لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
حاجب شیرازی

ماه در، ابر بماند چو رخت جلوه نماید

غیر خورشید کسی حسن تو جانا نستاید

یار اگر غیر گشاید در تزویر ببندد

ور ببندد، ره انصاف بقدرت بگشاید

جر اثقال بود حسن تو، بی شبهه و دل را

گر بود کوه گران سنگ چو کاهی برباید

بس عجب دارم از آن کس که به دوران تو میرد

زانکه دیدار، تو جان پرورد و عمر فزاید

صلحِ کل ، نزع و صلاح از همَمِ عالیِ خود کن،

کاین چنین همت مردانه ز شخص تو برآید

عارضت آینه مهر و مه ار نیست لبت چیست

زنگ ز آئینه دلها بنگاهی بزداید

مگس نحل ز گل گو بپرد، باز پس آید

هر که با، پا رود از کوی تو بی شک به سر آید

ای گل واحد گلزار حقیقت که به عالم

بلبلی نیست ، که جز حمدِ تو مدحی بسراید

آنکه در پرده پندار نهان بود چو «حاجب »

برقع از روی براندازد و خود را بنماید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اثیر اخسیکتی

چه بود ماه که با روی تو از کوه بر آید

چه زند سرو که با قد تو بالا بنماید

هر کجا بوی تو آمد ز صبا گرد نخیزد

هر کجا روی تو آمد ز سحر صبح نیاید

غمت آورد بدر صبر خرد گفت که حقا

[...]

سعدی

بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید

روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید

صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را

تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

این لطافت که تو داری همه دل‌ها بفریبد

[...]

کمال خجندی

روی زیبای تو هر بار که در چشم تر آید

خوبتر باشد از آن ماه که در آب نماید

گری را طرفه نباشد که ربایند خلایق

طرفه آن گوی زنخدان که دل خلق رباید

در به زنجیر ببندد همه وقت و عجب است این

[...]

نظام قاری

صبر بسیار بباید پدر پیر و حلاجش

تا دگر مادر کتو چوتو فرزند بزاید

یغمای جندقی

آنکه در پرده دل خلق جهانی بر باید

چه قیامت شود آن لحظه که از پرده بر آید

بر فلک آن نه هلال است که انگشت تماشا

مه برآورده که ابروی تو بر خلق نماید

گر چنین طره پریشان گذری جانب بستان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از یغمای جندقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه