گنجور

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

رشتهٔ تسبیح بگسستیم ما

بر میان زنار بربستیم ما

جز غمت کو بود با ما همنفس

در بروی جملگی بستیم ما

پیشهٔ ما رندی و میخواره گیست

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

دور از شاه خراسان در بلا

همچو ایوبم بکرمان مبتلا

آدم آسا از فریب آسمان

صرت من فردوس طوس را حلا

گرچه دارالفقر کرمان جنتی است

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

جلوه گر در پرده آمد آفتاب

از تعین بر رخ افکنده نقاب

تا نسوزند از فروغ روی او

رفته از مهر آن مهم زیر سحاب

نی غلط گفتم نقاب و پرده چیست

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

باز بلبل لحن موسیقار داشت

دعوی دیدار موسی وار داشت

گل بگلزار آتش از رخسار زد

یعنی آتش نخل عاشق بار داشت

عشق او خونخوار بوده است و بود

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

جسته‌ام شیرین‌سخن یاری فصیح

شور شهری خسروی شوخی ملیح

پیش آن بالابلند شمشاد پست

نزد آن وجه حسن خوبان قبیح

لعل میگونش به گفتار بلیغ

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

یار با ما بیوفائی میکند

بی سبب از ما جدائی میکند

میکند با آشنا بیگانگی

با رقیبان آشنائی میکند

راه مردم میزند گیسوی او

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

کم اسی صیاد فی جوالقفص

قل لنا حتی متی تحسوالقصص

روی آزادی ندیده دیده‌ام

کیف قید منه صید ما خلص

موزیم او ندی ماذا بدا

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

آنکه شیران را کشیدی در شطن

وآن که پیلان را نشاندی در عطن

وآن که جا کردی به فرق فرقدین

بلکه بالاتر ز فرقد یا پرن

نی همین اقلیم ظاهر را شه است

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

راه خواهی رخت بر دریا فکن

کام جوئی قید من و مافکن

بلبلی تو لال چون توسن مباش

شورشی در گنبد مینا فکن

لا احب الافلین گو چون خلیل

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۳ - و له فی عدم وصول المکاتب فی بعض الاسفار عن بعض الاقارب

 

بر طرق اسکندر آورده است سد

که نه پیکی نه پیامی میرسد

شد سواد دیدهٔ مردم مدار

یا سویدای دل اهل وداد

کار کاغذ صنعت قرطاس شد

[...]

حکیم سبزواری
 
 
sunny dark_mode