گنجور

 
صائب تبریزی

سرو را شیوه رفتار تو از جا ببرد

کبک را با همه شوخی روش از پا ببرد

خانه چشم تو پرداخت مرا از دل و دین

رخت را خانه ندیدیم به یغما ببرد

راه باریک فنا راه گرانباران نیست

سوزنی را نتوانست که عیسی ببرد

شکوه عفو ز گرد گنه ما بیجاست

سیل جز خار چه دارد که به دریا ببرد؟

حیف و صد حیف که در مجمع خوبان صائب

نیست امروز حریفی که دل از ما ببرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد

بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش

عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد

باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم

[...]

امیرعلیشیر نوایی

چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد

کوه را سیل چنین گر رسد از جا ببرد

به تماشای چمن رفتن آن سرو خوش است

نیست این خوش که رقیبش به تماشا ببرد

دل مجنون شده چون صید غزال لیلست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرعلیشیر نوایی
وحشی بافقی

باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد

بی‌خودی آید و ننگ خودی از ما ببرد

خوش بهشتیست خرابات کسی کان بگذاشت

دوزخ حسرت جاوید ز دنیا ببرد

ما و میخانه که تمکین گدایی‌در او

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از وحشی بافقی
نظیری نیشابوری

رهزنی کو؟ که متاع عمل از ما ببرد

مایه طاعت سی ساله به یغما ببرد

کافرم سازد و از نو دهدم ایمانی

به در کعبه ام از خانه ترسا ببرد

عقل زنارکشانم به ره دین آرد

[...]

صائب تبریزی

دل محال است ز ما عشوه دنیا ببرد

یوسف آن نیست که فرمان زلیخا ببرد

این گرانی که من از بار علایق دارم

نیست ممکن که مرا سیل به دریا ببرد

بیش ازین نیست که هرکس توانگر باشد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه