نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد
نیاز بلهوس همچون نماز بیوضو باشد
ز مستی آنکه میگوید اناالحق کی خبر دارد
که کرسی زیر پا، یا ریسمانش در گلو باشد
نهم در پای جان بندی که تا جاوید نگریزد
از آن کاکل که من دانم گرم یک تار مو باشد
به خون غلتیدم از عشق تو، سد چون من نگرداند
به یک پیمانه آن ساقی کش این میدر سبو باشد
نه صلحت باعثیدارد نه خشمت موجبی ، یارب
چه خواند این طبیعت را کسی وین خو چه خو باشد
بدین بی مهری ظاهر مشو نومید ازو وحشی
چه میدانی توشاید در ته خاطر نکو باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به بررسی عمیق نیازهای انسانی و عشق میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که نیازهایی که از هوس نشأت میگیرند، ارزش واقعی ندارند و مانند نماز بدون وضو میمانند. او به مستی و ادعای معرفت اشاره میکند و نشان میدهد که گاهی افراد در ناز و نازایی خود نمیدانند چه در دست دارند. عشق عمیق و واقعی، حتی اگر باعث درد و رنج شود، ارزشمند است. در پایان، شاعر بیمهری را نمیپسندد و امید را از دست نمیدهد، چون ممکن است در دل هر کسی نیت خوب و درستی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: نیازی که از هوس و تمایلات ناشی میشود، آیا میتواند ارزش و اعتبار واقعی داشته باشد؟ نیازی که بر پایه هوس باشد، مانند نماز بدون وضو است که درستی و قبولیتی ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر مستی و شیداییاش ادعای حقیقت میکند، از واقعیتهای زندگیاش بیخبر است و نمیداند که ممکن است در وضعیت خطرناکی قرار داشته باشد.
هوش مصنوعی: من در پای عشق چیزی را به بند کشیدهام که تا ابد از آن فاصله نخواهد گرفت، و این عشق برای من به اندازهی یک تار مو اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو به شدت افسرده و غمگین شدم، اما هیچ کس نمیتواند به اندازه من دلتنگ و ناامید باشد. این ساقی که مینوشاند، هیچوقت نمیتواند غم و درد من را درک کند.
هوش مصنوعی: نه کینهات دلیلی دارد و نه محبتت، ای خدا، چه چیزی باعث شده که این طبیعت را چنین بسازد و این خصیصه چه چیزی است؟
هوش مصنوعی: این بیمحبتی را به خودت نگیر و ناامید نشو. تو نمیدانی شاید در عمق دل او، احساس خوبی نسبت به تو وجود داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مرا در سینه گر رازی بود هم رازم او باشد
چو با او باشد اسرارم سر و کارم نکو باشد
ترا چشمی دگر باید گر آن بینی که او بیند
ترا جانی دگر باید که آن باشی که او باشد
انا الحق گوی چون حلّاج ترکِ خویش بینی کن
[...]
تو را اهل نظر خوانم گرت منظور او باشد
نظر باز خوشی باشی چو منظورت نکو باشد
خیالش نقش می بندم به هر صورت که پیش آید
کجا غیری توان دیدن چو هر چه هست او باشد
ز آب چشم ما دایم بود خوش روی ما تازه
[...]
زند صبح جزا چون بر محک نقد عملها را
همین از کرده های ما خجالت سرخ رو باشد
ز غیرت، آب گوهر نخل عزّت را به جو باشد
لب اظهار مطلب، آبشار آبرو باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.