گنجور

حاشیه‌ها

سجاد در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۵:

این ابیات ناب توسط مختاباد و حسام الدین سراج هم اجرا شده اند

 

دکتر امیرعلی داودپور در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:

آن عشق که بینشان تو را میخواهد
افسانه و هم نهان تو را میخواهد
یک قطره ز کهکشان تو را میخواهد
از جمله جهان جوان تو را میخواهد

 

صدرا فراست در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - ثنای عضدالدوله شیرزاد:

شاعر از لحاظ فرمی شعر چشمگیری را به نمایش می گذارد اما افسوس که شاعر درباریست و جز مدح پادشاهان (در اینجا عضدالدوله ی دیلمی ) هیچ مفهوم والایی را به مخاطب ازائه نمیدهد

 

جلال الدین در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴:

سیل در بحر فراموش کند غوغا را
به مانند مفهوم این مصرع:
تندی سیلاب را تمکین دریا بشکند.
البته از لحاظ وزن نمیدونم درسته یا نه.

 

طهرانی در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱:

شاید زبان فارسی و فرهنگ ایرانی من اندازه دوستان گرانقدر غنی نباشد.
من به نیتی فالی گرفتم و این غزل برایم آمد، دیدم تمام دروسی که در غرب خوانده‌ام در این ابیات آمده است و بسی منقلب شدم
از دیدگاه من : در این ابیات درس‌هایی است که در بزرگترین دانشگاه های جهان به صورت آکادمیک تدریس می‌شود ضمن اینکه لازم به ذکر است که من هنوز این ابیات را حفظ نیستم معتقدم حافظ در این غزل بر چند نکته مهم اشاره کرده است اولی انتخاب اساتید برجسته، دومی تمرکز ذهن بر روی هدف، سومین تلاش برای ایجاد بستر مناسب برای رسیدن به اهداف چهارمین دستگیری از افراد نیازمند به علمت و در آخر یادآوری این نکته که از همان مبدأ که آمده ای به مقصود میرسی

 

مرتضی یوسفی در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:

با سلام .متن ترانه ای که با صدای استاد شجریان اجرا شده با متن صفحه گنجور متفاوت هست.دلیلش رو بفرمایید لطفا.

 

هوشنگ گودرزی در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

هرچند بسیاری بر این باورند که شیخ عطار در تصوف به سلسلهٔ خاصی عنایت نداشته است؛ چنانکه استاد عبدالحسین زرینکوب در کتاب «صدای بال سیمرغ» متذکر شده اند (صص 28 - 20 چ 1379ش)٬ اما شیخ نجم الدین رازی (دایه) در کتاب «مرصاد العباد» (تصحیح دکتر محمد امین ریاحی ص66 چ 1356ش) شیخ عطار را دست پروردهٔ صوفی و شاعر بزرگ ایرانی قرن 6 و7 شیخ مجدالدین بغدادی ذکر نموده است. در مجموع از کهن ترین منابع تاریخی چنین بر می آید که شیخ عطار همواره بعنوان عارفی سالک و اهل طریقت عملی شناخته می شده است؛ چنانکه محمدعوفی(معاصر عطار) نیز در تذکرهٔ مشهور «لباب الالیاب» از او به نام «سالک جادهٔ حقیقت و ساکن سجادهٔ طریقت» یاد کرده است.(صدای بال سیمرغ/ پیشین / ص 25)

 

دکتر صحافیان در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » جواب پدر:

نکات آرزوهای شش گانه:
-عطار در بیان آرزوی هر فرزند( عدد 6 به آفرینش 6 روزه و ... نظر دارد) به اوج آرمانگرایی انسانی نظر دارد، آرزوی آنها خوب است، اما پدر آنها را از آن منع می کند و کرامت و ارزش آدمی را پیش می کشد.
- پس از یک گفتگو میان فرزند و پادشاه، صاحب آرزو به این فکر می افتد که حقیقت آرزویش را دریابد .خردمندانه آرزو کردن پیام عطار در مثنوی الهی نامه است.
- آرمانگرایی انسانی و دوری از تعلقات جسمانی، اغراق آمیز تر از سایر حکایات عرفانی نظیر مثنوی معنوی می باشد. نمونه آن را در حکایت پیشین - افلاطون و اسکندر - می توان دید.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 

