مردمی فرموده جا در چشم گریان کردهای
شوره زار شور بختان را گلستان کردهای
تو کجا وین دل که در هر گوشهای جغد غمیست
گنج را مانی که جا در کنج ویران کرده ای
کارها موقوف توفیق است ،مشکل این شدست
ورنه تو ای کعبه بر ما کار آسان کردهای
منت کحل الجواهر میکشد چشمم زیاد
گر نمک آرد از آن راهی که جولان کردهای
بوی جان میآید از تو خیر مقدم ای صبا
غالبا طوقی به گرد کوی جانان کرده ای
ای صبا پیراهن یوسف مگر همراه تست
از کدامین باغ این گل در گریبان کردهای
مرحبا ای ترک صید انداز وحشی در کمند
جذب شوقم خوش کمند گردن جان کردهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عاطفی و تأثیرات مثبت یک شخص بر دیگران میپردازد. شاعر از کسی میگوید که با حضورش توانسته دلهای غمگین را شاد کند و مکانهای خالی و ویران را به گلستان تبدیل کند. او به تضاد بین این شادی و دلهای داغدار اشاره دارد و بر این نکته تأکید میکند که کارها به توفیق الهی بستگی دارد. شاعر همچنین از زیبایی و جاذبه شخص مذکور سخن میگوید و او را به عنوان یک محبوب معرفی میکند که دل را به سمت خود جذب کرده است. در نهایت، با ستایش این شخص، شاعر احساس شوق و عشق خود را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: مردم از تو ناامید و غمگین هستند، اما تو با هنر و محبت خود به آنها امید و شادی میدهی و دنیای سخت و بیروحشان را به مکانی زیبا و سرسبز تبدیل کردهای.
هوش مصنوعی: تو کجا و این دل کجا که در هر جایی غم مانند جغدی نشسته است؛ تو گنجی را در گوشهای از ویرانهها جا دادهای.
هوش مصنوعی: انجام کارها بستگی به موفقیت دارد. مشکل در این است که اگرچه تو ای کعبه، کار را برای ما آسان کردهای، اما هنوز هم به موفقیت نیاز داریم.
هوش مصنوعی: چشمم به یاد آن دلربا که نگاهش مانند جواهر میدرخشد، به شدت محو شده است. اگر او از همان راهی که دلربایی کرده، نمک بیفزاید، احساساتم بیشتر برانگیخته میشود.
هوش مصنوعی: بوی خوش زندگی از جانب تو میرسد، خوشآمدی ای نسیم که معمولاً زنجیری به دور گردن کوی محبوب در میافکنید.
هوش مصنوعی: ای نسیم، آیا پیراهن یوسف را با خود آوردهای؟ این گل زیبا را از کدام باغ چیدهای که در دامن خود داری؟
هوش مصنوعی: سلام به تو ای ترک، که به مانند یک شکارچی وحشی در دام جذابیت من گرفتار شدهای. تو با زیبایی خود، جانم را به زنجیر کشیدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که بر آینه از رخ صورت جان کردهای
آب را از رخ محل صورت آسان کردهای
خویشتن بینی مگر ای یار کاندر آینه
خویشتنبین گشتهای تا صورت جان کردهای
چون نمییارد کسی گل چیدن از رخسار تو
[...]
ای سپهر آهسته رو کاری نه آسان کردهای
ملک ایران را به مرگ شاه ویران کردهای
آسمانی را فرود آوردهای از اوج خویش
بر زمین افکندهای با خاک یکسان کردهای
آفتابی را که خلق عالمش در سایه بود
[...]
بوسهای قیمت از آن لبها به صد جان کردهای
برخوری از نعمت خوبی، که ارزان کردهای
گرد ننشیند به دامانت که چون سیل بهار
شهر را از جلوه مستانه ویران کردهای
میدهند از پرفشانی خرمن گل را به باد
[...]
همعنان گردش گرداب دوران کردهای
زیر دست سیلی موج پریشان کردهای
از سبکمغری، خس و خاشاک توفان کردهای
از گرانی، لنگر دریای امکان کردهای
ای زمین گنجی به خاک تیره پنهان کرده ای
نور چشمی را چراغ زیر دامان کرده ای
کربلای تازه آورده ای بر روی کار
شوره زار خاک را دریای مرجان کرده ای
لاله ای بشکفته ای را داغ بر دل مانده ای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.