حسین مهدوی در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:
درود. دکتر عباس زریاب خویی مقاله ای در باب دیباچه شاهنامه نوشته اند. ایشان معتقدند باورهای مذهبی فردوسی همراستا با معتقدات اسماعیلیه است و با همین پنداشت که شواده فراوانی برای آن ارائه کرده اند به بازخوانی دیباچه فردوسی نشسته اند. زریاب خویی برخی ابیات دیباچه را الحاقی و برخی دیگر را جا به جا شده ارزیابی کرده اند. این مقاله در کتاب ((تن پهلوان و روان خردمند)) گردآوری شده توسط شاهرخ مسکوب به چاپ رسیده است.
شعیب یوسفی در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:
در قسمت وزن شعر اشتباه نوشتاری صورت گرفته است، وزن غزل فوق (فاعلاتن مفاعلن فع لن) میباشد.
علی ر در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » آتش خاموش:
با سلام،
خود شاعر در ابتدای خوانش شعر تصریح میکند که نام قطعه آتش خاموش میباشد حال چرا عنوان غزل چیز دیگری انتخاب شده است؟
محسن در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴:
این غزل را استاد مهدی نوریان خیلی خوب شرح کردهاند:
https://shaareh.ir/jamejahannama2/
Sokot در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:
از آنم سوخته خرمن که من عمری درین صحرا
اگرچه خوشه میچینم ره خرمن نمیدانم
معنی و مفهوم؟
حمیدرضا در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان:
در مقالهٔ منتشره در مجلهٔ بخارا شمارهٔ 137، بخش کاریز به قلم مجید سلیمانی، بخش 2 با عنوان «آن یکی شیر است اندر بادیه»، دربارهٔ این دو بیت معروف:
«آن یکی شیر است اندر بادیه
آن دگر شیر است اندر بادیه
آن یکی شیر است کآدم میخورد
وآن دگر شیر است کآدم میخورد»
تأکید شده که این دو بیت از مولانا نیست و در نسخههای کهن و چاپهای صحیح مثنوی دیده نمیشود.
بر طبق این مقاله ظهور این دو بیت در نسخههای مثنوی سابقهای در حد از قرن سیزدهم هجری قمری به بعد دارد. علاقمندان جهت کسب اطلاعات بیشتر به اصل مقاله در این مجله مراجعه کنند.
nabavar در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۲ - ستایش خرد:
گرامی قانعی
چه گفت آن هنرمند مَردِ خرد
که دانا ز گفتار او برخورد
گمانم اشتباهی در تایپ این بیت رخ داده
ولی اگر به خوانش دکلمه ها گوش کنی بهتر واقف خواهی شد
رضا سامی در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۷۷:
ظاهراً این رباعی بیشتر به «محمّد مرشدِ زوّراهای» منسوب شده و ضبطِ درستش به این شکل است:
زنّار پرست و زلفِ عنبر بویت
محراب نشین و گوشهٔ ابرویت
یا رب تو چه قبلهای که باشد شب و روز
روی دلِ کافر و مسلمان سویت
قانعی در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۲ - ستایش خرد:
در مصراع چه گفت آن سخن گویی مرد از خرد ، مقصود فردوسی از سخن گویی مرد ه بوده؟؟؟
nabavar در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۷ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴:
گرامی منوچهر
چون که پیدا شد منم رسوای تو// چون که رسوا شد، منم پیدای تو
لطف کنید و این ابیاتی را که نوشته ای معنا کن
عشقه اینجا چه نقشی دارد؟
منوچهر در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۳ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴:
گر بگویم نام تو غوغا شود// نام او از نام تو پیدا شود
چون که پیدا شد منم رسوای تو// چون که رسوا شد، منم پیدای تو
این چنین کن نا بیابم هر زمان// ای خدا بر من تو این عشقه بخوان
شعر از : شمس دین(رضا اهرابی)
رسول بهاری در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸:
گر عاشق صادقی ز مردن (نهراس)
ماه در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۲ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۰:
با احترام
بسیار جالب است
اکثر قریب به اتفاق شعرای نامی ایران عزیز ، روح لطیف و شاعرانه و عارفانه خود را مدیون معارف اسلام و قرآن هستند و معترفند که هرچه کردند همه از دولت قرآن کردند و یا خود عالم اسلامی بودند و یا در محضر علمای دین شاگردی کردند.
و بسیار تعجب آور اینکه خیلی از عاشقان ادبیات فارسی و شعرایش، اُنسی با قرآن و حدیث ندارند به کنار، نماز هم نمیخوانند....
این شعرای بزرگ چی فکر میکردن چی شد
فاین تذهبون؟؟
جواد در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - یکی هست و دو تا نیست:
به سیم ِ آخر زدنِ موقّرانهی شاعری که در مرزِ ایمان و کُفر دستوپا میزد: انکارِ معاد و، اثبات ِ بیهدفیِ خلقت و، تأکیدِ ضمنی بر بیتفاوتبودنِ هستی نسبتبه سرنوشت ِ بشر؛ امّا بهجای گیتیگراییِ اخلاقمدارانه (اَشو زرتشت) نتیجهگیری/راهِحل/تجویز ِ محافظهکارانه نمودن: عرفانبازی؛ بازگشت به 'نورِ ازلی' با ستُردنِ 'هیولی' (: مادّه)؛ وَ اشارهی بهجا به 'مانی' و مشرب ِ شدیداً دنیاستیزَش، که یکبار (ازجملهی عواملی بود که) ما را به خاک ِ سیاه نشانْد (فروپاشیِ شاهنشاهی ساسانی و اِدبارِ بیپایانِ ایران و ایرانی)
سید مهدی در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۵ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل پنجاه دوم - پرسیدند معنی این بیت:
سلام علیکم
ظاهراً در عبارت «تا واسطهٔ امر و نهی و خلق و قدرت بوی شرح نکردند نتوانست دین» واژۀ آخر باید «دید» باشد و در حروفچینی اشتباهی رخ داده.
از بابت مطالب سایت متشکرم
قلندر در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
با درود و مهر...
گفتند تفاووت کدام است بین حکما و علما
گفت....
پند حکیم محض صواب است و عین خیر
فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید...
همچنین در جایی دیگر چنین فرمایش داد که...
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد...
اما، علما گرچه به ظاهر نیک، لیک به درون روی و ریایی گریبانشان گرفته چون ایثار که بویی از خودپسندی درون دارد ...
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب...
و اما....عارف رها شده از خویش است و فنا شده در خلق و این برایش جز حق نیست گویی با عقل محاسبه نشاید و با عشق به حد کافی شناخت میسر نشد....
طره شاهد دنیی همه بند است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع...
باسپاس از راهیان راه حق.
سام در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴:
در قالب محدود غزل ولی در حال روایت سرگذشتی همچون مثنوی! معرکه در معرکه ای از عراقی بزرگ.روحت شاد
امیرخان در ۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸:
کشته ابروی توام در مصراع اول به معنی شیفته و دلبسته ابروی یار بودن است . بقول معروف عاشق کشته مرده ابروی معشوق است . مصراع دوم اختیار را در کف معشوق میگذارد که اگر لایق کشتنم باز اشاره ابرویی کفایت است . کما اینکه کشته نیم به معنی کشنه نبودن هم درست است . هر دو معنا در اینجا درست و بجاست .
محمد در ۳ سال قبل، سهشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹:
استاد حسین قوامی این شعر رو در برنامه گلهای رنگارنگ 457 با ساز زیبای اساتید شریف و خرم اجرا کرده اند.
ناصر در ۳ سال قبل، سهشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ رشحه » شمارهٔ ۲۶ - نامشخص:
دست مریزاد ناباور عزیز
داشتم بیت دوم را می گفتم که شما گُل کاشتی
این هم بیت سوم
یکی شد تا به کویت بانگ زاغ و نغمهٔ بلبل
گلستان سر کوی تو با زاغ و زغن مانده
نمی دانی چرا با این همه ناساز گاری ها
دو چشمانم بر آن گیسوی پُر چین و شکن مانده ؟
از آن روزی که ما را از سر کویت به غم راندی
دل ماتم زده بی یار و یاور ، بی وطن مانده