اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کند
هر کس که از جان بگذرد بسیار خون آسان کند
ای دل به راه سیل غم جان را چه غمخواری کنی
این خانهٔ اندوه را بگذار تا ویران کند
جان صرف پرکاری که او چون رو به بازار آورد
بازار خوبان بشکند نرخ بلا ارزان کند
از بی سر و سامانیم یاران نصیحت تا به کی
او میگذارد تا کسی فکر سرو سامان کند
شد کعبهٔ دل از بتان بتخانه وحشی چون کنم
داغ رقیبانش اگر آتشگه گبران کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حال و هوای عاشقانه و دردناک شاعر است. شاعر به عشق و فراق اشاره میکند و میگوید که عاشق اگر جانش را رها کند، قدرتی در کشتن دیگران پیدا میکند. او از غم و اندوه خود شکایت میکند و میگوید که خانهٔ غم را رها کند تا ویران شود. همچنین، از بیسامانی و سردرگمی مینالد و به یارانش میگوید که نصیحتها و مشورتها تا کی ادامه خواهد داشت. در پایان، با وجود داغ و درد از رقیبان، از حال دل خود و چالشهای عاشقانهاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: عاشق، وقتی که از جان خود بگذرد، به راحتی میتواند دیگران را آسیب بزند. هر کسی که جان خود را فدای عشق کند، به سادگی میتواند دیگران را دچار درد و رنج کند.
هوش مصنوعی: ای دل، چرا به غم و اندوهی که بر جانم سایه افکنده، دلسوزی میکنی؟ بگذار این خانهٔ پر از غم و اندوه به ویرانی دچار شود.
هوش مصنوعی: کسی که به کار و تلاش زیاد میپردازد، در نهایت موفقیتش به اندازهای است که وقتی او به میدان و رقابت میآید، همه چیز برایش آسانتر و ارزانی میشود و رقابت را شکست میدهد.
هوش مصنوعی: ما به خاطر بینظمی و عدم ثبات خود، به نصیحت دوستان گوش نمیدهیم. این حالت ادامه دارد تا زمانی که کسی به فکر ایجاد نظم و ساماندهی ما باشد.
هوش مصنوعی: دل من مانند کعبهای شده است که پر از بتهای وحشی است. حالا چطور میتوانم غم و رنج عشق را تحمل کنم اگر آتش دلی که به معشوق تعلق دارد، شعلهور شود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جانم فدای قامتی کافاق را حیران کند
از ناز چون گردد روان، رو در میان جان کند
گر جور و گر رحمت کند من راضیم از جان و دل
بگذار خود کام مرا تا هر چه خواهد آن کند
جانا، بر آب چشم من خنده به رعنای مزن
[...]
فرخنده عیدی کان جوان از پشت زین جولان کند
از غمزه ها خنجر زنان عشاق را قربان کند
رخش جفا انگیخته خون اسیران ریخته
هر سو سری آویخته جا بر سر میدان کند
چون از دل غرقه به خون آرند پیکانش برون
[...]
چشمت چو شهر غمزه را آرایش مژگان کند
صد رخنه زین آئین مرا در کشور ایمان کند
از کشتکان شهری پر و خلق از پی قاتل دوان
با نرگس فتان بگو تا غمزه را پنهان کند
اشک من از خواب سکون بیدار و مردم بی خبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.