شب غم روز من و ماه محن سال منست
روزگاریست که از دست تو این حال منست
بسکه دلتنگ از این زندگی تلخ شدم
مردن اکنون به خدا غایت آمال منست
دوست با هر که شدم دشمن جانم گردید
چکنم اینهمه از شومی اقبال منست
در میان همه مرغان چمن فصل بهار
آنکه بشکسته شد از سنگ ستم، بال منست
به گناهی که چو خورشید گرفتم پیشی
چشم هر اختر سوزنده به دنبال منست
فرخی چون تو و من کس به سخندانی نیست
شعر شیرین ز تو و ملک سخن مال منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.