گنجور

حاشیه‌ها

داود در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

در مورد سوال خانم زهرا دارابی
نظر ودرک من هست ودوست دارم عزیزان آگاه اشتباهات بنده رو اصلاح کنن.‌.‌.
در بالای این ابیات از عقل که اندیشه رو بوحود میاره صحبت کرده که منظور اینه اندیشه های ما در مورد موضوعات اطرافمون صد رنگی واختلف بوجود میاره وهمون اختلاف گریبان رومی وزنگی یا افراد یک جمعی با عقاید مختلف رو.‌..
مصرع بعدی واز چیزی که قابل روئیت برای خودت نیست چیزی میسازی(اصطناع...صنع...ساختن) وروی اون تعصب نشون میدی که باعث جنگ افروزی میشی.‌‌...
مصرع بعدی میگه این اندیشه های پنهان ومخفی وزیرک درونی خودت رو گوشمالی بده وبر دیگران تحمیل نکن‌.‌.
مصرع بعدی فریاد رب من خالص است یا عقیده من خالص هست سر دادن،به والله که شاخه و قسمتی از حقیقت هست وکامل نیست ای بزرگوار...پس اصرار بر درستی عقیده خودت نکن...
مرسی

غلامرضا سیسکانی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:

با سلام خدمت دوستان
بنظر بنده در بیت زیر نال بمعنی نعل اسب است
حافظ خسته که ازناله تنش چون نالیست
نال: همان نعل اسب است که همیشه تحت فشار بوده و در زمانهای گذشته به نال معروف بوده . در حال حاضر افاغنه عزیز که در زمان نبود مرزها هموطن ما بودند نیز به نعل ، نال میگویند

داود در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

در مورد برداشتهای بعضی عزیزان که نظر به تفرقه افکنی وایجاد جدایی از اشعار مولانا دارن نظر من اینه که مولانا حتی اشعارش رو با بسم الله یا بانام خدا بر خلاف بقیه شاعران شروع نکرده واین به نظر من مولانا کلمه ای بعنوان جدایی براشون ناشناس بوده چه برسه بیان در مورد دوتا مذهب به دیده تفاوت وجدا ازهم نگاه کنن.

داود در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

در مصرع هفتم وهشتم از نظرمن به زیبایی به قدرت درونی هر آدمی که امروزه تحت عنوان قانون جذب ازش نام میشه اشاره کرده...
هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا...

داود در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

سلام دوستان. به نظر من تا زمانی که تفکرات مولانا رو بعنوان یک تفکر فرامرزی وفرا مذهبی وفرانژادی وازین قبیل ننگریم متاسفانه به نظر من بهره ای از اشعار مولانا نصیبمون نخواهد شد...
با تشکر از دوستانی که با درج حاشیه کمک به درک مفاهیم وجانمایه اشعار مولانا میشن

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴:

در این جا در مصرع سوم و چهارم این رباعی که چند معنی دارد که به نظر من کلمه پرسشی وبعد این ناگهان معنی میدهد.
جمع این رباعی از 5622

زرهی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

همه یکسره نزد شاه آمدند
بر نامور تخت گاه آمدند
همه سراسر درست است

زرهی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳:

همی گفت خرم زیاد آنک گفت
که مازندران را بهشتیست جفت
بهشتست درست است

nabavar در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

دوستان در بیت :
شود برگ پژمرده و بیخ مست
سرش سوی پستی گراید نخست
همان مُست و نخُست صحیح است
مُست چند معنا دارد و یکی هم ناستوار است.
،،،
سُست و مُست
لغت‌نامه دهخدا
سُست و مُست . [ س ُ ت ُ م ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) نااستوار. نامحکم . نادرست .- امثال :همه جایم سست و مست است فقط ناندانیم درست است .

زرهی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲:

به هر سو که آییم و اندر شویم
جز او آفرینت سخن نشنویم
جز از آفرینت درست است

زرهی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲:

چو از شاه بنشنید زال این سخن
ندید ایچ پیدا سرش را ز بن
بشنید درست است

زرهی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

همه یکسره نزد شاه آمدند
بر نامور تخت گاه آمدند
همه سریسر درست است

زرهی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

شود برگ پژمرده و بیخ مست
سرش سوی پستی گراید نخست
بیخ سست درست است

زرهی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۴:

بود زخم شمشیر و خشم خدای
بیابیم بهره به هر دو سرای
نیابیم درست است

حمیدِ زارعیِ مرودشت در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

آقای نادر! شما چندتا منبع دم دست دارید که نوشتید در اکثر منابع؟ و سوال دیگه اینکه در اقلِ منابع چی اومده؟
هر کودکِ تازه‌کاری متوجه میشه که اینجا (دردنوش) درسته. درد به ضمِ اول، به معنای ته‌مانده‌ی شرابه. و افراد بی‌پول، توی میخونه‌ها معمولا به خوردن درد رو می‌آوردن.

