ایا شهی که گرفته ست زیر شهپر حفظ
همای دولتت از اوج ماه تا ماهی
برید صیت تو در قطع ساحت عالم
قبول می نکند و هم را به همراهی
رود زسهم تو سوی عدو خدنگ چنانک
ز جان خسته دلان ناله سحرگاهی
چو آدمی و پری جمله یک زبان شده اند
که در زمانه طغانشاه را سزد شاهی
من از جناب تو جای دگر روم به چه عذر؟
مباد کس که ازین حال یابد آگاهی
کیم قبول کند یا که بشنود سخنم
چو داد من ندهد دولت ظغانشاهی
وگر ضرورتم از شهر می بباید رفت
چنانک نه حشری باشم و نه درگاهی
بجز مثال مرا مرکبی دگر باید
که برنشینم و سهل است این اگر خواهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهنده احساساتی عمیق و تمایلات انسانی در برابر قدرت و جایگاه اجتماعی است. شاعر از موقعیت خود در دنیای دشوار و رقابتی صحبت میکند و به نوعی سرنوشت را به چالش میکشد. او اشاره میکند که اگرچه در اوج قدرت و مقام قرار دارد، اما از این وضعیت راضی نیست و نگران است که دیگران از وضعیت او آگاه شوند. شاعر به مشکلات و معضلاتی که از نداشتن قدرت واقعی و حمایت لازم به وجود میآید، اشاره میکند و آرزو دارد که بتواند به موقعیتی بالاتر از آنچه که دارد، دست یابد. در نهایت، او نیاز به وسیلهای جدید برای حرکت به جلو و بهبود وضعیت خود را بیان میکند.
هوش مصنوعی: آیا کسی که تحت حمایت تو قرار گرفته، باعث حفظ شوکت و مقام تو شده است، از آغاز یک ماه تا پایان آن؟
هوش مصنوعی: نام تو در دنیای هستی آنقدر بلند است که هیچ چیزی نمیتواند آن را بپذیرد و تو را هم به عنوان همراهی نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: رود به سمت دشمن، مانند تیرهایی میرود که دلهای خسته و رنجیده در سحرگاه ناله میکنند.
هوش مصنوعی: همه انسانها و روحها به یک زبان صحبت میکنند و در دورهای که طغانشاه حکمرانی میکرد، برای پادشاهی مناسب بود.
هوش مصنوعی: من از تو به جای دیگری نمیروم، چون به چه دلیلی؟ امیدوارم کسی از این وضعیت باخبر نشود.
هوش مصنوعی: هر کس حرف من را بپذیرد یا به آن گوش دهد، به او میگویم که در صورتی که خوبیها و موفقیتهای سلطنتی به من داده نشود، چه فایدهای خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: اگر لازم باشد از شهر بروم، طوری بروم که نه در حشر و نشری باشم و نه در جایی که مورد استقبال قرار گیرم.
هوش مصنوعی: به جز مثالی که دارم، باید سوار بر مرکب دیگری شوم تا به مقصود برسم و این کار اگر بخواهی، آسان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرا چو روز بهار ای نگار خرگاهی
بر این غریب نه بر یک نهاد و یک راهی
گهی به لطف چو عیسا مرا کنی فلکی
گهی به قهر چو یوسف کنی مرا چاهی
گهی به بوسه امیرم کنی به راهبری
[...]
هلال ماه صیام از سپهر ناگاهی
بتافت آنک، ربی و ربک اللهی
بسان زورق سیمین میان دریائی
بشکل نعلی زرین فتاده در راهی
چنانکه بردم طاوس نیم دایره
[...]
زهی مسخّر حُکمت ز ماه تا ماهی
شه ستاره سپاه و سپهر درگاهی
چو بندگان، مه و خورشید بر درت شب و روز
نشسته اند به هر خدمتی که در خواهی
تویی که از ره تسبیب، قسط روزی خلق
[...]
همای چتر فلک سای ارسلانشاهی
که باد سایه ی چترش ز ماه تا ماهی
کشید رخت بر این آشیان، ز اوج ظفر
شکار کرده هر اقبال را، که میخواهی
گرفته روی ممالک ز تیغش آرایش
[...]
چه خوش بود که به بالینِ خفته ناگاهی
چو چشم باز گشایم مرا رسد ماهی
فقیر را چه سعادت ورایِ آن باشد
که سر به کنجِ خرابش در آورد شاهی
میانِ ظلمتِ شب نورِ طلعتش باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.