خود چگویم ای دل اندر این رزیت چون شوی چون
از گزند مالش سر پنجه غم خون شوی خون
گر درین ماتم نبارد بر به روی از مخزن دل
چیست اشک بسدین در خاک خواری گنج قارون
غیر حرق و غرق ماهی تا به ماه، مه تا به ماهی
خود چه باشد سود آه آتشین با چشم گلگون
گر خرامد سیل اشک خاکیان زین دست در پا
موج خون هر چشمزد گردن کشد بر اوج گردون
معنی این ماجرا صورت نبندد حاش لله
کآنچه اندر گفت آید نیست جز افسانه و افسون
قاتل ابنای زنا، مقتول نخبه آل عصمت
انس تا جن تعزیت گر بزم ماتم ربع مسکون
فاش اگر می رفت خون کشتگان کشور به کشور
جاودان شط فرات آمیختی با رود جیحون
راستی را با قیام رستخیز این قیامت
خاک و گردون را درنگ و جنبشی باید دگرگون
نوعروسان را زتاب تشنگی رخسار کاهی
شیرمردان را ز زخم تیغ و خنجر چهره گلگون
زخم ناسور شهیدان را سرشک تست مرهم
زانکه چاره زهر قاتل راست ناید جز به افیون
چار چیز از دولت اسلام خواهم بی تکلف
عزم کسری جیش خسرو فال جم فر فریدون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لشگر خونخوار جراری بدد از حصر بیرون
نیزهها بر دست زیب نیزهها سرهای پرخون
هر سری از نور چهر آتش زده بر ماه گردون
چند زن با دختر منتظم چون در مکنون
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.