همایون در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۷:

لطف در هستی‌ می‌‌تواند تبدیل‌ها را موجب شود نه سختی و زور زیرا از راه درون کار می‌‌کند و آن دیگری از بیرون، و بیرون خود از درون می‌‌آید
"وهم" یک حس درونی است که وقتی با عشق همراه شود به پرواز در می‌‌اید این نکته را در این غزل می‌‌توان شکار کرد، اینکه لطافت "وهم" چگونه کار می‌‌کند و یک انسان عشق آفرین چقدر ارزش و اهمیت دارد

ابن فردوس در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:

این مصرع
"چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت"
را شجریان به این گونه خوانده :
"نگه نداشت دل ما و جای رنجش نیست"

همایون در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۸:

مستی در عرفان به معنی‌ در هم آمیختن همه صفات نیک آدمی است و حالتی که به انسان دست می‌‌دهد که صدق و فقر و عشق و هستی‌ و خیال را یکجا در خود تجربه و احساس می‌‌کند و سرمستی نشانه اوج این حالت است و مطرب آن بخش خود آگاهی‌ در انسان است که در چنین حالی‌ بیدار و آماده کار می‌‌شود تا از هستی‌ نوایی تازه بر آرد و یگانگی آن را و بی‌ پایانی آن را به سراید، گوش نا محرم و نا آشنا نمی تواند دوام بیاورد و اینجا کم می‌‌آورد و احساس حماقت به او دست می‌‌دهد و ناگزیر حماقت خود را آشکار می‌‌سازد، جلال دین در یک جلد از کتاب ماهنامه خود یا همان مثنوی معروف نیز از ادبیاتی بهره می‌‌جوید تا حماقت‌ها را آشکار سازد و شنونده نا محرم را از ادامه آن باز می‌‌دارد
اینجا نه سخن ردّ بزرگان است بلکه اثبات بزرگی است اینکه شمس با این عظمت پیدا می‌‌شود که مورد تحسین عالم و آدم قرار می‌‌گیرد خود باعث امیدواری و سعادت انسان است و خوش حالی‌ همه پیغامبران است که در راه خود موفق بوده اند تا انسان را به عظمت خود باز گردانند و رسالت خود را به انجام برسانند.
شمس خود قربانی حسادت‌های افرادی شد که نمی توانند بزرگی انسان را ببینند زیرا خود را عاجز و درمانده می‌‌بینند و بزرگی‌ را فقط مخصوص رستم و افراد دیگر می‌‌دانند که در تاریخ بوده اند و دیگر پیدا نمی شوند، این خود درسی‌ بزرگی‌ بود که شمس به جلال دین داد که بزرگی‌ را در خود بجو نه هیچ جای دیگر

موج آسوده در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۶:

درود برشما خانم منا. من آن سخنرانی درباره فخرالدین اسعد گرگانی را گوش دادم. آنجا استاد این شعر را می‌خوانند اما نمی‌گویند از فخرالدین اسعد گرگانی است. بلکه مانند بسیاری دیگر از سخنرانی‌ها، غزلی از مولانا را می‌خوانند به تناسب موضوع و یا برای ختم سخن.

همایون در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۹:

راز آمیزی هستی‌ به ذات آن باز می‌‌گردد و گشایش راز نه از راه حس و تجربه بلکه از راه راز ورزی و هم راز شدن میسر است. ماهی‌ مثالی است که جلال دین از آن بهره می‌‌گیرد و بی‌ پایانی هستی‌ را به دریا و ماهی‌ تشبیه می‌‌کند ماهی‌ نمی خواهد همه دریا را دریابد یا بنوشد پس به پایان دریا نمی اندیشد بلکه در آن رهایی و آزادی و شناوری و تماشا و گهر یابی‌ را تجربه می‌‌کند و این گونه با دریا یکی‌ می‌‌شود.
فقر یعنی‌ به دارایی خود ننازیدن بلکه به دارایی بی‌ پایان هستی‌ پی‌ بردن، و این آغاز صدق در انسان است، که ماهیتی درونی است بر عکس روابط بیرونی که آلوده به ملاحظات و دورویی هاست، و این سرمایه صدق در انسان است که تبدیل‌ها را میسر می‌‌کند و همراه هستی‌ به پیدایش و آفرینش می‌‌پردازد
آب برکه جاودانی نمی بخشد چون خود از محدودیت می‌‌آید ولی آن آبی جاودانگی می‌‌آورد که خود از جاودانی و بی‌ پایانی می‌‌آید، این مثالی است از هم نشینی با مردانی که با بی‌ پایانی همراه اند و با نویی و تازگی هستی‌ آشنا هستند و در فکر تملک و تصرف همه آن نیستند چه از نظر مادی و چه از نظر ذهنی
علم انسان هم به این موضوع پی‌ برده است که هرگز نمی تواند همه هستی‌ را با یک مدل ریاضی توضیح دهد، بلکه هستی‌ در هر بعد دارای فیزیک جداگانه‌ای است، و حتی در ابعادی نیز دارای هیچ مدلی نیست و این یعنی‌ راه رفتن در راهی‌ که پایان ندارد بلکه زیبایی و تازگی و یگانگی دارد

۱
۲۹۹۸
۲۹۹۹
۳۰۰۰
۳۰۰۱
۳۰۰۲
۵۵۲۷