بهار آمد و در جام باده باید کرد
به فکر ساده من فکر ساده باید کرد
به سرسپرده خود عارفی چه خوش می گفت
که دستگیری از پا فتاده باید کرد
بر اسب پیلتن ای شه اگر سوار شدی
تفقدی به گدای پیاده باید کرد
هزار عقده گشاید اراده و تصمیم
پی گرفتن تصمیم اراده باید کرد
چو در میان دو همسایه کشمکش افتاد
بگو به خانه خدا استفاده باید کرد
زبون شدیم ز بس وقت کار حرف زدیم
زبان به بسته و بازو گشاده باید کرد
به بنده ای که چو من ای خداندادی هیچ
ز عدل و داد تو شکر نداده باید کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.