دکتر صحافیان در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۱) حکایت افلاطون و اسکندر:

حکایت افلاطون واسکندر(مقاله 21)
او در طی پنجاه سال از پوست تخم مرغ و موی سر به کیمیا دست پیدا کرد و از بسیاری ثروت، خاک و طلا برایش یکسان گشت.پس از آن به خود گفت که از گوهر وجودت چرا کیمیا نسازی؟!
هزار سال از مردم کناره گیری کرد و از گوهر وجودش چنان کیمیایی ساخت که دو جهان را روشن کرده است:
برو شد روشن از مه تا به ماهی
بدو شد کشف اسرار الهی
هزار سال به این گونه در اسرار زندگی کرد.در زمستان روغنی بر بدن می مالید و موی بر بدنش می رست و از سرما در امان بود، تابستان روغن دیگری که موها می ریخت و از گرما آرام می گرفت و هر شش سال دارویی می خورد که طبیعت جسمش را تعدیل می کرد( بی نیاز و بی تعلق شدن نسبت به جسم)
ارسطالیس( ارسطو)و اسکندر در غاری که از شش جهت محصور بود به پیشش رفتند تا از او پند گیرند اما افلاطون هیچ نگفت و در پاسخشان آورد :
جوابش داد آن استاد ایام
که خاموشی است نقد ما سرانجام
چو خاموشی است رنگ جاودانی
به رنگ جاودان شو تا بمانی
اسکندر گفت برایت غذایی بیاورم؟ جواب داد که بدنم را به محل پلیدی تبدیل نکن که آگاهی در آن نخواهد آمد.
اسکندر گفت خواب آسوده ای داری؟ پاسخ داد که پس از مرگ خوابی طولانی خواهم داشت اکنون که هر لحظه جان تازه به من می دهند، سزاوار نیست که بخوابم( بی توجهی به سه نیاز جسمانی، به معنای نفی وابستگی برای آشکار شدن کیمیای درون) سرانجام ازین گفتگو دل پریشان شد و بالای کوهی رفت و اسکندر و ارسطو بسیار گریستند.
ای پسر! اگر کیمیا می خواهی از افلاطون بیاموز :
تنت را دل کن و دل درد گردان
کزین سان کیمیا سازند مردان
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 

صنم نصیری در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴:

به به چه شعر زیبایی. از خواندن آن لذت بردم

 

دکتر صحافیان در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » المقالة التاسع عشر:

آرزوی فرزند ششم( مقاله 19)
پدر را گفت آن خواهم همیشه
که باشد کیمیاسازیم پیشه
گر آن دولت بیابم، دین بیابم
که چون آن یک دهددست این بیابم
با کیمیا جهانی را خواهم گرفت و نیازمندان را بهره مند می کنم.
پدر: حرص بر تو چیره شده است.چرا جویای دنیایی که جای فریب و دشمنی است‌؟! دنیا پیرزنی است بسیار فریبنده که هفت آرایش به خود بسته است.از حرص آرامشت از میان رفته( مثل پرنده در دام)پرنده حرص تنها با خوردن خاک سیر می‌شود.
پسر: فقر میوه کفر بار می دهد و با کیمیا دین و دنیا برپا میشود.
پدر: وقتی طلا بر تو سایه افکند، تو را از گوهر و رتبه حقیقی ات فرو می اندازد. دنیا و دین( تعلق به آن دو )در یک جا جمع نمی شوند.
پسر: هر پندت، بندی از من باز کرد و مس وجودم را به طلای رکنی تبدیل کرد.ولی من با کیمیا دنیا و دین می خواهم تا یار را به دست آورم.
پدر: سر پر سودا و غروری داری.برای رسیدن به یار و بیرون آمدن از بحرعشق سه چیز لازم است:
یکی اشک و دوم آتش سیم خون
اگرآئی ازین سه بحر بیرون...
پسر: ای پدر این کیمیا چیست، که بی آن نمی توانم زندگی کنم؟!
پدر: در ضمن حکایت افلاطون یونانی پاسخش را می دهد.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 

دوست در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

دوستان عزیز، فارغ از دقت‌های فراوانی که مثلاً بحث از *نگاه سعدی به زنان* می‌طلبد، بنده هم می‌خواهم بر این نکتهٔ ساده ولی بسیار مهم تأکید کنم که هرکس را بایستی در بافت و موقعیتی زمانی‌مکانی که در آن واقع شده است داوری کرد. برای نمونه، باید پرسید نگاه سعدی به زنان نسبت به معاصران خود در این سرزمین چگونه بوده است، که در این صورت بسیار بعید می‌دانم که دیدگاه او *بالنسبه* زن‌ستیزانه قلمداد شود. البته با توجه بدین نکته و رعایت انصاف، روشن است که نقد و بررسی دیدگاه او با معیارهای امروزین نیز هیچ منعی ندارد. ولی اگر بخواهید با معیارهای امروزین اندیشمندان کهن را (از شرق تا غرب) *گزینش* کنید، خیلی بعید می‌دانم کسی از این تیغ گزینش جان سالم به در برد.

 

علی در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶:

این غزل را استاد نکیسای تفرشی در مایۀ ماهور به همراه تار استاد شهنازی اجرا کرده‌اند.

 

دلزده در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

با سلام - غزلی در حاشیه ی حواشی
اگر آن جاف سورانی به دست آرد دل ما را
به ناز کلهرش سازم من از سر بوسه تا پا را
مر آن فرهنگ عصیان را چه کار آید که می بخشی
جناب دکتر انوشه تماماً روح و معنا را
و یا آقای گروسی که ملک خویش می بخشی
جوانمردانه می بازی سر و دست و تن و پا را
سراسر مُلک این وادی بُوَد مرهون دیوانش
که می بخشد از آن حافظ سمرقند و بخارا را

 

علیرضا در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:

سرو بالای من آن گه که در آید به سماع
چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد
درود بر حافظ شیرازی برای سرودن این شعر بسیار زیبا
البته باید گفت که در بیت بالا بجای گه می بایست دم ذکر میشد اگرچه در معنای بیت خلالی ایجاد نمی کند

 

nabavar در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

گرامی نیلوفر
اگر پیشم نشینی دل نشانی
اگر نزد من باشی آرامش دل من خواهی بود

 

بابک در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

جناب آقای گوهری درود بر شما، با مطلبی که در رایطه با مصرع دوم بیت اول شاهنامه نوشتید مختصر تحقیق و تاملی کردم و به نظرم آمد که حق با شماست. در تایید فرمایشات جنابعالی باید اشاره ای کنم به معنی دو واژه "برگذشتن" و "گذشتن" از دیدگاه علامه دهخدا. "برگذشتن" به معنی طی شدن و سپری شدن زمان می باشد.
"دگر چاهساری که بی آب گشت
فراوان بر او سالیان برگذشت ."
و اما یکی از معانی واژه " گذشتن" خطور کردن و نفوذ می باشد. مانند مطلبی که به ذهن خطور می کند.
با این توضیحات نحوه درست خواندن مصرع دوم همان است که شما اینگونه آورده اید:
"کزین برتر ، اندیشه بر ، نگذرد"
فکر می کنم منظور حکیم بدین صورت بوده که " کزین برتر ، بر اندیشه ، نگذرد" که به لحاظ رعایت وزن "بر اندیشه" را " اندیشه بر" آورده که این بسیار مرسوم است.
بنابراین با اندک اختلافی با شما در معنی مصرع دوم به نظر من معنی اینگونه خواهد شد:
"از این بالاتر به ذهن خطور نمی کند. "
"این" اشاره به جان و خرد در مصرع اول و ذهن همان اندیشه است.
پیروز باشید.

 

نیلوفر در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

سلام به همه دوستان.. یک سوال داشتم. اگر پیشم نشینی دل نشانی منظور از دل نشانی چیست؟ سپاس

 

nabavar در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱:

پوزش
بارِسنگین عشقی، درست است

 

nabavar در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱:

گرامی سید
هر که را پیش تو پای از جای رفت
زیر بارش برنخیزد بارگی
آنکه دل در تو بست و به تو دل باخت، باری سنگین عشقی بر دوشش گذاشته ای که هیچ مَرکبی توان کشیدن ان بار نخواهد داشت

 

۱
۱۳۵۰
۱۳۵۱
۱۳۵۲
۱۳۵۳
۱۳۵۴
۵۰۴۹
sunny dark_mode