گنجور

 
وحشی بافقی

مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای

شوره زار شور بختان را گلستان کرده‌ای

تو کجا وین دل که در هر گوشه‌ای جغد غمی‌ست

گنج را مانی که جا در کنج ویران کرده ای

کارها موقوف توفیق است ،مشکل این شدست

ورنه تو ای کعبه بر ما کار آسان کرده‌ای

منت کحل الجواهر می‌کشد چشمم زیاد

گر نمک آرد از آن راهی که جولان کرده‌ای

بوی جان می‌آید از تو خیر مقدم ای صبا

غالبا طوقی به گرد کوی جانان کرده ای

ای صبا پیراهن یوسف مگر همراه تست

از کدامین باغ این گل در گریبان کرده‌ای

مرحبا ای ترک صید انداز وحشی در کمند

جذب شوقم خوش کمند گردن جان کرده‌ای

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مجد همگر

ای که بر آینه از رخ صورت جان کرده‌ای

آب را از رخ محل صورت آسان کرده‌ای

خویشتن بینی مگر ای یار کاندر آینه

خویشتن‌بین گشته‌ای تا صورت جان کرده‌ای

چون نمی‌یارد کسی گل چیدن از رخسار تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجد همگر
سلمان ساوجی

ای سپهر آهسته رو کاری نه آسان کرده‌ای

ملک ایران را به مرگ شاه ویران کرده‌ای

آسمانی را فرود آورده‌ای از اوج خویش

بر زمین افکنده‌ای با خاک یکسان کرده‌ای

آفتابی را که خلق عالمش در سایه بود

[...]

صائب تبریزی

بوسه‌ای قیمت از آن لب‌ها به صد جان کرده‌ای

برخوری از نعمت خوبی، که ارزان کرده‌ای

گرد ننشیند به دامانت که چون سیل بهار

شهر را از جلوه مستانه ویران کرده‌ای

می‌دهند از پرفشانی خرمن گل را به باد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

هم‌عنان گردش گرداب دوران کرده‌ای

زیر دست سیلی موج پریشان کرده‌ای

از سبک‌مغری، خس و خاشاک توفان کرده‌ای

از گرانی، لنگر دریای امکان کرده‌ای

سیدای نسفی

ای زمین گنجی به خاک تیره پنهان کرده ای

نور چشمی را چراغ زیر دامان کرده ای

کربلای تازه آورده ای بر روی کار

شوره زار خاک را دریای مرجان کرده ای

لاله ای بشکفته ای را داغ بر دل مانده ای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه