گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد
از گل چه گشاید چو دلی شاد نباشد
خواهم که ز بیداد تو فریاد برآرم
چندان که دگر طاقت فریاد نباشد
شهری که در او همچو تو بیدادگری هست
بیدادکشان را طمع داد نباشد
پروانه که و ، محرمی خلوت فانوس
چون در حرم شمع ره باد نباشد
سنگی به ره توسن شیرین نتوان یافت
کاتش به دلش از غم فرهاد نباشد
وحشی چه کنی ناله که معمور نشد دل
بگذار که این غمکده آباد نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به دغدغههای عاطفی و غمهای درونی میپردازد. او میگوید که اگر دل انسان از غم آزاد نباشد، حتی زیباییهایی چون گل نیز معنایی ندارند. فریادهایش از ظلم و بیداد که به او رسیده، بیانگر این است که در دنیایی که بیدادگری وجود دارد، امید به بهبود اوضاع کمرنگ میشود. استفاده از تصاویر چون پروانه، شمع و توسن، به احساسات عمیق و تنهایی او اشاره دارد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که حتی اگر عالم به ظاهری زیبا باشد، درونش نمیتواند خوشحال باشد.
هوش مصنوعی: گل چه ارزشی دارد اگر دل از غم آزاد نباشد؟ چه سودی از گل خواهد بود اگر دلی شاد نباشد؟
هوش مصنوعی: میخواهم از ظلم و ستم تو به شدت شکایت کنم، به حدی که دیگر نتوانم فریاد بزنم و خسته شوم.
هوش مصنوعی: شهرهایی که در آن ستمگران مانند تو وجود دارند، جایی برای ستمگران دیگر نیست که به ظلم و فساد بپردازند.
هوش مصنوعی: پروانه که در کنار نور چراغ است، در فضایی خصوصی و آرام، مانند کسی است که در معبدی در کنار شمع حضور دارد و از وزش باد نمیترسد.
هوش مصنوعی: در مسیر اسب شیرین، نمیتوان سنگی پیدا کرد که آتش دلش از غم فرهاد نداشته باشد.
هوش مصنوعی: وحشی، چه فایدهای دارد که به ناله و شکایت بپردازی در حالی که دل آدم آرام نمیگیرد؟ بهتر است بپذیری که این مکان غمانگیز هیچگاه سرشار از شادی نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
صدری که چنان هرگز یک راد نباشد
شادیش مبادا که بدو شاد نباشد
فرعی ندهد عمر کزو مایه نگیرد
اصلی نکند تیغ چو پولاد نباشد
فریاد رس خلق جهان است و ز جودش
[...]
سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد
این نازکی اندر گل و شمشاد نباشد
چون تو خوشی، ای دوست، به ویرانی دلها
آبادتر آن سینه که آباد نباشد
غمها خورم و ناله به گوشت نرسانم
[...]
در قید محبت دل ناشاد نباشد
یک صید ندیدیم که آزاد نباشد
دل محکم اگر نیست، چه از دست گشاید
تیغ از چه توان ساخت چو فولاد نباشد
از آه اسیران بود این گردش افلاک
[...]
چندیست فلک را سر بیداد نباشد
داند که تو را حاجت امداد نباشد
از ساحت گلزار کس این فیض نیابد
این منزل خوش خانه ی صیاد نباشد
معمورتر از مملکت عشق ندیدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.