گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ظهیر فاریابی

ای خسروی که از رخ دوشیزگان غیب

هر لحظه دست فکرت تو در کشد نقاب

در عرض گاه زینت بزم تو فی المثل

طاووس وقت جلوه نماید کم از غراب

حفظت به هر زمین که سپر در سپر کشید

ممکن بود که رخنه شود تیغ آفتاب

وز بیم میل قهر تو کان دم به دم بود

بر چشم دشمنانت نیارد گذشت خواب

شاها زکوة گوش و زبان را ز راه لطف

بشنو ز من سؤالی و تشریف ده جواب

آن کس که حکم کرد به طوفان باد و گفت

کاسیب آن عمارت عالم کند خراب

تشریف یافت از تو و اقبال دید و کس

در بند آن نشد که خطا گفت یا صواب

من بنده چون به پیش تو ابطال کرده ام

با من چرا ز وجه دگر می رود خطاب

بر من و بال شد هنر من که صد بلا

بر ساعتی که من به هنر کردم انتساب

گو نیست گرد عالم و گو پست شو فلک

بر من به نیم جو چو فکندم درین عذاب

طوفان من گذشت که نه ماه ساختم

از آب دیده شربت و از خون دل شراب

سهل است این سه ماه دگر نیز همچنین

تن در دهم به آنک نه نانم بود نه آب

لیکن ز دست فاقه بترسم که عاقبت

هم من ز جان بر آیم و هم خسرو از ثواب

 
 
 
رودکی

تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟

تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟

عنصری

گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب

گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب

گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف

گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب

گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،

بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:

بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز

دیده‌است چشمه‌ای که درو نیست هیچ آب

چشمه‌ست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟

[...]

مسعود سعد سلمان

چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب

رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب

چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه

بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب

از گریه چون غرابم آواز در گلو

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب

ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب

با همت تو وهم نداند برید راه

با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب

حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه