باده ساغرت از خون دل یاران است
وای اغیار اگر این اجر وفاداران است
زلف در پای تو افتد به تظلم چپ و راست
بسکه در تاب زسودای گرفتاران است
نیست چشمت ز شبان غمم آگه آری
خفتگان را چه غم از حسرت بیداران است
دارم از چشم تو صد عربده و دم نزنم
که اگر ناله کنم زحمت بیماران است
عشق داغ دل فرهاد به خون کرده رقم
نقش هر لاله که بر دامن کهساران است
رخ تو و اشک مرا کیست که خود دید و نکرد
هوس باده که آن گلشن و این باران است
محضر آنکه تو در خون کشیش روز حساب
خوار چون نامه اعمال گنه کاران است
از دهانت طمع لطف کمی دارم و این
آرزوئی است که در خاطر بسیاران است
یوسفی چون تو به یغما ندهد کس دانم
اینقدر هست که او هم ز خریداران است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این بیتها به بیان دردها و عشق عمیق شاعر میپردازند. شاعر اشاره میکند که شراب عشقش ناشی از رنج دل یاران است و اگر وفاداری پاداش داشته باشد، تنها برای اوست. او با بیان زیباییهای معشوق، از زخمهای عاطفی و حسرت بیدارشدن از خواب غفلت سخن میگوید. تیرگی چشمهایش به خاطر شبزندهداران است و او از بیان درد و رنجش چون بیماران نگران است. عشق او، مانند داغ دل فرهاد، جاودانه و عمیق است. شاعر از عشق و امید به لطف معشوق سخن میگوید و تأکید میکند که هیچکس نمیتواند مانند یوسف او را از دست بدهد. این اشعار به تنهایی، عشق و غم را در قالبی زیبا و شاعرانه به تصویر میکشند.
هوش مصنوعی: شراب تو از رنج و غم دوستان به دست آمده است. وای بر بیگانگان اگر وفاداران چنین پاداشی میگیرند.
هوش مصنوعی: زلف تو به زمین میافتد و به خاطر درد و رنج کسانی که به تو دل بستهاند، چپ و راست میخورد و میپیچد. این نشاندهنده عشق و شوقی است که در دل آنها نسبت به تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: چشمان تو از غم شبان آگاه نیستند. اما آیا میدانی که خفتهها چه غمی از حسرت بیدارها دارند؟
هوش مصنوعی: من از نگاه تو پر از درد و فریاد هستم اما نمیخواهم صدایی برآورم، زیرا اگر ناله کنم، به دیگران که در حال نبرد با بیماریها هستند، سختی میزنم.
هوش مصنوعی: عشق فرهاد، به دلش داغی زده که اثر آن در هر لالهای که بر دامان کوههاست، نقش بسته است.
هوش مصنوعی: کیست که زیبایی چهرهات و اشکهای مرا ببیند و به یاد باده نیفتد، در حالی که آن باغ و این باران به هم پیوستهاند؟
هوش مصنوعی: محل حضور تو، مانند روز حساب که گناهکاران را محکوم میکند، نشاندهندهی ضعف و خوارگی کشیشان است.
هوش مصنوعی: من از تو انتظار کمی لطف و مهربانی دارم و این آرزو نیز در دل بسیاری از افراد وجود دارد.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند تو ارزشمند نیست و میدانم که او هم میان خریداران وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم مستانه تو آفت هشیاران است
فتنه و عربده او همه با یاران است
سر بوسیدن پای تو نه تنها ماراست
این خیالیست که اندر سر بسیاران است
عارضت هست بسی تازهتر از گلبرگی
[...]
چشم سر مست خوشت، فتنه هشیاران است
هر که شد مست می عشق تو، هشیار، آن است
در خرابات خیال تو خرد را ره، نیست
یعنی او نیز هم از زمره هشیاران است
دلم از مصطبه عشق تو، بویی بشنید
[...]
تاق ابروی تو منزلگه بیماران است
دام گیسوی تو مأوای گرفتاران است
چشم جادوی تو شد پیشرو عیاران
زلف هندوی تو سرحلقهٔ طراران است
روز و شب مار سر زلف تو در چشم من است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.