گنجور

 
وحشی بافقی

که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید

کلاه کج نهد و بر سر گذر بدر آید

رسید بار دگر بار حسن حکم چه باشد

دگر که از نظر افتد که باز در نظر آید

ز سوی مصر به کنعان عجب رهیست که باشد

هنوز قافله درمصر و نامه و خبر آید

کمینه خاصیت عشق جذبه‌ایست که کس را

ز هر دری که برانند بیش ، بیشتر آید

سبو به دوش و صراحی به دست و محتسب از پی

نعوذبالله اگر پای من به سنگ بر آید

مگو که وحشیم آمد ز پی اگر بروم من

چه مانع است نیاید چرا به چشم و سر آید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۲۲۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شمارهٔ ۲۲۱ به خوانش محمدرضا خوشدل
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
سعدی

امیدوار چنانم که کار بسته برآید

وصال چون به سر آمد فراق هم به سر آید

من از تو سیر نگردم و گر ترش کنی ابرو

جواب تلخ ز شیرین مقابل شکر آید

به رغم دشمنم ای دوست سایه‌ای به سر آور

[...]

صائب تبریزی

به جای سبزه چو ایام زندگی بسر آید

زبان مار ز خاک سخن گزیده بر آید

عجب که طی شود این راه کز ستیزه طالع

ز پا چو خار کشم ناخنم به سنگ بر آید

بغل گشاده چو صبحم ستاره ریز چو گردون

[...]

فیاض لاهیجی

شبی که عکس سر زلف یار در نظر آید

غبار صبح به چشمم چو گرد سرمه درآید

ز کبریای جمال تو چشم اشک‌فشان را

بر آفتاب گشاییم و ذرّه در نظر آید

به زخم تیر نگاه تو تا به حشر اسیران

[...]

آشفتهٔ شیرازی

اگر که قاصد آن ماه نوسفر زدر آید

امید هست که نخل امید ما ببر آید

کجا چو رویِ تو ، روید گلی به گلشنِ کابل،

کجا چو قد تو سروی بباغ کاشغر آید

فغان زترک کماندار تو که از سرشستش

[...]

نیر تبریزی

چه بود با سر زلف تو کار جان بسر آید

ز تارِ او گسلد رشته ایّ و جان بدر آید

سپر به پیش سپارد از این ستاره زمین را

گر آسمان همه با آفتاب و با قمر آید

بیا به بین که چه حال است از انتظار تو ما را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه