ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی
در هر دلی خیالی بر هر سری هوایی
آیین بیوفایی هم خود بگو که خوب است
از چون تو خوبرویی و ز چون تو دلربایی
هر جا سگ تو دیدم رو داد گریه بیخود
چون بیکسی که بیند از دورآشنایی
آمد به بزم رندان مست از می شبانه
مینا شکست جایی ساغر فکند جایی
وحشی وداع جان کن کامد به دیدن تو
سنگین دلی ، غریبی ، عاشق کشی ، بلایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق عاشقانه و درد جدایی پرداخته و از زیبایی و دلربایی معشوق سخن میگوید. شاعر از بیوفایی یاد میکند و به سختیهایی که از جدایی و loneliness تجربه میکند، اشاره دارد. او همچنین به بزم و شادیهای موقتی و اثرات مخرابی آنها در دل عاشق اشاره میکند. احساساتی چون غم، حسرت و وابستگی در این ابیات طنینانداز است.
هوش مصنوعی: ای گل زیبایی که هر پرندهای صدایی دارد و هر دلی خیال و آرزویی در سر دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به بیوفایی رفتار کند، خودش بگوید که این کار خوب است؛ چرا که زیبایی و جذابیت تو این بیوفایی را توجیه میکند.
هوش مصنوعی: هر جا سگ تو را دیدم، بدون دلیل و بیهوده شروع به گریه کردم، مانند کسی که از دور فرد آشنایی را میبیند، اما در واقع تنها و بیکس است.
هوش مصنوعی: در یک مجلس شاد و پر نشه، کسی وارد میشود که از شراب شبانه سرمست است. او دور و بر خود را بررسی میکند و گاهی مینا را میشکند و گاهی هم جام را به زمین میاندازد.
هوش مصنوعی: ای جان، با اقبال تو این لحظه فرا رسیده است. در مقابل تو آمدهام، با دلی سنگین و غمزده. تو در منزلت، غریب و جذاب، خوابهای عاشقانه و دردناک را به ارمغان میآوری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای صورت بهشتی در صدره بهایی
هرگزمباد روزی از تو مرا جدایی
تو سر و جویباری تو لاله بهاری
تو یار غمگساری تو حور دلربایی
شیرینتر از امیدی واندر دلم امیدی
[...]
آسایشت نبینم ای چرخ آسیائی
خود سوده مینگردی ما را همی بسائی
ما را همی فریبد گشت دمادم تو
من در تو چون بپایم گر تو همی نپائی؟
بس بیوفا و مهری کز دوستان یکدل
[...]
جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی
کز تو ببرد آتش عشق تو آب مایی
ما را ز عشق کردی چو آسیای گردان
خود همچو دانه گشتی در ناو آسیایی
گه در زمین دلها پنهان شوی چو پروین
[...]
خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجایی
احوال ما نپرسی نزدیک ما نیایی
ما خود نمیشویمت در روی اگرنه آخر
سهلست اینکه گهگه رویی بما نمایی
بیخرده راست خواهی گرچه خوشت نیاید
[...]
جان از تنم برآید چون از درم درآئی
لب را به جای جانی بنشان به کدخدائی
جان خود چه زهره دارد ای نور آشنایی
کز خود برون نیاید آنجا که تو درآئی
جانی که یافت از خم زلفین تو رهائی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.