گنجور

 
وحشی بافقی

به لب بگوی که آن خندهٔ نهان نکند

مرا به لطف نهان تو بد گمان نکند

تو خود مرا چه کنی لیک چشم را فرمای

که آن نگه که تو کردی زمان زمان نکند

تو رنجه‌ای زمن و میل من ولی چکنم

بگو که ناز توام دست در میان نکند

گرم مجال نگاهی بود زمان چکنم

حکایتی که نگه می‌کند زبان نکند

هزار سود در این بیع هست خواهی دید

مرا بخر که خریدار من زیان نکند

جفا و هر چه کند گو به من خداوند است

ولیک نسبت ما را به این و آن نکند

بس است جور ز صبر آزمود وحشی را

هزار بار کسی را کس امتحان نکند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۲۱۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شمارهٔ ۲۱۷ به خوانش محمدرضا خوشدل
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
خواجوی کرمانی

گمان مبر که دلم میل دوستان نکند

چرا که مرغ چمن ترک بوستان نکند

کسی که نقد خرد داد و ملک عشق خرید

اگر ز سود و زیان بگذرد زیان نکند

بجان دوست که گنج روان دلی یابد

[...]

صائب تبریزی

سخن طراز چرا مهر برزبان نکند

نمی شودکه قلم از سخن زیان نکند

سفر به از سفر بیخودی نمی باشد

به مصرهر که ز کنعان رودزیان نکند

کسی که در خم زلفی سبی بسر نبرد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه