دوش آمد به برم میْزده خوابآلوده
چهرهافروخته، خویْکرده، عتابآلوده
شیشه در دست و قدح بر کف و بگشوده نظر
لبِ شکّرشکن آن لعلِ شرابآلوده
گفت ای خفتهٔ آشفته ز اندوهِ جهان
حیف نَبوَد چو تویی غمزده خوابآلوده؟
قدحی درکش و از دیدهٔ عفوش بنگر
تا ببینی چه گنههای ثوابآلوده
بر درِ پیرِ خرابات نگیرند به هیچ
خرقهای را که نباشد به شراب آلوده
رازم از پرده برافتاد و دریغا که هنوز
نتوان گفت بدان طفل حجابآلوده
سحری بیخبری گفت بگو چرخ چراست
چاک بر سینه و رخساره ترابآلوده
گفتم آمد ز درِ شاه نبینی که همی
همچو دهشتزدگان است شتابآلوده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی حال و هوای یک فرد خوابآلود و غمگین است که ناگهان به سمت میخانه یا خرابات میرود. شاعر به تصویر کشیده که این فرد با چهرهای خشمگین و شاداب، در دست شیشه و لیوان، به زیبایی لبهایش مینگرد. او از خواب آشفتهی خود ناراحت است و از عذابهای دنیا سخن میگوید. در ادامه، شاعری دیگر رازهای را فاش میکند که هنوز نتوانسته آن را بدون پرده بیان کند. در نهایت، شاعر به سوالی در مورد علت گردش چرخهای زندگی و وضعیت خود اشاره میکند و به شتاب و هیولایی که در برابر چشمانشست، اشاره میکند. در کل، شعر تلاشی برای بیان غم و اندوهی است که با زیبایی و لذت از شراب و میخانه پیوند دارد.
هوش مصنوعی: دیشب کسی به سراغم آمد که در حالی خوابآلود و سرخوش بود. صورتش روشن و جذاب بود، اما در عین حال کمی ناراحت و پر از گفتوگوهای تلخ نیز به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: شیشه در دست دارم و جام را در کف گرفتهام، در حالی که به لبهای شیرین و شکری او مینگرم که مانند لعل و گرانبهاست و شراب از آن میچکد.
هوش مصنوعی: ای کسی که از غمهای دنیا خوابیده و ناآرامی، حیف است که تو با این حال، غمگین و خوابآلود بمانی.
هوش مصنوعی: یک لیوان بگیر و از چشم عفوف به آن نگاه کن تا ببینی چه گناهان و خطاهایی که در آن ثوابها آمیخته شدهاند.
هوش مصنوعی: در دروازهٔ میخانه به هیچ لباس یا عبا و ردا توجه نمیکنند، بلکه تنها عابری را میپذیرند که به مینوشی آلوده باشد.
هوش مصنوعی: راز من فاش شد و افسوس که هنوز نتوانم به آن کودکِ معصوم چیزی بگویم، چرا که او زیر پردهای از ناپاکی است.
هوش مصنوعی: در لحظه سحر، بیخبر از اتفاقات، از من بپرس که چرا دنیا بر سینهام سنگینی میکند و چهرهام به خاک آغشته است.
هوش مصنوعی: گفتم آیا از در شاه وارد نمیشوی؟ نمیدانی که او چگونه با شتابی دلهرهآور میآید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش رفتم به در میکده خوابآلوده
خرقه تردامن و سجاده شرابآلوده
آمد افسوسکنان مغبچه بادهفروش
گفت بیدار شو ای رهرو خوابآلوده
شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
[...]
سرگران گشتم ازان نرگس خوابآلوده
جگرم خون شد ازان لعل شرابآلوده
لبش آلوده به می گشت و حیاتم بخشید
جوهر جان که به یاقوت مذاب آلوده
گفتمش کوی تو آلود ز اشکم گفتا
[...]
آنکه از پرسش یار است حجابآلوده
گوید از قهر سخنهای عتابآلوده
میرود تند و خبر میدهد از وعده غیر
هر طرف دیدن و رفتار شتابآلوده
بهر خاطر خوشی دشمن و خرسندی من
[...]
چه شبی بود که آن نرگس خواب آلوده
دست در گردنم انداخت شراب آلوده
نکند طالع نامرد اگر کوتاهی
می کشم پرده ازان روی حجاب آلوده
باش تا پیش لب آرند ترا دلسوزان
[...]
سوی محراب شدم با می ناب آلوده
در بغل مصحف و دامن به شراب آلوده
دل سیه مست و خراب از اثر بادهٔ دوش
بی صفا می شود آیینهٔ آب آلوده
مجلس موعظه ام گرم نگردیده رسید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.