مرا وصلی نمیباید من و هجر و ملال خود
صلا زن هر که را خواهی تو دانی و وصال خود
نخواهد بود حال هیچ عاشق همچو حال من
تو گر خود را گذاری با تقاضای جمال خود
ز من شرمندهای از بسکه کردی جور میدانم
ز پرکاری زمن پنهان نمایی انفعال خود
زبان خوبست اما بیزبانی چون زبان من
که گردد لال هر گه شرح باید کرد حال خود
کدام از من بهند این پاک دامان عاشقان تو
قراری داده خواهی بود ما را در خیال خود
چه یاری خوب پیدا کرد نزدیکست کز غصه
به دست خود کنم این چشم و سازم پایمال خود
نمیگفتم مشو پروانهٔ شمع رخش وحشی
چو نشنیدی نصیحت این زمان میسوز بال خود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از جدایی و هجران است. شاعر به شدت از حال خود گلهمند است و بیان میکند که عاشقان دیگر نمیتوانند حال او را درک کنند. او به معشوقهاش میگوید که اگر او خود را تسلیم زیباییاش کند، دیگر نیازی به این درد و رنج نیست. در عین حال، شاعر به ناتوانی خود در بیان احساساتش اشاره کرده و از شرم و عذاب وجدان سخن میگوید. در نهایت، شاعر نسبت به عشق و رابطهاش و انتخابهای سختی که در این مسیر به وجود آمده، تأمل میکند و در مورد عواقب عشقش هشدار میدهد.
هوش مصنوعی: من به وصال نیاز ندارم، زیرا من و جدایی و ناراحتیام در یک حالیم. هر کسی که بخواهد، میداند که چگونه به وصال برسد.
هوش مصنوعی: هیچ عاشقی حال و روزی مانند حال من نخواهد داشت، اگر تو با زیباییات خود را به او نشان دهی.
هوش مصنوعی: تو از من خجالتزدهای بهخاطر تمام کارهایی که کردی. میدانم که به خاطر فعالیتهای زیادت، میخواهی ناتوانی خود را از من پنهان کنی.
هوش مصنوعی: صحبت کردن خوب است، اما بیزبانی مانند حال من است که هر بار باید درباره وضعیت خود توضیح بدهم.
هوش مصنوعی: کدام یک از ما که عاشق توست، میتوانی به او وعدهای برای قرار و ملاقات با پاکدامنها بدهی؟ ما همواره در خیال تو هستیم.
هوش مصنوعی: من به یاری خوب و نیکو دست یافتهام که به زودی میتوانم از غصههایم دور شوم و درد و رنج خود را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: اگر به تو میگفتم که از شمع دوری کن و به آن نزدیک نشوی، حالا که به نصیحت من گوش نکردی، خودت را میسوزانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من مجنون نمی یابم کسی محرم به حال خود
بیار آینه تا گویم حکایت با مثال خود
خیالت اینکه با من باشی و از دیگران پنهان
مگر در سینه چاکم درآیی چون خیال خود
چنان بی طالع از یارم که فالی هم اگر گیرم
[...]
مرنج از طعنهٔ خصم و مکن عرض کمال خود
که خود عیب و هنر، بهتر کند اظهار حال خود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.