چرا ستمگر من با کسی جفا نکند
جفای او همه کس میکشد چرا نکند
فغان ز سنگدل من که خون سد مظلوم
به ظلم ریزد و اندیشه از خدا نکند
چه غصهها که نخوردم ز آشنایی تو
خدا ترا به کسی یارب آشنا نکند
کدام سنگدل از درد من خبر دارد
که با وجود دل سخت گریهها نکند
کشیده جام و سر بیگنه کشی دارد
عجب که بر نکشد تیغ و قصد ما نکند
به جای خویش نیامد مرا چو وحشی دل
اگر ز تیر تو پیکان به سینه جا نکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستمگری و ظلمی که بر او و دیگران رفته است، اشاره میکند. او با تاسف از سنگدلانی حرف میزند که حتی در مقابل مظلومان احساس همدردی نمیکنند و به فکر خدا نیستند. شاعر از دردهای خود و آزارهایی که از نزدیکان دیده سخن میگوید و آرزو میکند که خداوند کسی را برای او نزدیک نکند. او احساس تنهایی و غم عمیق خود را بیان کرده و به سختی دلهای بیرحم اشاره میکند که حتی از درد او آگاه نیستند. شاعر در نهایت، از بیرحمی و بیتفاوتی کسانی میگوید که باید از او حمایت میکردند اما هیچ اقدامی نمیکنند.
چرا عاشقِ ظالم و ستمگر من تنها به من بدی می کند و نه به دیگران؟ ستم و بدی های او را هر کسی میتواند تحمل کند، پس چرا او به دیگران ظلم و ستم نمیکند و فقط به من بدی میکند؟
وای از عاشقِ سنگدل و دل سخت من که خون بسیاری از مظلومان را با خشم و دل سختی میریزد و هیچوقت از وجود خدا فکر نمی کند.
از آشنا شدن با تو چه غصه هایی که نخوردم. خدا را قسم میدهم به خودش که تو را با فرد دیگری آشنا نکند. (تا فرد دیگری مانند خودش غصه نخورد)
کدام انسان بی رحم و سنگدل از سختی ها و دل رنج های من خبر دارد که به اندازه ای بی رحم است که به خاطر دل سنگی و بی تفاوت او به حال و درد من گریه نمی کند؟
از جام یا لیوان نوشیدنی مست کننده نوشیده یا خیلی می نوشیده است و افراد بیگناه و مظلوم را به خون میکِشد و میکُشد. عجیب است که چاقویی را در نیاورده و نمیخواهد جان مارا هم بگیرد.
اگر که نوک تیر عشق تو قرار نیست به سینه من برخورد کند، جای تو در دل من نیست چون در دل وحشی من باید به قلبم همانطور که میخواهی شکاری را شکار کنی تیر بزنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ترا هجا نکند انوری معاذالله
نه او که از شعرا کس ترا هجا نکند
نه از بزرگی تو زانک از معایب تو
چه جای هجو که اندیشه هم کرانکند
سپهر نیک وبد از یکدگر جدا نکند
تمیز گندم و جواز هم آسیا نکند
ز آه وناله افتادگان ملاحظه کن
که تیر مردم بی دست وپا خطا نکند
به لقمه دشمن خونخوار مهربان نشود
[...]
دلم ز کف سر زلف تو را رها نکند
دل از کمند تو وارستگی خدا نکند
اگرچه خون مرا بیگنه بریخت ولیک
کسی مطالبه از یار خونبها نکند
هر آنکه از کف معشوق جامِ می گیرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.