ای سهی سرو رهی و قد خرامان ترا
سجده برده مه گردون رخ رخشان ترا
بندگی کرده عقیق یمن و در عدن
شب و روز از بن دندان لب و دندان ترا
صبح دم جامه چو در سرفگنی نشناسند
خلق از مطلع خورشید گریبان ترا
بوستانیست همه پر گل و ریحان رویت
هیچ آفت نرسد مرسادا گل و ریحان ترا!
روی پنهان مکن از چشم من ، ایرا که سزاست
چشم چون ابر من از روی چو بوستان ترا
مردم از هجر تو وین حال بدان بیقین
هر که چون من بچشد شربت هجران ترا
ای همه شادی آنروز که در زین دارند
از پی گوی زدن ابلق یکران ترا
عاشقان رفته بمیدان تو نظاره همه
در صف گوی زنان طلعت تابان ترا
پای آورده تو در مرکب و خلقی بدعا
دست برداشته از بهر تن و جان ترا
گرددم عقل پریشان چو بمیدان بینم
بر بن گوش سر زلف پریشان ترا
چون بگیری تو بکف قبضهٔ چوگان ، خواهم
که زدل گوی کنم ضربت چوگان ترا
تاز گردت نرسد رنج ، من از دیده خویش
سربسر آب زنم عرصهٔ میدان ترا
بگه باختن و تاختن ، از غایت حسن
هیچ رونق نبود پیش تو اقران ترا
همچو گوی تو و چوگان تو خواهم دیدن
اندر آن حال سر زلف و زنخدان ترا
من همه گریم و تو شاد ببازی مشغول
که مبادا اثر غم دل شادان ترا!
چشم گریان مرا هیچ ملامت نکند
گر شه شرق ببیند لب خندان ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت شخصی میپردازد که به نماد عشق و شوق تبدیل شده است. شاعر با تصاویری چون سرو خمیده و گل و ریحان، از زیبایی و شکوه محبوبش سخن میگوید و به حال عاشقان از دوری او اشاره میکند. او به یاد روزی میافتحد که محبوب با زین و اسب بر میدان میآید و همه عاشقان به تماشای او میپردازند. شاعر در عین حال از غم و درد جدایی خود سخن میگوید و اشاره دارد که اگرچه او غمگین است، اما محبوب باید شاد باشد و از زیباییاش لذت ببرد. این شعر به خوبی احساست عاشقانه و زیباترین لحظات را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای سرو زیبای خوش قامت، با راه رفتن زیبا و سر بلندت، ماه آسمان هم به خاطر چهره درخشان تو به زمین سجده میکند.
هوش مصنوعی: عقیق یمن در حال خدمتگذاری است و در شهر عدن، به طور مداوم در حال یادآوری لب و دندان توست و به آن میبالد.
هوش مصنوعی: صبح که میشود، وقتی خلق نتوانند تو را از درخشش خورشید تمیز دهند، لباس خود را به تن کن.
هوش مصنوعی: باغی پر از گل و گیاهان خوشبو وجود دارد، و هیچ آسیبی به زیبایی و لطافت تو نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: پنهان کردن چهرهات از من درست نیست، زیرا چشمان من حق دارند که تو را ببینند، مانند ابر که بر سر بوستان میبارد.
هوش مصنوعی: مردم از جدایی تو به شدت رنج میبرند و میدانند که حال من مزه تلخ این جدایی را چشیده است، و هیچکس به اندازه من این درد را احساس نکرده است.
هوش مصنوعی: ای شادی آن روزی که سواران در زین نشستهاند و به دنبال گوی ابلق میدوند.
هوش مصنوعی: عاشقان به میدان آمدهاند و همه با شوق و هیجان به تماشای تو ای زیباروی در صف ایستادهاند.
هوش مصنوعی: تو سوار بر مرکب هستی و مردم از دعا کردن برای خود و جانشان دست کشیدهاند تا برای تو دعا کنند.
هوش مصنوعی: وقتی به میدان میروم و تو را میبینم که با موی پریشان بر درخت ایستادهای، عقل و فکر من به هم میریزد.
هوش مصنوعی: زمانی که تو دستهٔ چوگان را در دست میگیری، میخواهم با کلمات از قلبم بر تو ضربه بزنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که رنجی به تو نرسد، من از دیدگانم بر تو آب میریزم تا میدان را برایت شفاف کنم.
هوش مصنوعی: باختن و تاختن در برابر زیبایی تو هیچ ارزشی ندارد و هیچ جذابیتی برای دیگران ندارد.
هوش مصنوعی: میخواهم در آن حالت، موها و زیبایی چهرهات را مثل گوی و چمن بازی ببینم.
هوش مصنوعی: من تماماً غمگین هستم و تو باید با شادی و سرگرمی به فعالیت ادامه دهی، تا مبادا غم دل من بر شادی تو تأثیر بگذارد!
هوش مصنوعی: چشم گریان من هیچکس را نگران نکند، اگر کسی که در شرق است، لبخند تو را ببیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باغبان در نگشوده است گلستان ترا
بو نکرده است صبا سیب زنخدان ترا
از تو محجوب تری یاد ندارد ایام
بوی گل باز ندیده است گریبان ترا
پرده دیده بادام مشبک شده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.