گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

دوشم از سوز فنا با قد خم یاد آمد

شمع در گریه شد و چنگ به فریاد آمد

با همه سنگدلی رحم کنی گر دانی

کز غم هجر توام دوش چه بیداد آمد

رسم تاراج خرابی چو بدید ابر بهار

گریه اش ناله کنان بر گل و شمشاد آمد

از خزان ریخت جوانان چمن سرو مگر

کز چنان تفرقه از راستی آزاد آمد

اجل از هجر تو میخواست که قتل آموزد

از پی کسب هنر جانب ارشاد آمد

دوش رفتم به خرابات و به جامی شد دفع

آنچه از دور زمان بر دل ناشاد آمد

فانیا قطع بیابان خودی دشوار است

مگر آن کس که به توفیق خداداد آمد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش مدار

کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد

باده صافی شد و مرغانِ چمن مست شدند

[...]

جامی

عشرت خسرو و شیرین سحرم یاد آید

کوه غم بر دلم از محنت فرهاد آمد

بانگ زنجیر نهادند لقب بی خبران

آهن از ناله مجنون چو به فریاد آمد

گر نه شمشاد گل اندام من از باغ گذشت

[...]

صائب تبریزی

تا مرا در نظر آن حسن خداداد آمد

هر سر موی مرا نام خدا یاد آمد

چون دل از دامن صحرای جنون بردارم؟

که سرابم به نظر موج پریزاد آمد

در دل سخت تو بیرحم ندارد تأثیر

[...]

حزین لاهیجی

عشق سرکش، به فغان، زین دل ناشاد آمد

این سپندی ست کزو شعله به فریاد آمد

تهمت آلودهٔ عیشیم، که گلشن زادیم

پر و بالی نگشودیم که صیاد آمد

طفل خامیم و ستمکاری ایام ،به ما

[...]

نشاط اصفهانی

ستم آخر شد و بیداد به بنیاد آمد

نوبت رحمت و فضل و کرم و داد آمد

خجل آن بنده که از بند تو آزادی جست

خرم آن صید که از قید تو آزاد آمد

در وفای تو زهی شکر که سر رفت بخاک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه