آنکه از پرسش یار است حجابآلوده
گوید از قهر سخنهای عتابآلوده
میرود تند و خبر میدهد از وعده غیر
هر طرف دیدن و رفتار شتابآلوده
بهر خاطر خوشی دشمن و خرسندی من
در سوالم کند اعراض جوابآلوده
دوش در بزم که بیدار نشستی، که کنون
نیمروز است و بود چشم تو خوابآلوده
دید سویم به غضب یار و ز بس نومیدم
داد خرسندیام آن لطف عتابآلوده
تا به کی بینم و نادیده کنم چون میلی
کآیی از صحبت اغیار، شرابآلوده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات و افکار خود در رابطه با یک معشوق صحبت میکند. او از غم و ناامیدی ناشی از بیتوجهی معشوقش حرف میزند و به تضاد بین خرسندی و غم اشاره میکند. شاعر تحمل عتاب و رفتار ناپسند معشوق را دارد، اما در عین حال از او آرزوی خوشی و پاسخ درست دارد. او به سردرگمی خود در میان احساسات مختلف اشاره میکند و حس ناامیدی خود را از عشق به تصویر میکشد. شاعر در نهایت به این نکته میرسد که نمیتواند از این احساسات رها شود و همچنان درگیر دوستداشتن معشوق است.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر محبت و پرسش معشوقش تحت تأثیر قرار میگیرد، از روی خشم و ناراحتی حرفهایی میزند که سرشار از تلخی و سرزنش است.
هوش مصنوعی: سریع حرکت میکند و از وعدههایی که به واقعیت نپیوسته خبر میدهد، در حالی که هر طرف را با رفتاری عجولانه میبیند.
هوش مصنوعی: برای خوشحالی دشمن و رضایت من، در پرسشهایم از پاسخهای ناپسند دوری میکند.
هوش مصنوعی: دیشب در مهمانی وقتی بیدار نشسته بودی، حالا که نیمروز است، چشمانت هنوز خوابآلود به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: چشمم به سوی یار است و به خاطر ناراحتیام از او، دیگر امیدی ندارم. اما با این حال، همین عتاب و محبتش باعث شادی من میشود.
هوش مصنوعی: چقدر باید به تماشای چیزهایی که نمیخواهم ادامه دهم، در حالی که به ناچار از صحبت با دیگران که پر از سرخوشی و شادابی هستند، دوری میکنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش رفتم به در میکده خوابآلوده
خرقه تردامن و سجاده شرابآلوده
آمد افسوسکنان مغبچه بادهفروش
گفت بیدار شو ای رهرو خوابآلوده
شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
[...]
سرگران گشتم ازان نرگس خوابآلوده
جگرم خون شد ازان لعل شرابآلوده
لبش آلوده به می گشت و حیاتم بخشید
جوهر جان که به یاقوت مذاب آلوده
گفتمش کوی تو آلود ز اشکم گفتا
[...]
زاهدا، به ز تو آن رند شرابآلوده
که بود از گنه خویش، حجابآلوده
میبرد راه به خمخانه عرفان، رندی
که بود مست و نباشد به شرابآلوده
ای خوش آن مستی و بیباکی و دردآشامی
[...]
چه شبی بود که آن نرگس خواب آلوده
دست در گردنم انداخت شراب آلوده
نکند طالع نامرد اگر کوتاهی
می کشم پرده ازان روی حجاب آلوده
باش تا پیش لب آرند ترا دلسوزان
[...]
سوی محراب شدم با می ناب آلوده
در بغل مصحف و دامن به شراب آلوده
دل سیه مست و خراب از اثر بادهٔ دوش
بی صفا می شود آیینهٔ آب آلوده
مجلس موعظه ام گرم نگردیده رسید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.