌نقره نداری اتفاقا شاکر باش
و ‌بدان هیچ چیز برای تو بهتر از طبع هنری و لطافت سخن نیست .
سربه زیرو کامیاب

مشاهری در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷:

بیت چهارم در تصحیح محمد بقایی «نقش کین» آمده و به نظرم کین درست است. نقش چین را سنایی بسیار به کار برده اما در اینجا آن معنایی را که سنایی از چین در نظر دارد، نمی دهد.

سینا در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - اشک یتیم:

پروین بزرگترین شاعر جامعه شناس ایران هست.این را به جرئت می توان گفت.در هر حال نمیشود هر سخن یا نظمی که قبلا در فلان کتاب نوشته شده است بگوییم کس دیگری که بعدا آن را نوشته از فرد قبلی تقلید کرده.اگر این طور باشد باید گفت که حافظ و... این ها مقلد اند چون مضامین شعری آن ها از شعرای قبل مانند رودکی الهام گرفته شده است.به هر حال اگر پروین شاعری مقلد هم بوده باشد(تا حدی کم)این تقلید در دایره حدود باقی نمانده است و با هنر شعری والای پروین در آمیخته است.

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو:

همه کشور و کنج من ز آنِ تست
شکل صحیح
همه کشور و "گنج" من زانِ تست
.

رضا صادقی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۲:

سید ریپورت عزیز
پیشانی در فرهنگ برهان به معنای وقاحت، بی حیایی، پرورویی آمده است که درست با این بیت:
هنگامی پیشانی است این متناسب و صحیح است.

امیر در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

لطفا تصحیح گردد
شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود

محمود ساریخانی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱:

با درود و سپاس
دوازده بیت مانده به پایان :
به بیژن بفرمود کاین خواسته ببر سوی ترک روان کاسته
به نظر می رسد مصراع دوم( ببر سوی دخت روان کاسته ) باشد .

نیکومنش در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶:

درود بیکران بر دوستان جان
-گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
از ماه ابروان منت شرم باد رو
معنی و مفهوم ابیات:
در دل هوای ماه نو زمینی (محبوب زمینی،حاکم،پادشاه،وزیرو...)
لحظه ای پدیدارشد معشوق از غیرت بر اشفت و گفت چگونه از رخ ‌سیمای ماه گون کامل من تو را شرم نشد که به سوی ماه پاره ناپایدار
متمایل شدی
2عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست
غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو
روزگار زیادی است که دل تو از دربندان زلف(حسن و زیبایی) من هست آگاه باش که به جای تمایل به نامحرمان عشق هوادار و همدم دل سوختگان و گدایان عشق باشی
3-مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما
کان جا هزار نافه مشکین به نیم جو
خود فروشی های عقل حسابگر(عطر عقل) را به مزایده بازار حسن شبگیر(هندوی زلف )ما وارد مکن که در این بازار به نیم جو بها نخواهد ارزید
4-تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار
آن گه عیان شود که بود موسم درو
مطمئن باش به پیشگاه حقیقت(موسم درو) تخم مهر و وفا که در این کشتزار ازلی سینه کاشته شده است سرسبز شده و به ثمر خواهد رسید
5-ساقی بیار باده که رمزی بگویمت
از سر اختران کهن سیر و ماه نو
توجه حافظ به مبدا:ای واسطه فیض و رحمت معشوقه ازلی بیار باده و جام وجودم را پر کن که در راستی مستی ،از اسرار اختران دیر باز هستی و هلال ماه نو چند نکته برایت باز گو کنم
6-شکل هلال هر سر مه می‌دهد نشان
از افسر سیامک و ترک کلاه زو
اختر بد مهری (ابلیس )است که از حسد به دنبال تسخیر جایگاه ماه بوده ونمیگذارد که عشاق ماه تمام رخ دوست را ببینند و همانند تاج پادشاهی سیامک و ترک کلاه پادشاهی زو طهماسب که در تاریخ ناکامیشان معروف است باعث ناکامی عاشقان ناخالص می شود
-حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست
درس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو
حافظ چنانچه می خواهی از بد مهری آن اختر بد مهر (ابلیس)در امان باشی مصاحبت و همراهی عاشق واصل و اهل راز(پیر مغان)را انتخاب کن ودروس و احادیث عشق را از او بشنو و از او تعلیم سخن گیر.
سربه زیروکامیاب

مجید در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » ای چرخ‌!:

این شعر مال عارف قزوینی هست

nabavar در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷:

روفیا بانو
”یار دیرین “را گُل گفتید
یاد آن بحث های شیرین گرامی باد
زنده باشید

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:

بیت 12
به "تیغ‌ و‌ زره" نیزه‌داران ز پیش‌
بیت 16
چو شیر "ژیان" پهلوان پیش صف
بیت 21
"غَوِ های‌ و هوی" از دو لشکر بخاست
بیت 29
هر ایرانیی در "کمند" و کمین
بیت 39
چو کشتی که بر کشتی "افتاد"
بیت 40 مصرع دوم مشکل وزنی داره
به گمانم شکل صحیح این باشد
"ز یک تن جهانی سپه در گریز"
بیت 45 مصرع اول
هم "از رهش" گرزی چنان زد به زور
بیت 53 مصرع اول
همی گفت "زینسان" و از خشم‌ و کین
بیت 117 مصرع اول
همی گفت "زینسان" برو بوم و گاه

کبرا حسینی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۲:

به فندق، گُلِ ارغوان را بِخَست
فندق گاهی در شعر فارسی و البته در اینجا، استعاره از انگشت دست است (شاید به دلیل رنگ حنا روی انگشت).
گل ارغوان هم استعاره از صورت و گونه است.
فرنگیس با دستش بر صورت خود می‌زد یا آن را می‌خراشید.

