گنجور

حاشیه‌ها

محمدرضا جلالی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰:

آقا سلام وزن شعر—
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
هستش

نادر.. در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۲:

ساقیا زین همه بگذر بده آن جام شراب
همه را جمله یکی کن که در این افرادیم..

نادر.. در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۷:

با یار چنانم که خود از یار ندانم...

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵:

7773

همایون در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۷:

ما به دنیای عشق وابسته ایم این دنیا را انسان ساخته است زهی انسان که در دنیا برای خود نه‌ یک خانه از گل بلکه جهانی‌ پر از گل ساخته است که ساکنان آن همه عاشقان و پهلوانان اند
دنیا انسان را به وجود آورده و انسان دنیا را از نو ساخته است، خورشید و ماه را و دریا و آسمان را و شب و زمان را جملگی از نو پرداخته است
هر چه در این دنیا بوده است را از راه معنی‌ و سخن چون نهنگی بلیعده ایم و چون شرابی در جام جمشیدی مان در نوشیده ایم بی‌ آنکه چیزی از آن بکاهیم بلکه بر جهان، جهانی‌ دیگر افزوده ایم

nabavar در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵:

آوخ که این هپروت مرا کشت

گمنام-۲ در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵:

حسین جان سخت نگیر در هپروت از این اتفاقا می افته

Raのℳan.k در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

چقدر آقای محسن چاوشی خوب تونسته تاثیر این شعر بسیار زیبا رو دوچندان کنه به همراه موسیقی رمزآلود که میتونه حتی برای ثانیه هایی انسان رو ب خودش بیاره ... هر روز و هر ساعت و هر لحظه ما در شرایطی قرار میگیریم که لازمه به مردن نفس تن بدیم لازمه خیلی چیزها رو بکشیم ... کشتن خشم کشتن خودخواهی کشتن ظلم .. ای کاش هممون به پیش شه زیبا بمیریم که اگر بجای مردن و سر تعظیم فرود آوردن گردن کشی کنیم گمراهی در انتظار ماست...

همایون در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۱:

حسی عجیب در وجود جلال دین است همه ارزش و هستی‌ انسان در همین حس عجیبی است که در خود حس می‌‌کند
حسی که مرگ و نابودی را با زندگی‌ برابر می‌‌داند و یکی‌ را با هزار
حسی که عشق را در خود چنان می‌‌یابد که خود را زاینده آن‌ می‌‌داند و هستی‌ را چنان درمی‌ یابد که گوئی جز او کسی‌ نیست و اگر هر چیز بی‌ ارزشی در او یافت میشود می‌‌خواهد که نابود گردد تا این حس هزاران بار افزون تر گردد
حسی که او آنرا فتنه می‌‌نامد فتنه‌ای نه برای دیگران بلکه برای تمامی هستی‌ و برای خود فتنه

همایون در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۰:

هستی‌ راه طولانی و بسیار یگانه و بسیار عظیمی‌ را پیمود تا به جایی‌ رسید که شمس به وجود آمد وبه نظر جلال دین هستی‌ از آن به بعد راز نهفته‌ای در خود ندارد بلکه عشق پیدا شده است سفینه‌ای که می‌‌توان سوار شد و از این جهان که به چشم ما آب و گل می‌‌آید به جهان دیگری رفت که در آن خبری از اجزا و تاریکی‌‌ها و نگرانی‌ها نیست و جایگاه دائمی انسان است، جایگاهی‌ که دل‌ اگر آشنا باشد می‌‌داند کجاست چون خود آنجایی است و اگر هم شهری خود را بیابد به آسانی در باره آن به گفتگو می‌‌نشیند بی‌ زبان و خاموش

همایون در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۰:

عرفان جلال دین خورشیدی است همان گونه که اولین آیین‌ها نزد انسان خورشیدی بود و سپس جای خود را به خدای نا دیدنی داد که هر چند مرحله‌ای از پیشرفت به حساب می‌‌آید ولی راه انحراف و سؤ استفاده را نیز می‌‌گشاید که اولین آن این است که موفقیت و سعادت را فقط برای عدّه‌ای خاص می‌‌داند ولی خورشید بر همه می‌‌تابد حتی بر آنان که از نور بیزارند
دوم آنکه در عرفان خورشیدی امید و خرمی و تازگی و سرسبزی پایان کار است ولی در آن دیگری چنین تضمینی وجود ندارد
سوم آنکه در باور خورشیدی انسان سرور و پادشاه هستی‌ است ولی در آن دیگری انسان خوار و گناهکار

