|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجی که در زندگی تجربه کرده سخن میگوید. او به توصیف حالتی میپردازد که همچون کودکی در جنون پنهان است و با وجود میل به آرامش، همواره با محنتهای روزگار روبرو میشود. شاعر تأکید میکند که در هر لحظه با طوفانهای جدیدی دست و پنجه نرم میکند و تنها دلگرمیاش، وجود پادشاهی است که در دلش اسرار نهفته دارد. او به این نکته اشاره میکند که هیچ پادشاهی را نمیتوان پیدا کرد که خزانهداریاش را ویران کند، اما او در حال ویرانی کشور دل خود است. در مجموع، احساسات عمیق و رنجهای مداوم انسان را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به هدفی برسی، باید ریسک کنی و از محدودیتها رها شوی.
هوش مصنوعی: ای بلبل، تو چنان خاموش باش که مانند اسب سرکش نباشی. در آسمان آبی، شور و شوقی ایجاد کن.
هوش مصنوعی: من به کسانی که افول میکنند، عشق نمیورزم. مانند ابراهیم، چشم دل را به تماشای معشوق یگانه بدوز.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند آذر به زیبایی گلزار تبدیل شوی، باید از جایی که ایستادهای برخیزی و قدم در راه گذاشته و تلاش کنی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که میگوید باید به عمق و رازهای درون خود توجه کنیم و آماده باشیم که به دنیای بالاتر و بهتر دست پیدا کنیم. به عبارت دیگر، بایستی از افکار و تواناییهای خود بهرهبرداری کنیم تا به سوی آسمانها و ایدههای بزرگتر قدم برداریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لحظه آن سنبل از گل وا فکن
واتشی در پیر و در برنا فکن
پرتوی از نور رخسارت بتاب
غلغلی در عالم بالا فکن
زاب آن چاه زنخدان چو سیم
[...]
خیز و از می آتشی در ما فکن
نعرهٔ مستانه در بالا فکن
چون نظیرت نیست در دریا کسی
خویش را خوش در بن دریا فکن
خون رز بر چهرهٔ گل نوش کن
[...]
خویشتن یکباره در دریا فکن
یا ز باکو رخت بر صحرا فکن
من نگویم دوست باش، الطاف کن
خصمی ار هم، در سخن انصاف کن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.