خردم طبل جنون کوفت ز سودای دگر
عهد مجنون شد و شد نوبت شیدای دگر
دید از هر که ستم رو به من آورد ندید
غم مگر امن تر از سینه من جای دگر
مژده وصل به فردا دهیم آه که نیست
از قفای شب امروز تو فردای دگر
بستان از من و در زلف دلاویزش بند
این دل خون شده هم بر سر دل های دگر
زلف بر پای تو بیم است که دیوانه شوم
وای بینم اگر این سلسله بر پای دگر
از یک ایمان تو جان دادم و افسوس که ماند
تا قیامت به دلم حسرت ایمای دگر
لامکان دو جهان گشت و به مطلب نرسید
هر که جز کوی تو شد طالب ماوای دگر
صفت گریه یغما و شب هجر مپرس
کشتی نوح و در او هر مژه دریای دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات شدید خود درباره عشق و دیوانگی سخن میگوید. او از درد و غم ناشی از عشق مینالد و به عاطفهای تأکید میکند که در دلش جای دارد. شاعر به بیوفایی زمان اشاره میکند و از امیدی که برای وصال معشوق داشت، اما ناممکن بودن آن را میبیند، گلایه میکند. احساس ناامیدی و حسرت به خاطر عشق از دست رفته در شعر مشهود است. همچنین، شاعر به تنهایی و غم جاودان یاد میکند و میگوید هیچکس نمیتواند جایگزین عشق او شود. در نهایت، اشاراتی به درد دل ناشی از جدایی و عشق زننده و غمها دارد، که به طرز عمیقی با تجربه انسانی پیوند خورده است.
هوش مصنوعی: عقل من به دلیل دیوانگی به هم ریخته است و به خاطر عشق جدیدی که پیدا کردهام، به حالتی شبیه به مجنون درآمدهام و اکنون نوبت عاشقی جدید نیز فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که بر من ظلم کرده، از او غم و اندوهی ندیدم، جز این که سینهام آرامتر از هر جایی دیگر است.
هوش مصنوعی: ایرج نادر، هنوز هم از دیدار تو بینصیبیم و تنها میتوانیم به فردا امیدوار باشیم، اما افسوس که شب امروز دیگر پس نخواهد آمد و فردا هم ممکن است مانند امروز باشد.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق عشق و درد ناشی از آن اشاره دارد. شاعر از محبوب خود میخواهد که او را در آغوش بگیرد و با زلفهایش دل او را برباید. دل شاعر به خاطر عشق، از خون و درد پر شده و این حالت نه تنها در او، بلکه در دلهای دیگران نیز احساس میشود. این بیان نشاندهندهی شدت احساسات و تأثیر عشق بر عواطف انسانهاست.
هوش مصنوعی: نگرانی من از این است که به خاطر موهایت دیوانه شوم و اگر ببینم که این زنجیره بر پای کسی دیگر باشد، وضعیت بدتری پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: به خاطر عشقت زندگیام را فدای تو کردم و افسوس که تا ابد در دلم حسرت عشق دیگری باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: هر کسی که جز جستجوی تو به دنبال مکانی دیگر رفت، در دنیا و آخرت به مقصدی نرسید.
هوش مصنوعی: سخن از درد و غم یغما و شب جدایی نگو، چرا که مانند کشتی نوح، در چشمان او دریای دیگری پنهان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
که من از دست تو فردا بروم جای دگر
بامدادان که برون مینهم از منزل پای
حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست
[...]
ای رخ خوب تو چون گل چمن آرای دگر
وی لب لعل تو چون مل طرب افزای دگر
خوشتر از روی چو گلنار تو بر سرو سهی
نشکفد هیچ گلی بر سر و بالای دگر
هر کجا دل رود آید بسر کوی تو باز
[...]
ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر
همچو من مانده در عشق تو شیدای دگر
پیش ازین انده بیهوده همی خورد دلم
بازم استد غم عشق تو زغمهای دگر
چون برون می نرود از دل من دانستم
[...]
میپزد باز سرم بیهده سودای دگر
میکند خاطر شوریده تمنای دگر
هوس سروقدی گرد دلم میگردد
که ندارد به جهان همسر و همتای دگر
دوش در کوی خودم نعره زنان دیده ز دور
[...]
کردم از سید راگوی سوالی که ترا
هست جز رای و جز اندیشه سودای دگر
گفت صد رای دگر با تو بگویم لیکن
که من از دست تو فردا بروم جای دگر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.