باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد
بیخودی آید و ننگ خودی از ما ببرد
خوش بهشتیست خرابات کسی کان بگذاشت
دوزخ حسرت جاوید ز دنیا ببرد
ما و میخانه که تمکین گداییدر او
شوکت شاهی اسکندر و دارا ببرد
جام می کشتی نوح است چه پروا داریم
گرچه سیلاب فنا گنبد والا ببرد
جرعهٔ پیر خرابات بر آن رند حرام
که به پیش دگری دست تمنا ببرد
عرصهٔ ما به مروت که ز عالم کم شد
هدهدی کو که به سر منزل عنقا ببرد
شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کند
پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد
خانه آتش زدگانیم ستم گو میتاز
آنچه اندوخته باشیم به یغما ببرد
وحشی از رهزن ایام چه اندیشه کنیم
ما چه داریم که از ما نبرد یا ببرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعات فلسفی و اجتماعی میپردازد و به بررسی زوال، شهرت و سرنوشت انسانها میپردازد. شاعر به دنبال بیخیالی و رهایی از نگرانیهای دنیا است و میخواهد از طریق مینوشی به خوشی و معنی زندگی دست یابد. او از وجود حسرت و ناکامی در زندگی سخن میگوید و بر این نکته تأکید میکند که نیاز به چیزهای بزرگ و درخشان باعث اندوه میشود. در نهایت، شعر به پرسشهایی در مورد حیات و مرگ، و همچنین قدرت و ثروت میپردازد و ناتوانی انسان را در برابر تقدیر و زمان نشان میدهد.
هوش مصنوعی: بادهای بیابید تا این ادعای نادرست را از بین ببرد. با نوشیدن آن، حالتی از بیخودی به انسان دست میدهد و احساس شرم و خودپرستی را از ما دور میکند.
هوش مصنوعی: کسی که در خرابهها و مکانهای عیش و خوشی زندگی میکند، خوشبخت است؛ زیرا او توانسته است دوزخ حسرت را که ناشی از دنیا و دلبستگی به آن است، پشت سر بگذارد و برای همیشه از آن رهایی یابد.
هوش مصنوعی: ما و میخانه، جایی که در آن، حالتی humble و غمگین داریم، در واقع عظمت و شکوه پادشاهیهای بزرگ چون اسکندر و دارا را تحتالشعاع قرار میدهد.
هوش مصنوعی: این مصرع به مفهوم این اشاره دارد که ما در این دنیا مانند کشتی نوح در حال سفر هستیم و نباید از خطرات و چالشها بترسیم. حتی اگر گردابهای فنا و نابودی وجود داشته باشد، احساس امنیت و امید به ما کمک میکند که به جلو برویم.
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب از دست پیر خراباتی برای کسی که خود را به دیگران نیازمند نشان دهد، ناپسند است.
هوش مصنوعی: در دنیای ما، فضایل انسانی و بزرگمنشی کم شده است. چه کسی را داریم که ما را به سرزمینهای دور و ناشناخته راهنمایی کند؟
هوش مصنوعی: ما مثل یک شاخه خشک شدهایم و سرما و سختیهای زندگی روی ما تأثیری ندارند؛ چون دیگر چیز تازهای برای از دست دادن یا آسیب دیدن نداریم.
هوش مصنوعی: ما در خانهای زندگی میکنیم که آتشگرفته است و ستمگری به ما حملهور است. هر چه داشته باشیم، چنان به غارت میبرد که دیگر چیزی از ما نمیماند.
هوش مصنوعی: به چه چیزی باید فکر کنیم وقتی که زمان، مانند دزدی، از ما میگیرد؟ ما چه چیزی داریم که ارزش بردن داشته باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش
عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بیخبرت میبینم
[...]
چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد
کوه را سیل چنین گر رسد از جا ببرد
به تماشای چمن رفتن آن سرو خوش است
نیست این خوش که رقیبش به تماشا ببرد
دل مجنون شده چون صید غزال لیلست
[...]
غمزهٔ او حشر فتنه به هر جا ببرد
عافیت را همه اسباب به یغما ببرد
صبر ما پنجه مومیست چوعشق آرد زور
پنجه گر ساخته باشند ز خارا ببرد
گو تو خواهی ، که گرانی ببرد بندی عشق
[...]
رهزنی کو؟ که متاع عمل از ما ببرد
مایه طاعت سی ساله به یغما ببرد
کافرم سازد و از نو دهدم ایمانی
به در کعبه ام از خانه ترسا ببرد
عقل زنارکشانم به ره دین آرد
[...]
سرو را شیوه رفتار تو از جا ببرد
کبک را با همه شوخی روش از پا ببرد
خانه چشم تو پرداخت مرا از دل و دین
رخت را خانه ندیدیم به یغما ببرد
راه باریک فنا راه گرانباران نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.