گنجور

 
وحشی بافقی

تو زمن پرس قدر روز وصال

تشنه داند که چیست آب زلال

ذوق آن جستن از قفس ناگاه

من شناسم نه مرغ فارغ بال

می‌توان مرد بهر آن هجران

کش وصال تو باشد از دنبال

این منم، این منم به خدمت تو

ای خوشم حال و ای خوشم احوال

این تویی، این تویی برابر من

ای خوشم بخت و ای خوشم اقبال

وحشی اسباب خوشدلی همه هست

ای دریغا دو جام مالامال

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۲۶۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

شاد باش ای هیون آخته یال

هیکل کوه کوب و هامون مال

از پیت کوس خورده کوه ثبیر

وز تکت کاخ خورده باد شمال

بوده با رنگ وقت تک همسر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

میل کرد آفتاب سوی شمال

روز فرسوده را قوی شد حال

باد بر شاخ کوفت شاخ درخت

خاک در بیخ دوخت بیخ نهال

کوه در آب رفت از آتش میغ

[...]

وطواط

ای جناب تو قبلهٔ اقبال

حضرت تو مخیم آمال

دین اسلام را کمال تویی

از تو مصروف باد عین کمال

تو ابو القاسمی بکنیت و هست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه