هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵
نیست عرق، که در رهت از حرکات میچکد
هر قدمی، که مینهی، آب حیات میچکد
چند به هر سیه دلی باده ناب میکشی؟
حیف! که آب زندگی در ظلمات میچکد
بس که لب تو چاشنی ریخته در مذاق جان
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰
ساخت گدای درگهت مرحمت الهیام
بلکه گدایی تو شد موجب پادشاهیام
بنده غلام آن درم، وه! چه کنم؟ که میکند
ترک سفید روی من ننگ ز رو سیاهیام
ساید اگر به فرق من گوشهٔ نعل مرکبت
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹
آمده ای بمنزلم، ای مه نازنین، فرو
ماه مگر ز آسمان آمده بر زمین فرو؟
نیست عرق ز تاب می، وقت صبوح بر رخت
ریخته شبنم سحر، بر گل آتشین فرو
چند بخشم بگذری، توسن ناز زیر ران
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲
یار وداع می کند، تاب وداع یار کو؟
وعده وصل می دهد، طاقت انتظار کو؟
نسبت روی خوب او با مه و مهر چون کنم؟
عارض مهر و ماه را طره مشکبار کو؟
یار نو و بهار نو باعث مجلسست و می
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵
ای که به خون مردمان چشم سیاه کردهای
کشته شدست عالمی، تا تو نگاه کردهای
دست به رخ نهادهای، بهر حجاب از حیا
پنجه آفتاب را برقع ماه کردهای
پادشهی و ملک دل هست خراب ظلم تو
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴
ای ز بهار تازه تر، تازه بهار کیستی؟
وه! چه نگار طرفه ای! طرفه نگار کیستی؟
هست رخ تو ماه نو، کوکبه تو شاه حسن
ماه کدام کشوری؟ شاه دیار کیستی؟
لاله و سرو این چمن منفعلند پیش تو
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۴
تیر و کمان گرفتهای، سوی شکار میروی
صید تواند عالمی، بهر چه کار میروی؟
جانب صیدگه شدی، همره خویش بر مرا
بیسگ خویشتن مرو، چون به شکار میروی
وه! چه سوار طرفهای! کز سر مهر پیش تو
[...]