روفیا در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷:

بلی
گمان می کنم معنایی که یار دیرین مرسده بانو گفتند درست است.
با توجه به نیم بیت اول که زنهار می دهد که چندان به زور بازویت تکیه مکن، اینجا هم مراد گوینده اینست که گاو که طبیعتا نادان است (گاو دانا که نداریم) از طبیعت نادان وار خود ضربه می خورد نه از کس دیگری.
البته هیچ نمی دانم جریان این ضربه چگونه و از چه قرار است.
ولی دور از ذهن نیست جریان کارد به پهلوی گاو و فوران محتویات معده.
در روستایی که در آن باغداری می کنم گاوها لاینقطع در حال خوردن هستند و اگر هم دمی از خوردن فارغ شوند به نشخوار مشغولند حتی نیمه شبان!
چالش عظیمی است برای این زبان بسته ها سیر شدن!

رهام در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

بیت پنجم روشنایی بصر صحیح میباشد.

مرتضی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۴۴:

برای این شعر دو مرتبه معنایی می توان در مظر گرفت.
مرتبه معنایی نخست: بابا طاهر آگاهی و دانش را باعث رنج انسان می داند و معتقد است کمتر دانستن موجب راحت زیستن انسان می شود.
مرتبه معنایی دوم: اگاهی باعث پیش داوری انسان نسبت به تغییرات، رخدادها و خواسته های خداوند و چون و چرا کردن در حدوث امور است. اگاهی نداشتن، یا رها کردن دانش باعث آزادگی انسان و تسلیم شدن در برابر خداوند و خواسته های اوست.
من با این که فکر می کنم منظور باباطاهر دومی است. اما معنای نخست را بیشتر می پسندم.

فرجام ۵۳۸ در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

در خصوص واژه ی " هفت " در مصرع : رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها ...... عدد هفت در برخی از فرهنگها ( از جمله فرهنگ ایرانی ) نشانگر زیادی و بیشی است و شاعر میخواهد بگوید که برای برطرف کردن کینه از سینه ، شستن زیاد لازم است . از جنبه ی دیگر میتوان اینگونه تفسیر نمود که در احکام اسلامی حکم هفت بار شستن فقط برای برطرف کردن نجاست سگ آمده است و شاعر برای نشان دادن پلیدی کینه از عبارت " هفت آب شو" استفاده کرده است .

نیکومنش در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:

درود بیکران بر دوستان جان
-گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود
معنی و مفهوم ابیات:عشق این ودیعه اسمانی همان امانتی است که در ازل دل انسان به غیرت ،هوادار و نگه دار آن شده است و دل عاشقان به عشق مهر شده واگر نشان معشوق را می جویید باید از دل عاشق نشانی او راگیرید
2-عاشقان زمره ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهربار همان است که بود
عاشقان طلایه داران و پیش اهنگان لشگر امانت الهی (عشق)هستند و بدینسان است که عاشقان در شوق معشوق اشک ریزان هستند ولی هر کدام از قطره اشگ آنها در حکم گوهر گرانبهایی است که نمی توان قیمتی روی آن گذاشت.
3-از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود
ای نگارم من که از دل شب تا دم صبح به یاد توبا باد صبا همنشین هستم
می توانی از او حال دل مرا سراغ گیری که ببینی چگونه بوی زلف معطر تو در تاریکی شب مونس جان من می باشد
4-طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود
کسی را طالب واقعی گوهر عشق در این روزگار نمی بینم وگر نه خورشید عالم فروزان هستی همیشه به دنبال پروراندن گوهر در دل معادن (دل‌های پاک )مستعد می باشد
5-کشته غمزه خود را به زیارت دریاب
زان که بیچاره همان دل‌نگران است که بود
نگارا تو که به اشاره چشم و ابرو هستی عاشقان را به باد داده ای و
انها را کشته خویش کرده ای با سر زدن به انها و یاد کردن ،انها را از دل نگرانی بیرون اور
6-رنگ خون دل ما را که نهان می‌داری
همچنان در لب لعل تو عیان است که بود
نگارا تو به دنبال نهان داشتن کشتن دل عاشقان خویشی و حال آن تمام ماجرا (کشتن دل عاشقان)از لبان لعل گون خون الود دل تو مشخص می باشد
7-زلف هندوی تو گفتم که دگر ره نزند
سال‌ها رفت و بدان سیرت و سان است که بود
در دل خویش گفتم که شاید زلفان سیه رنگ تو دگر با من کاری نداشته و ره زن دل من نباشند ولی سالها میگذرد و میرود ولی از راهزنی زلفان تو چیزی کم نمی شود.
-حافظا بازنما قصه خونابه چشم
که بر این چشمه همان آب روان است که بود
ای حافظ به دل کشته و نالان خویش باز گو که این چشمه پر آب که می بیند، خروشان از خون دل عاشقانی است که چون تو کشته محبوب هستند

۱
۳۰۲۴
۳۰۲۵
۳۰۲۶
۳۰۲۷
۳۰۲۸
۵۵۲۶