همایون در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۱:

عشق گنجی عظیم است و رایگان که هر که آمادگی آنرا داشته باشد می‌‌تواند از آن‌ برخوردار شود تا دزدی برجسته و شب رو و چابک گردد، آنان که عاشق نیستند هم دزدند ولی کاملا متفاوت، عاشق از هستی‌ و پادشاه هستی‌ می‌‌دزدد و زاهد و کاسب و سرمایه باز مسجدی و نماز خوان که عشق را نمی شناسد مال مردم و ناتوانان را
یکی‌ راز‌ها را شکار می‌‌کند و پادشاه هستی‌ را خشنود می‌‌کند یکی‌ کیسه خود را پر می‌‌سازد و خلق را ناراضی
عاشق هر چه می‌‌دزدد به گنج هستی‌ می‌‌افزاید و مهر تایید از هستی‌ و مردم را داراست ولی سوداگر بی‌ عشق چاره‌ای جز کمک گرفتن از دروغ و ریا و تظاهر ندارد
وقتی این دو را کنار هم قرار بدهیم پی‌ می‌‌بریم که انسان مقام و جایگاه حقیق ا‌ش کجاست

nabavar در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵:

همایون خان
این جمله را برای من بی سواد معنا بفرمائید:
[ولی ناگاه این رود به دولابی فرو می‌‌چرخد و آتشی عظیم را بر می‌‌فروزد که شعله‌های آن‌ تا صد‌ها سال آسمان انسان را روشن می‌‌سازد]
دولاب یعنی چه؟ آیا آتشدان است؟ آیا از اب آتش بر می خیزد؟
با احترام
زنده باشید

همایون در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵:

ارزش انسان در آن است که ناگاه خورشیدی از میا‌‌ن انسان‌ها پدید می‌‌آید، چنین رویدادی هرگز در میا‌‌ن هیچ جاندار دیگری پیش نمی آید، برخی آنقدر درخشان اند که نیازی به تعریف و سخن کسی‌ را هم ندارند هر چند صد‌ها سال این آب ممکن است مسیری یکنواخت و خواب آلود را به پیماید ولی ناگاه این رود به دولابی فرو می‌‌چرخد و آتشی عظیم را بر می‌‌فروزد که شعله‌های آن‌ تا صد‌ها سال آسمان انسان را روشن می‌‌سازد

محمدحسین در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۳:

ببخشید در بیت ششم معنی "ای از سنات گردون سانی و چیز دیگر"چیست؟

nabavar در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۱۲ - حکایت در عالم طفولیت:

سامان جان
روا دارد از دوست بیگانگی
که دشمن گزیند به همخانگی
درست است . روی سخن با سوم شخص است ، نه مخاطب می گوید : آنکه دشمن در خانه بیاورد ، سزایش دوری گزیدن دوست از اوست.
زنده باشی

نادر.. در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۶:

لبم که نام تو گوید به باده‌اش خوش کن..

نادر.. در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۷:

ز دست خویش از آن ساغری که می‌دانی
اگر چه نیک خرابم بیا بیار بیار..

بی نام در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶ - امر حق به موسی علیه السّلام که مرا به دهانی خوان کی بدان دهان گناه نکرده‌ای:

دهان غیر:
بهر روزی دو دهان در چانه شد
یک دهانی در خورش پیمانه شد
هم دهان غیر دارد این بشر!
آن دهان را روزی رحمانه شد
با دهان غیر، کی خوردی حرام؟!
هم سخن گفتن بدان دُردانه شد.
درود بر همه ی عزیزان

شهریار در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳ - کاش یارب:

عالی بود واقعا

۱
۲۹۹۷
۲۹۹۸
۲۹۹۹
۳۰۰۰
۳۰۰۱
۵۵۲۷